1403/02/16
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: تفسیر ترتیبی (سوره نساء)/آیه 131-133 /مراتب تقوا و مراتب مالکیت خداوند
﴿ وَللّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الأَرْضِ وَلَقَدْ وَصَّيْنَا الَّذِينَ أُوتُواْ الْكِتَابَ مِن قَبْلِكُمْ وَإِيَّاكُمْ أَنِ اتَّقُواْ اللّهَ وَإِن تَكْفُرُواْ فَإِنَّ لِلّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الأَرْضِ وَكَانَ اللّهُ غَنِيًّا حَمِيدًا﴾.[1]
﴿وَلِلّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الأَرْضِ وَكَفَى بِاللّهِ وَكِيلًا﴾.[2]
﴿إِن يَشَأْ يُذْهِبْكُمْ أَيُّهَا النَّاسُ وَيَأْتِ بِآخَرِينَ وَكَانَ اللّهُ عَلَى ذَلِكَ قَدِيرًا﴾.[3]
در آیات گذشته، صحبت ناسازگاریها و نافرمانیهای خانوادگی بود. راه پیشنهادی و تنها راهحل، اصلاح ﴿وَالصُّلْحُ خَيْرٌ﴾[4] بود که در مبانی فقهی هم محضرتان عرض کردیم؛ گرچه گمان میشود صلح، مسبوق به نزاع است، ولی چنین نیست؛ بلکه یک قرارداد ابتدایی است که در رفع و دفع اختلافات، هر دو میکوشد؛ ولی در مسئله باید پیشگیری بیشتر مدنظر باشد. پس صلح بهعنوان یک امر ابتدایی و اولیه مطرح میشود؛ نه اینکه اختلاف داشته باشند و بعد بخواهند صلح کنند.
و در ادامهی آیه خداوند میفرماید: ﴿وَأُحْضِرَتِ الأَنفُسُ الشُّحَّ وَإِن تُحْسِنُواْ وَتَتَّقُواْ فَإِنَّ اللّهَ كَانَ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرًا﴾.[5] همهی انسانها دنبال حرص و حقخواهی هستند؛ ولی اگر با این خصوصیت نفسانی مقابله کردند و با ایثار زندگی را اداره کردند، این برای زندگی آنها از نظر آیه مهم است.
در آیات گذشته، محضرتان توضیح دادیم که در آیهی سورهی مبارکهی نساء فرمود که میتوانید همسرگزینی مثنی و ثلاث و رباع داشته باشید.[6] و در اینجا عنوان استحباب یا وجوب ندارد؛ بلکه ما همسرگزینی متعدد را بهضرورت میدانیم و ضرورتها متغیر است. برای برخی شاید در حد استحباب است و گاهی بیشتر باشد و برای برخی شاید ضرورتی نداشته باشد.
در آیهی ﴿فَإِنْ خِفْتُمْ أَلاَّ تَعْدِلُواْ فَوَاحِدَةً﴾،[7] فرمود: اگر عدالت دارید، همسران متعدد انتخاب کنید. آن عدالت، عدالت در حقوق است و در این آیه، ﴿وَلَن تَسْتَطِيعُواْ أَن تَعْدِلُواْ بَيْنَ النِّسَاء﴾[8] که فرمود نمیتوانید عدالت داشته باشید، منظور عدالت در محبت است. و اگر به یکی از خانمها گرایش دارد، ﴿فَلاَ تَمِيلُواْ كُلَّ الْمَيْلِ﴾.[9] ابراز نکند و انسانهای الهی، تمام محبتهایشان چه برای همسر و چه غیر همسر، همه الهی است.
اگر مردان، همسران را ﴿كَالْمُعَلَّقَةِ﴾[10] قرار دادند که اسمش است شوهر دارد، ولی گویا شوهر ندارد، باید تقوا و احسان داشته باشند. ﴿وَإِن تُصْلِحُواْ وَتَتَّقُواْ فَإِنَّ اللّهَ كَانَ غَفُورًا رَّحِيمًا﴾.[11] و اگر به طلاق که ابغض الاشیاء است رسیدند، بدانند که خداوند از احاطهی حکمی و سعهای که دارد، ﴿يُغْنِهِمُ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ﴾؛[12] هر یک را بینیاز میکند. مرد زخمزبان نزند که حال که من تو را رها کردم، کسی به تو توجه نمیکند، یا زن بگوید زندگی تو از بین میرود و فانی میشود؛ چرا که حضرت حق، واسع و حکیم است.
