1403/02/18
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: تفسير ترتيبی (سوره نساء)/آيه138-135 /توصيه به ايمان باورانه
﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ كُونُواْ قَوَّامِينَ بِالْقِسْطِ شُهَدَاء لِلّهِ وَلَوْ عَلَى أَنفُسِكُمْ أَوِ الْوَالِدَيْنِ وَالأَقْرَبِينَ إِن يَكُنْ غَنِيًّا أَوْ فَقَيرًا فَاللّهُ أَوْلَى بِهِمَا فَلاَ تَتَّبِعُواْ الْهَوَى أَن تَعْدِلُواْ وَإِن تَلْوُواْ أَوْ تُعْرِضُواْ فَإِنَّ اللّهَ كَانَ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرًا﴾.[1]
﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ آمِنُواْ بِاللّهِ وَرَسُولِهِ وَالْكِتَابِ الَّذِي نَزَّلَ عَلَى رَسُولِهِ وَالْكِتَابِ الَّذِيَ أَنزَلَ مِن قَبْلُ وَمَن يَكْفُرْ بِاللّهِ وَمَلاَئِكَتِهِ وَكُتُبِهِ وَرُسُلِهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ فَقَدْ ضَلَّ ضَلاَلًا بَعِيدًا﴾.[2]
﴿إِنَّ الَّذِينَ آمَنُواْ ثُمَّ كَفَرُواْ ثُمَّ آمَنُواْ ثُمَّ كَفَرُواْ ثُمَّ ازْدَادُواْ كُفْرًا لَّمْ يَكُنِ اللّهُ لِيَغْفِرَ لَهُمْ وَلاَ لِيَهْدِيَهُمْ سَبِيلًا﴾.[3]
﴿بَشِّرِ الْمُنَافِقِينَ بِأَنَّ لَهُمْ عَذَابًا أَلِيمًا﴾.[4]
در آیهی «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ كُونُواْ قَوَّامِينَ بِالْقِسْطِ»، خداوند، مؤمنین را دعوت و امر میکند که جزء کسانی باشند که قسط را به پا میدارند. فرق قسط و عدل این است که عدل، آن است که انسان حق هر چیزی را ادا کند، ولی قسط، آن است که در مقام رفتار و کردار باشد و عدل دوسویه داشته باشد.
در آیه، خطاب به مؤمنین از باب این است که مؤمنین، اطاعت باریتعالی میکنند و اینها هستند که در نظام هستی، فرزانگان و پرواپیشگان هستند؛ لذا در اینجا وصف تغلیبی است، نه تخصیصی.
«شُهَدَاء لِلّهِ وَلَوْ عَلَى أَنفُسِكُمْ أَوِ الْوَالِدَيْنِ وَالأَقْرَبِينَ». و خداوند، انسانهای مؤمن را امر میکند که گواه و شاهد برایخدا باشند، نه برای دیگران؛ چه در شهادت اصطلاحی و چه در شهادتهای غیر اصطلاحی؛ چرا که شهادت در اینجا به معنای مطلقه است و یکی از مراتب شهادت، این است که انسانها شاهد بر خودشان باشند. و این که انسان شاهد بر خود باشد، یکی از مراتب سیروسلوک است.
«إِن يَكُنْ غَنِيًّا أَوْ فَقَيرًا فَاللّهُ أَوْلَى بِهِمَا». خداوند، اولی به فقر و غنی است؛ یعنی این را میداند؛ پس «فَلاَ تَتَّبِعُواْ الْهَوَى أَن تَعْدِلُواْ»؛ از هوا پیروی نکنید. هوا انسان را سقوط میدهد؛ در مقابل هُدَی که انسان را به کمال میرساند.
«تَعدِلُوا»، یا از «عُدول» و یا از «عَدل» است. اگر از عُدول باشد، یعنی از هوی پیروی نکنید که در نتیجه، عدول و سقوط کنید و از اهداف خود منصرف شوید. و اگر از عَدل باشد، یعنی چون میخواهید عدالت داشته باشید، پیروی از هوی نکنید. و احتمال دوم باتوجهبه قرینهی قسط و عدل در آیه بهتر است.
