1403/02/03
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: تفسیر ترتیبی (تفسیر سوره نساء)/تفسیر آیات 119 - 122 /دام های شیطان - پاداش مؤمنان
﴿وَلأُضِلَّنَّهُمْ وَلأُمَنِّيَنَّهُمْ وَلآمُرَنَّهُمْ فَلَيُبَتِّكُنَّ آذَانَ الأَنْعَامِ وَلآمُرَنَّهُمْ فَلَيُغَيِّرُنَّ خَلْقَ اللّهِ وَمَن يَتَّخِذِ الشَّيْطَانَ وَلِيًّا مِّن دُونِ اللّهِ فَقَدْ خَسِرَ خُسْرَانًا مُّبِينًا﴾.[1]
﴿يَعِدُهُمْ وَيُمَنِّيهِمْ وَمَا يَعِدُهُمُ الشَّيْطَانُ إِلاَّ غُرُورًا﴾.[2]
﴿أُوْلَئِكَ مَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَلاَ يَجِدُونَ عَنْهَا مَحِيصًا﴾.[3]
﴿وَالَّذِينَ آمَنُواْ وَعَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ سَنُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا وَعْدَ اللّهِ حَقًّا وَمَنْ أَصْدَقُ مِنَ اللّهِ قِيلًا﴾.[4]
شیطان که در ضلال بعید و مورد لعنت الهی است، دنبال راه فرار است و یکی از راههای فرار او این است که عباد را شکار کند. ﴿وَقَالَ لَأَتَّخِذَنَّ مِنْ عِبَادِكَ نَصِيبًا مَّفْرُوضًا﴾؛[5] یعنی دنبال این است که عباد را اسیر کارهای خود بکند.
«وَلأُضِلَّنَّهُمْ»؛
کار دیگرش این است که اینها را به گمراهی بکشاند.
«وَلأُمَنِّيَنَّهُمْ»؛
و کار بعدی این است که اینها را به آرزوهای دیرینه و واهی و خیالی وادارد؛
قطعاً وادی خیال، یکی از وادیهای شیطان برای شکار و اسیر کردن انسان است؛ لذا اولیای الهی از خیال و خیالپردازی معمولاً پرهیز میدادند و برای همین هم شعر و شاعری که مربوط به قوهی خیال است را اجازه نمیدادند؛ مگر زمانی که تعقل قوی باشد؛ لذا اگر شعر بعد از تعقل باشد، شعر حکمت است و اگر خدایناخواسته تخیل و شعرسرایی قبل از تعقل باشد، اینها حکمت نیست و تخیل است.
یکی از چیزهایی که اراده را ضعیف میکند، تخیلگرایی و توهمگرایی است که الان متأسفانه به دلایل مختلف در بین مردم رواج پیدا کرده است. و وقتی مردم خیال گرا شدند، آرامآرام تحت احاطهی شیطان قرار میگیرند.
این کارهای شیطان با توجه به ترتیبی که در این آیه آمده است، معلوم میشود هر یک پیشنیاز دیگری است؛ یعنی اول آنها را جدا میکند و نصیب مفروض میگیرد و بعد گمراهشان میکند و بعد آرزوهای بلند و خیالات القاء میکند و بعد آنها را امر میکند.
حالا که فرمان داد، «فَلَيُبَتِّكُنَّ آذَانَ الأَنْعَامِ». «بَتک» و «تبکیت» به معنای جداکردن و قطعکردن و بریدن است.[6] در زمانهای قدیم رسم اعراب جاهلی این بود که شترهایی که پنج نوبت زایمان میکردند و بچهی پنجم آنها شتر نر بود، گوش شتر مادر را برای بتها علامتگذاری میکردند و دیگر گوشت آن را برای خود حرام میکردند.[7]
از این آیه این نکته استفاده میشود که همانطور که کفار علامتگذاری برای شترها داشتند، شیطان، انسانها را برای خود علامتگذاری میکند. «فَلَيُبَتِّكُنَّ آذَانَ الأَنْعَامِ». «آذان»، جمع «اُذُن» است. گوشهای چهارپایان را علامتگذاری میکردند، برای اینکه حلال خدا را حرام بکنند و برای بتها استفاده کنند.
فرمان بعدی: «وَلآمُرَنَّهُمْ فَلَيُغَيِّرُنَّ خَلْقَ اللّهِ»، به تغییر خلق الهی است. در مورد تغیّر خَلق الهی آمده است که قیافهی مردان را شبیه زنان و قیافهی زنان را شبیه مردان میکردند و حتی اینها را مقطوعالنسل میکردند؛ چه در حیوانات و چه در انسانها انجام میدادند، تا جایی که مردان را خصی میکردند.[8]
البته در برخی موارد، تغیر خلق الهی را خداوند تجویز کرده است. «ما مِن عامٍ إلّا و قد خُصّ». و یکی از جاهایی که تغییر در خلقت جایز است، در مورد است کسی خُنثای مشکله است و میخواهد به یک طرف مشخص شود؛ در این صورت اگر پزشکها کمک کنند که او درمان شود و آسیبی به زندگیاش نخورد، جایز است.
