1403/02/17
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: تفسیر ترتیبی (سوره نساء)/آیه135-133 /ثواب دنیا و آخرت و توصیههای حضرت حق
﴿إِن يَشَأْ يُذْهِبْكُمْ أَيُّهَا النَّاسُ وَيَأْتِ بِآخَرِينَ وَكَانَ اللّهُ عَلَى ذَلِكَ قَدِيرًا﴾.[1]
﴿مَّن كَانَ يُرِيدُ ثَوَابَ الدُّنْيَا فَعِندَ اللّهِ ثَوَابُ الدُّنْيَا وَالآخِرَةِ وَكَانَ اللّهُ سَمِيعًا بَصِيرًا﴾.[2]
﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ كُونُواْ قَوَّامِينَ بِالْقِسْطِ شُهَدَاء لِلّهِ وَلَوْ عَلَى أَنفُسِكُمْ أَوِ الْوَالِدَيْنِ وَالأَقْرَبِينَ إِن يَكُنْ غَنِيًّا أَوْ فَقَيرًا فَاللّهُ أَوْلَى بِهِمَا فَلاَ تَتَّبِعُواْ الْهَوَى أَن تَعْدِلُواْ وَإِن تَلْوُواْ أَوْ تُعْرِضُواْ فَإِنَّ اللّهَ كَانَ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرًا﴾.[3]
درآیات گذشته، چند بار عبارت ﴿وَللّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الأَرْضِ﴾،[4] تکرار شده است؛ ولی به حسب ظاهر تکرار است، اما به حسب حقیقت، تکرار نیست؛ چون گرچه متعلق آیات عام است، ولی هر یک که آمده است، معنای خاص خود را دارد و تکرار معنوی نیست.
و قرآن میفرماید که در زندگی در مرتبهی اول نگذارید که اختلاف پیش بیاید و اگر اختلافی پیش آمد، آن را با گفتمان و صلح حل کنید و بدانید که در اختلافات خانوادگی، ﴿وَالصُّلْحُ خَيْرٌ﴾؛[5] صلح، بهتر است. و آنچه که باعث اختلافات خانوادگی میشود، این شُحّ نفسانی است که باید کنترل بشود؛ ولی اگر در مسائل خانوادگی جدا شدید، ﴿لِلّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الأَرْضِ وَكَانَ اللّهُ غَنِيًّا حَمِيدًا﴾؛[6] همه چیز دست خداوند است.
﴿وَإِن تَكْفُرُواْ﴾.[7] اگر کفران نعمت داشتید، ﴿فَإِنَّ لِلّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الأَرْضِ وَكَانَ اللّهُ غَنِيًّا حَمِيدًا﴾.[8] آسمان و زمین برای خداست و در مشکلات علمی و خانوادگی و... که پیش میآید، بدانید که ﴿ولِلّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الأَرْضِ﴾.[9] و هر چه که هست، دست خداوند است.
«إِن يَشَأْ»؛ اگر خدا بخواهد، «يُذْهِبْكُمْ»؛ شما را میبرد - یعنی میمیراند - در این آیه از مرگ، تحت عنوان اِذهاب تعبیر کرده است که بیان خاص بعد از عام است؛ یعنی بیان قدرت خداوند در اِماته و اِحیا. «أَيُّهَا النَّاسُ». خطاب در اینجا، «أیها الناس» است؛ یعنی ای مردم بدانید! «وَيَأْتِ بِآخَرِينَ». و افراد دیگری را جایگزین شما میکند. «وَكَانَ اللّهُ عَلَى ذَلِكَ قَدِيرًا»؛ و خدا بر این کار توانا است.
در آیات قبلی، صحبت از وکالت بود و عرض کردیم که وکالت خداوند تسخیری است؛ چه بخواهیم و چه نخواهیم، خداوند کار را به دست میگیرد و به عبارت بهتر کار را به عهده میگیرد. در روایت از امام باقر (علیهالسلام) داریم که میفرماید: «إيّاكَ وظُلمَ مَن لا يَجِدُ علَيكَ ناصِرا إلاّ اللّه»َ؛[10] بترس از ظلم به کسی که خداوند، وکیل و یار اوست. هر انسانی در هر مرتبهای از حیات که باشد، خداوند وکیل اوست؛ برای همین، این جملهی «وَكَانَ اللّهُ عَلَى ذَلِكَ قَدِيرًا» و ﴿وَكَفَى بِاللّهِ وَكِيلًا﴾،[11] یک هشداری است که بدانید که قدرت تامه، دست خداوند است و این جمله که مشیت خداوند را در این جا بیان میکند، اشاره به این مطلب دارد که خداوند، مشیت اِذهاب قومی و جایگزین کردن قومی دیگر را دارد، فرع بر مشیت انسانی است. تا انسان کاری نکند، خداوند کاری انجام نمیدهد. ﴿إِنَّ اللّهَ لاَ يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُواْ مَا بِأَنْفُسِهِمْ﴾.[12] تا خودشان نخواهند، خدا وارد عمل نمیشود.