«وَإِن تَلْوُواْ أَوْ تُعْرِضُواْ فَإِنَّ اللّهَ كَانَ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرًا». «تَلوُوا» از «لَی» است؛ یعنی حرفی بزند که دلیل بر انحراف است و اگر حرفهای مختلف بزنید، یا اِعراض کنید، خدا به آنچه شما انجام میدهید، خبیر است.[5]
فرق بین علیم و خبیر این است که علیم در اندیشهها است و خبیر در انگیزهها است. انسانی که نتیجهی اندیشهاش در خارج تشخص پیدا کند، خُبره و خبیر میشود. عرب، خبیر را به هر کس نمیگوید؛ بلکه مرحلهی بالاتر از علم، خبیر است. خبیر در جایی است که علم، تعین و تحقق داشته باشد.[6]
«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ آمِنُواْ». این آیه از غرر آیات است و در این آیه، خطاب به انسانهای مؤمن است؛ اما خصوصیت آن این است که بعد از خطاب به ایمان، امر به ایمان شده است که چند احتمال در این ایمان دوم است:
1. تحصیل حاصلِ ایمان اول و تأکید آن است.
2. ایمان اول، ایمان آبائی و اجدادی است و ایمان دومی، برهانی است.
3. ایمان اول، ایمان برهانی، علمی و اندیشهای است و ایمان دوم، ایقانی است؛ یعنی کسانی که ایمان آوردهاید، این اندیشههایتان را به باور برسانید.
خدا درجات حضرت علامه حسنزاده (قدساللهنفسهالزکیة) را متعالی کند. ایشان میفرمودند: «من در تمام اندیشهها و باورهای آبایی و اجدادی که داشتم، شک داشتم و دوباره در همهی این باورها به باور رسیدم». بکوشید باورهای تقلیدی شما تحقیقی شود و باورهای تحقیقی به باورهای یقینی تبدیل بشود.
در روایتی از امام صادق (علیهالسلام) نقل شده که حضرت میفرمایند: «لَمْ يُقْسَمْ بَيْنَ الْعِبَادِ شَيْءٌ أَقَلُّ مِنَ الْيَقِينِ».[7] لذا عرض ما این است که از این احتمالات، این ایمان دوم، ایمان باورانه است؛ یعنی کسانی که عالمانه یا مقلدانه ایمان دارید، ایمان باورانه پیدا کنید.
«آمِنُوا بِاللّهِ وَرَسُولِهِ وَالْكِتَابِ الَّذِي نَزَّلَ عَلَى رَسُولِهِ وَالْكِتَابِ الَّذِيَ أَنزَلَ مِن قَبْلُ». در ادامهی آیه برای متعلق این ایمان، چند مورد بیان شده است:
1. خدا
2. رسول (صلیالله علیه)
3. کتابی که بر رسول (صلیالله علیه) نازل شده است؛ یعنی به همین قرآن که در دست ماست. جالب این است که عبارت «نَزَّلَ عَلَى رَسُولِهِ» است؛ یعنی تنزیلاً که تدریجی است، نازل شده است و این غیر از نزول انزالی و دفعی است. و آن چه که تدریجی نازل شده است، در مقام شبهه و شهوت انحراف و تحریف زیاد است؛ لذا تأکید به تحفظ و نگهداری آن شده است؛ ﴿إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ ﴾.[8]
4. کتابی که از قبل بهصورت دفعةً نازل شده است؛ «وَالْكِتَابِ الَّذِيَ أَنزَلَ مِن قَبْلُ». در اینجا «اِنزال» آمده است که به معنای دفعةً نازلشدن است و بنا بر برخی روایات، کتابهای گذشته، نزول دفعی داشتند، نه تدریجی.[9] و تفاوت بین قرآن و کتب دیگر این است که تورات و انجیل، دفعی نازل شدهاند، ولی قرآن، هم نزول تدریجی دارد و هم اِنزالی و دفعی؛ بهخاطر همین در نزول دفعی، اصلاً شبههی انحراف و تحریف نمیآید و در اختیار دیگران نبوده که مقدم و مؤخر را تحریف کنند، ولی قرآن که نزول تدریجی دارد، نیاز به مراقبت دارد.