«وَمَن يَتَّخِذِ الشَّيْطَانَ وَلِيًّا مِّن دُونِ اللّهِ فَقَدْ خَسِرَ خُسْرَانًا مُّبِينًا». قضیهی شرطیهی متصله است. کسی که جای حضرت حق، شیطان را انتخاب کند، خسارت آشکارا را متحمل شده است. خسارت آشکارا چیست؟ ﴿وَالْعَصْرِ إِنَّ الْإِنسَانَ لَفِي خُسْرٍ﴾.[9] خسران مبین، کسی است که سرمایهاش را از دست داده است؛ نه اینکه سود نکرده که قابلجبران سریع باشد؛ بلکه سرمایه را ازدستداده است که به این زودی قابلجبران نیست.
«يَعِدُهُمْ وَيُمَنِّيهِمْ»؛ شیطان اینها را وعده و وعید میدهد و با خیالپردازی انسان را فریب میدهد. «وَمَا يَعِدُهُمُ الشَّيْطَانُ إِلاَّ غُرُورًا»؛ و شیطان وعده نمیدهد، جز وعدهی غرور و سرافکندگی و زیان. و وعدههای شیطان چیزی جز وعدههای غرورآمیز نیست؛ لذا میتوانیم بگوییم که غرور، یکی از میدانهای شیطان است؛ برای همین در روایات، عجب و غرور نکوهیده شده است.
«أُوْلَئِكَ» به همهی خصوصیات آیات گذشته برمیگردد؛ به کسانی که بتپرست باشند، کسانی که شیطانگرا باشند، کسانی که در ضلالت شیطان باشند، کسانی که در آرزوهای شیطانی باشند، کسانی که در تحت امر شیطان باشند، کسانی که حلالهای الهی را برای استفادهنکردن، علامتگذاری میکنند، کسانی که تغییر در خلق الهی بدهند، کسانی که شیطان را ولیّ قرار بدهند و دنبال وعدهها و آرزوهای شیطانی باشند. «مَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ»؛ مأوا، جایی است که انسان در آن ساکن و آرام میشود.[10] و جایگاه اینها جهنم است. «وَلاَ يَجِدُونَ عَنْهَا مَحِيصًا»؛ و راه فراری ندارند. محیص راه فرار است.
«وَلاَ يَجِدُونَ عَنْهَا مَحِيصًا»؛ نکتهای که از این آیه برداشت میشود، این است که خودشان این کار را برای خود کردند و چارهای از این کار ندارند؛ مانند عنکبوتی که تاری میتند و در آن تار گرفتار میشود. انسان در تارهایی که بهوسیلهی شیطان تنیده میشود، گرفتار میشود و راه چاره ندارد؛ البته تنها راهکار، پیشگیری است. پیشگیری بهتر از درمان است. از همان اول که شیطان امر و خیالپردازی میکند، مقابل اوامر شیطان بایستد.
حضرت علی (علیهالسلام) در نهجالبلاغه میفرماید: «إِنَّ الشَّيْطَانَ يُسَنِّي لَكُمْ طُرُقَهُ، وَ يُرِيدُ أَنْ يَحُلَّ دِينَكُمْ عُقْدَةً عُقْدَةً».[11] شیطان عقده عقده میآید؛ یعنی یکیک گرهها و عقدههایی که انسان بااخلاق و معارف دارد، گرهگشایی میکند و آن را میبرد و او را بدون تمسک و توسل قرار میدهد. و انسانی که تنها شود، مانند گوسفندی است که تنها شده و شکار گرگ میشود.
«وَالَّذِينَ آمَنُواْ وَعَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ»؛ کسانی که ایمان آوردند و عمل صالح انجام دادند. عمل صالح چه عملی است؟ عمل صالح، عملی است که هم حسن فعلی و هم حسن فاعلی دارد. هم از شخص خوبی صادر میشود و هم کار خوبی است.
«سَنُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ»؛ بهزودی در بهشتهایی اینها را قرار میدهند. «جنّات»، جمع «جَنّة» است و چون پوشیدهشده از درختان است، به آن «جَنّة» میگویند.[12] «تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ»؛ رودهایی در زیر این درختان جاری است. و بهترین عبارت، تداوم نعمتهای الهی است. «خَالِدِينَ فِيهَا» در برابر «وَلاَ يَجِدُونَ عَنْهَا مَحِيصًا» است. همانطور که آنها راه گریز از شیطان نداشتند و مأوای آنها جهنم بود، مؤمنین و مؤمنات هم در نعمتهای الهی خالد هستند. «وَعْدَ اللّهِ حَقًّا»؛ وعدهی الهی حق است و حق به چیزی میگویند که ثابت و دائم است.[13]
«وَمَنْ أَصْدَقُ مِنَ اللّهِ قِيلًا»؛ چه کسی از خدا وعدهاش راستتر است. حضرت حق، «أصدق من الله قیلا» است و میتوان یکی از صفات الهی را «أصدق قیلا» و «أصدق وعدا» قرار داد.
در اسمائی که در قرآن است، برخی بهصراحت به حضرت حق نسبت داده میشود و برخی باواسطه. اینجا باواسطه قرار داده میشود. هر کس در مسیر وعدهی درست و راست خدا باشد، در مسیر اسمای الهی است. برای همین «المؤمن إذا وعد وفا»؛ یعنی کار خدایی انجام میدهد و همانند خدا به وعده خود عمل میکند.