«مَّن كَانَ يُرِيدُ ثَوَابَ الدُّنْيَا»؛ کسی که به دنبال ثواب دنیا است، «فَعِندَ اللّهِ ثَوَابُ الدُّنْيَا وَالآخِرَةِ»؛ ثواب دنیا و آخرت، نزد خداست و خداوند ثواب دنیا و آخرت را به آنها میدهد. همیشه حضرت حق، یک گام جلوتر به ما ثواب میدهد. کسی که ارادهی ثواب دنیا کند، نزد خدا ثواب دنیا و آخرت به او داده میشود و کسی که ارادهی ثواب آخرت را بکند، خداوند مافوق ثواب دنیا و آخرت را به او میدهد و شخصی که نه ارادهی ثواب دنیا و نه ارادهی ثواب آخرت دارد و اراده کرده که به حضرت حق برسد، او از همه قویتر است. و به عبارت بهتر اراده، یا برای دنیا و یا آخرت و یا حضرت حق است و قویترین اراده، ارادهای است که برای خداوند باشد.
آخرت را به اعتبار اینکه عالَم دیگر است، آخرت میگویند و به برزخ هم به همین اعتبار آخرت میگویند؛ چون اولین عالم دیگر است، نه اینکه نهایت عوالم دیگر و آخرت باشد؛ بلکه این عالم دیگر (آخرت) هم، عالم دیگر و مصادیق مختلفی دارد از جمله: برزخ، قبر، مثال، حشر، قیامت و مانند آن. پس آخرت به معنای آخر که به معنای پایان و انتهای عالم باشد، نیست.
«وَكَانَ اللّهُ سَمِيعًا بَصِيرًا»؛ خداوند، سمیع و بصیر است. استعمال صفات الهی در این آیات با حساب و کتاب است. میتوان گفت که دو وصف اولیه همه کمالات انسانی، سمع و بصر است. و سمیع و بصیر بودن حضرت حق هم به خاطر همین است. اصلاً میتوانیم بگوییم راه عالم شدن انسان یا از سمع و یا از بصر است و کسانی که شنوایی ندارند، تکلم هم ندارند و اگر قوهی سامعه به طور کلی تعطیل باشد، تکلم هم تعطیل میشود. و شنوایی و بینایی، راهی برای آگاهیهای انسان است.
شنوایی و بینایی انسان با ابزار و آلات است، ولی در مورد خداوند اینچنین نیست. خداوند شنوا و بینا است و بینایی و شنوایی خداوند با ابزار و آلات نیست. اصلاً ابزار و آلات، عین شنوایی خداوند است و به عبارت بهتر تفاوت ادراک انسان با خداوند در این است که در انسان باید از کانال و مجرای خاصی باشد؛ لذا شنوایی او غیر بینایی اوست. اما در خداوند اینگونه نیست؛ چون که مجرد و فوق تجرد است، شنوا به تمام ابزار و آلات است؛ یعنی بعید نیست از همان ابزار و آلاتی که میشنود، میبیند و از همانی که میبیند، میشنود. و میتوانیم بگویم که انسان در عالم برزخ از صفات الهی برایش باز میشود و شنوایی و بینایی او فوق چشم و گوش او میشود؛ برای همین در عالم برزخ، اینها همه ابزار واحد میشوند و خصوصیات خود را از دست نمیدهند؛ بلکه کارایی آنها بیشتر میشود؛ مثل اینکه با همین ابزاری که شما عکس میگیرید، میتوانید فیلم بگیرید و با همین ابزار، صدا ضبط کنید و صوت پخش کنید و کارهای متفاوت انجام بدهید.
ابزار و آلات انسان در عالم آخرت عام میشود و این آیه بعد از آیات گذشته در واقع عام بعد از خاص است.
هر کس ثواب دنیا را بخواهد، خداوند ثواب دنیا و آخرت را به او میدهد و اگر ثواب آخرت را بخواهد، مافوق ثواب دنیا و آخرت را به او میدهد و اگر ارادهی مولا و خدا را بکند، خداوند جمیع ثواب را به او میدهد.