«وَمَن يَكْفُرْ بِاللّهِ وَمَلاَئِكَتِهِ وَكُتُبِهِ وَرُسُلِهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ فَقَدْ ضَلَّ ضَلاَلًا بَعِيدًا». در آیهی شریفه، دو قضیه مطرح شده است؛ یک قضیهی ایجابیه و یک قضیهی سلبیه.
در قضیهی سلبیه، حضرت حق میفرماید: «کسی که کافر به خدا و فرشتگان و کتب و رسل و روز آخر شود، گمراهی بعیدی یافته است». و این کفر، فقط کفر اعتقادی نیست؛ بلکه کفر عملی هم هست. گاهی کسی در مقام عقیده کافر نیست، ولی در مقام عمل، کفران میکند. و کفری که در مقابل شکر است، کفر عملی است، نه اعتقادی.[10] و در مقام سیروسلوک، کفر عملی، رهزنی آن بیشتر از کفر اعتقادی است؛ چرا که بعضی به لحاظ عقیده کافر نیستند؛ ولی نسبت به نماز و روزه و آداب دیگر کافر میشوند؛ لذا آیه، تمام انواع و اقسام کفرها را شامل میشود.
«إِنَّ الَّذِينَ آمَنُواْ ثُمَّ كَفَرُواْ ثُمَّ آمَنُواْ ثُمَّ كَفَرُواْ ثُمَّ ازْدَادُواْ كُفْرًا لَّمْ يَكُنِ اللّهُ لِيَغْفِرَ لَهُمْ وَلاَ لِيَهْدِيَهُمْ سَبِيلًا»؛ کسانی که ایمان آوردند و سپس کافر شدند و دوباره ایمان آوردند و دوباره کافر شدند و کفرشان زیاد شد، اینها کسانی هستند که خدا اینها را نمیبخشد و به هیچ راهی هدایت نمیکند.
در آیه، هم صحبت مؤمن و هم کافر اعتقادی و هم عملی و هم مرتدّ فطری و ملی آمده است. این افراد مرتدّ، قابل مغفرت و هدایت نیستند. میتوانیم بگوییم که فرق حکم کافر اصطلاحی و مرتدّ این است که مرتدّ چون در حریم آمده و فاصله گرفته است، دیگر جای بخششی برای آنها نیست. و در این آیات، حکم تمام اقسام مردم از مؤمن و کافر و مرتد و چه آنهایی که قابلبازگشت هستند و چه آنهایی که قابلبازگشت نیستند، بیان شده است.
و در آیهی «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ آمِنُواْ»، باید نسبت به مصادیق، ایمان باورانه داشته باشیم. و ایمان باورانه، غیر از ایمان عالمانه است. گویا آیه، بحث توحید عملی و فعلی را مطرح میکند، نه توحید نظری. توحید نظری را زمینه و بستری برای توحیدهای دیگر میگیرد. اما بشر هر آسیبی که میبیند، از توحید فعلی است و توحید فعلی، اساسش بر اساس باور است.
علم، گامهای اولیه است و از گام فکری باید به گام باور برسیم و صاحب یقین شویم. و اگر صاحب یقین شویم، صاحب رؤیت مقامات اخروی و برزخی میشویم؛ چه در دنیا باشیم و چه نباشیم. در عالم آخرت، رؤیت برای همه محقق میشود، ولی در دنیا فقط برای قلیلی از عباد، رؤیت تحقق مییابد.