وصف به شیء، مشعر به علیت است. اینجا که حضرت حق میفرماید: «وَللّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الأَرْضِ»؛ برایخدا آنچه در آسمان و زمین است و در احاطهی باریتعالی است، در حال تفسیر واسع و حکیم است.
«وَلَقَدْ وَصَّيْنَا الَّذِينَ أُوتُواْ الْكِتَابَ مِن قَبْلِكُمْ وَإِيَّاكُمْ أَنِ اتَّقُواْ اللّهَ»؛ ما، شما و کسانی که قبل از شما صاحبان کتاب بودند، وصیت میکنیم که تقوای الهی داشته باشید. از آیات قبل تا اینجا چندین بار، تقوای الهی تکرار شده است و بهحسب ظاهر، تکرار است؛ ولی بهحسب حقیقت، تکرار نیست. تکرار در اینجا تکرار لفظی است، ولی در معانی و مراتب تکرار نیست؛ چرا که تقوا در مراتب مختلف در اینجا منظور است؛ نه اینکه در یکمرتبه مدنظر باشد. ما در تمام لحظههای عمرمان، هر کسی با توجه به حالاتی که دارد، باید تقوا داشته باشد؛ چرا که تقوا مقول به تشکیک است و در تمام مراتب و حالات مختلف جریان دارد.
ثانیاً تقواهایی که در اینجا است، یا برای پیشگیری است و یا بعد از گرفتاری است و هر یک خاص به خود است. یکی از مصادیق تقوای الهی، یعنی گرایش به حق داشتن و به حقوق خود قانع بودن است. و اگر هم ایثار و صلح نمیخواهید داشته باشید، زیادهخواهی نکنید و تقوا داشته باشید.
در معارف هم انسان باید تقوای الهی داشته باشد که هم تقوای در اعتقادات و هم در اعمال و هم در اخلاق که هر یک آثار خاصی دارد را شامل میشود. اگر انسان تقوای اخلاقی نداشته باشد، دچار افراط و تفریط در سیروسلوک و روش میشود و انسان اگر تقوای عقیدتی نداشته باشد، دچار انحرافات فکری میشود، و شبههی فکری، باعث شهوت عملی میشود.
تمام کسانی که شهوات عملی دارند، منشأ آن شبهههای فکری است؛ لذا دوستان تا میتوانید در رفع شبهات علمی خود و دیگران بکوشید. و حضرت امام صادق (علیهالسلام)، یکی از نکات زندگیشان این بود که رافع شبهات مختلف انحرافی بودند.
«وَإِن تَكْفُرُواْ»؛ اگر کفران داشتید و کافر شدید، «فَإِنَّ لِلّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الأَرْضِ»؛ برایخداست آنچه در آسمان و زمین است. در اینجا دوباره قسمت قبلی آیه تکرار لفظی شده که یعنی اگر همهی عالم کافر شوند، ضرری به خدا نمیرسد؛ چرا که آسمان و زمین برایخداست. «وَكَانَ اللّهُ غَنِيًّا حَمِيدًا»؛ و خدا غنی و حمید است. حمید، هم شامل حامد و هم محمود است و خدا هر دوی این صفات را دارد.
«وَلِلّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الأَرْضِ». برای سومین بار خداوند میفرماید: برایخداست آنچه در آسمان و زمین است. اینجا هم تکرار نیست و بعد از سرپیچی و کفران عدهای، خدا اینجا میفرماید که مؤمن و کافر چه اِدبار کنند و چه اِقبال کنند، خدا مالک آسمان و زمین است و این بیان برای حصر مالکیت و ملکیت زمین برای خداوند است.
«وَكَفَى بِاللّهِ وَكِيلًا»؛ و خداوند به عنوان وکیل، کفایت میکند. وکیل در اینجا وکیل اختیاری و تفویضی نیست؛ بلکه وکیل تسخیری است. چه بخواهید و چه نخواهید، خداوند از جانب شما دفاع میکند و وکالت دارد. وکالت تفویضی و اختیاری - مانند وکالتدادن به دیگران - نیست. پس خداوند وکیل همه است و کارها را برای دیگران انجام میدهد.