برای همین از این آیه این برداشت میشود که انسان در اهدافش محدود نباشد و وسعت نظر داشته باشد. حضرت علامه حسنزاده (قدساللهنفسهالزکیة) میفرمودند: «بکوشید و بکوشید که در علم قانع نباشید. در دنیا قانع باشید؛ اما در علم قانع نباشید». خود علامه هم اینگونه بودند و دائماً در حال تحصیل و جمعآوری بودند.
اگر قانع بودیم، متوقف میشویم. و اینکه امروز قانع بشویم و به خودمان بگویم که فارغالتحصیل شدیم، اشتباه است. مگر انسان فارغالتحصیلی دارد؟ در عالم دنیا باید تا میتوانیم، جمعآوری بکنیم و وقتی در عالم برزخ قرار گرفتیم، باید اعطا کنیم. و آنهایی که در دنیا در حال تحصیل و تجمیع هستند، منها ندارند. اگر انسان در عالم دنیا در منها قرار گرفت، بداند که در تفریق و تفرقه قرار میگیرد. و خود این صفت، عجب میآورد که چهقدر من دانستهام و خواندهام! بنابراین متوقف میشود؛ لذا توصیهی ما به دوستان این است که قلم از دستتان نیفتد، تحقیقات و جمعآوری از دستتان نیفتد.
بعد از خطاب به ناس، «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ» آمده که این خطاب به اهل ایمان، تغلیبی است، نه تخصیصی و برای همه مردم است؛ ولی معمولاً چون اهل ایمان، خطاب را انجام میدهند، خطاب مورد توجه أکملین و اهل ایمان است. «كُونُواْ قَوَّامِينَ بِالْقِسْطِ»؛ ای کسانی که ایمان آوردهاید، ایستاده و ایستا باشید.
قسط غیر از عدل است. عدل، آن است که «وضعُ الشیء فی موضعه»[13] باشد و به عبارت بهتر عدل، یکطرفه مراقببودن است و فقط مقام عمل را شامل میشود، اما قسط، عدالت دو طرفی است و - به عبارت بهتر - هم عدالت علمی و هم عملی است، اما عدل چنین نیست؛ بهخاطر همین قسط، اخص از عدل است و به همین جهت هم امامزمان (علیهالسلام)، قائم به قسط هستند.
«شُهَدَاء لِلّهِ»؛ شما گواهان برای حضرت حق باشید. این شهدا در این جا یعنی شهادت و گواهیدادن. منظور شهادت اصطلاحی نیست و به شهید هم در قرآن از جهت گواه بودن و گواهیدادن آن، شهید گفته میشود. «وَلَوْ عَلَى أَنفُسِكُمْ أَوِ الْوَالِدَيْنِ وَالأَقْرَبِينَ»؛ ولو اینکه شهادت شما بر علیه شما و والدین و آشنایان باشد. وقتی میخواهید شهادت دهید، حقگرا باشید، نه نسبگرا و فامیلگرا. میدانید که از عوامل سقوط انسان، حُبگرا شدن است. وقتی که انسان حب گرا شد، میخواهد محبت را بین بستگان خود تقسیم کند و خدا میخواهد این حبگرایی را از انسان جدا کند.
«إِن يَكُنْ غَنِيًّا أَوْ فَقَيرًا فَاللّهُ أَوْلَى بِهِمَا»؛ اگر فقیر یا غنی باشید، خدا اولی است و در معرض دید الهی هستید. «فَلاَ تَتَّبِعُواْ الْهَوَى أَن تَعْدِلُواْ وَإِن تَلْوُواْ أَوْ تُعْرِضُواْ فَإِنَّ اللّهَ كَانَ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرًا»؛ پس پیرو هوی نباشید،. «هَوَی» را هوی می گویند، بهخاطراینکه انسان را سقوط میدهد. هویه در ابزارها برای این است که سر به پایین و افتاده است.
هَوَی در مقابل هُدَی است. هُدَی، انسان را بالا میبرد، اما هَوَی، انسان را زمین میزند؛ چون در هُدَی، عوامل مافوق مطرح است و در هَوَی، عوامل مادون مطرح است.
حضرت علی (علیهالسلام) در نهجالبلاغه در مورد امام زمان (علیهالسلام)، میفرمایند: «يَعْطِفُ الْهَوَى عَلَى الْهُدَى، إِذَا عَطَفُوا الْهُدَى عَلَى الْهَوَى»؛[14] هویها را به مسیر اصلی خودش برمیگرداند.