1403/02/02
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: تفسیر ترتیبی (تفسیر سوره نساء)/تفسیر آیات 117-119 /ماهیت شیطان - روشهای نفوذ شیطان در انسان ها - راهکارهای معنوی مقابله با شیطان
﴿إِن يَدْعُونَ مِن دُونِهِ إِلاَّ إِنَاثًا وَإِن يَدْعُونَ إِلاَّ شَيْطَانًا مَّرِيدًا﴾.[1]
﴿لَّعَنَهُ اللّهُ وَقَالَ لَأَتَّخِذَنَّ مِنْ عِبَادِكَ نَصِيبًا مَّفْرُوضًا﴾.[2]
﴿وَلأُضِلَّنَّهُمْ وَلأُمَنِّيَنَّهُمْ وَلآمُرَنَّهُمْ فَلَيُبَتِّكُنَّ آذَانَ الأَنْعَامِ وَلآمُرَنَّهُمْ فَلَيُغَيِّرُنَّ خَلْقَ اللّهِ وَمَن يَتَّخِذِ الشَّيْطَانَ وَلِيًّا مِّن دُونِ اللّهِ فَقَدْ خَسِرَ خُسْرَانًا مُّبِينًا﴾.[3]
در آیهی قبل مطرح شد که خداوند، مادون شرک را میآمرزد؛ ولی شرک را نمیآمرزد. و منظور از شرک هم، شرک جلی است. پس کسی که به تعبیر قرآن، ﴿وَمَن يُشْرِكْ بِاللّهِ فَقَدْ ضَلَّ ضَلاَلًا بَعِيدًا﴾،[4] در ضلال بعید است. ضلال بعید، یعنی ضلال نهایی که قابل هدایت نیست؛ البته خداوند ضلالت ابتدایی ندارد، ولی ضلالت نهایی دارد؛ یعنی کسی که خودش گمراه شود، ضلالت پاداشی و نهایی را حضرت حق به او میدهد و دیگر قابلیت هدایت را ندارد. و وقتی ما میگویم: «يَا مُضِل»، منظور همین ضلالت نهایی و پاداشی است، نه ضلالت ابتدایی. و خداوند هیچ کسی را گمراه نمیکند؛ بلکه ابتدا خود شخص گمراه میشود؛ حالا که خود شخص گمراه شد، گمراهی نهایی میآید و به حضرت حق نسبت داده میشود. منتها هم ضلال ابتدایی و هم ضلال میانی و هم ضلال نهایی، هر دو به عبد نسبت داده میشود.
و این آیهی 117، تعلیل برای این است که چرا خداوند شرک را نمیبخشد، ولی مادون آن را میبخشد؟ و چرا اینها در ضلالت بعید هستند؟ بهخاطر اینکه «إِن يَدْعُونَ مِن دُونِهِ إِلاَّ إِنَاثًا»؛ جز بتها را نمیخوانند.
و عرب به بتها إناث میگفتند؛ چرا که اینها را واسطه و مؤنث میدانستند؛ لذا تعبیر قرآن به إناث است.[5] و در واقع الهههایی بودند که آنها متوسل میشدند و آنها را واسطه میدانستند.[6]
«وَإِن يَدْعُونَ إِلاَّ شَيْطَانًا مَّرِيدًا». «مَرید» از «مَرَد» است و عرب به بچهای که هنوز ریش درنیاورده، «أَمرَد» میگوید؛ یعنی به عبارت بهتر هیچچیزی ندارد. و شیطان هم «أمرد» است؛ به خاطر اینکه هیچ چیزی در دست ندارد و خالی از همهی کمالات است.[7] «وَإِن يَدْعُونَ إِلاَّ شَيْطَانًا مَّرِيدًا»؛ اینها نمیخوانند مگر شیطان مرید را.
و شیطان را هم به این دلیل شیطان میگویند، بهخاطر اینکه از «شاطِن» است.[8] مرحوم طبرسی (رحمتاللهعلیه)، جملهی زیبایی درباره شیطان دارد: «المبعد من رحمة الله»؛[9] چه دوست و چه غریبه هر کسی که دورکننده از خدا باشد، شیطان است.
«لَّعَنَهُ اللّهُ»؛ خدا این شیطان را لعنت میکند؛ یعنی از رحمت خود دور میکند. «وَقَالَ»؛ یعنی شیطان حال که از رحمت خدا دور و لعنت شده، میگوید: «لَأَتَّخِذَنَّ مِنْ عِبَادِكَ نَصِيبًا مَّفْرُوضًا»؛ قسم میخورم من از بندگان تو بهرهی مفروض، یعنی مقسوم و تعیینشدهای را انتخاب میکنم و حال که لعین شد، قسم میخورد که بندگان تو را شکار میکنم.
شیطان، چیزی خارج از نفس انسان نیست؛ بلکه شیطان، همگام و همراه انسان است. و «شیطان کل شیء و شخص بحسبه». هرچه انسان باشخصیتتر باشد، شیطان او هم باشخصیتتر است و باید مراقبت و مواظبت شدیدتر باشد و خدای ناخواسته این دو خواستهی مشرکین را نداشته باشد؛ اول بتزده نشود و آلهه نگیرد، دوم شیطان مرید را به قلب خود راه ندهد. امام صادق (علیهالسلام) میفرماید: «القلبُ حَرَمُ اللّه، فلا تُسْكِنْ حَرَمَ اللّه غَيرَ اللّه».[10] باید مراقب بود در دل هر کسی ننشیند که مُبعِد یا مُبَعِّدِ انسان شود و انسان را از معارف دور کند.
در این آیه شیطان قسم خورد که بندگان تو را شکار میکنم و نصیب مفروض دارم. میتوانیم این حرف را بزنیم که رزق شیطان بهعنوان موجود مخلوق حضرت حق از توابع انسان است و در سر سفرهی نفس انسان است. همانطور که انسانیت انسان، روزیِ سر سفرهی انسان است، شیطان هم اسیر شیطنت انسان است و این، یک قانون کلی است.
«وَلأُضِلَّنَّهُمْ»؛ قسم میخورم که این عباد را گمراه میکنم، «وَلأُمَنِّيَنَّهُمْ»؛ و اینها را اهل آرزو قرار میدهم که آرزوهای طولانی داشته باشند. آرزو، یعنی انسان چیزی را بخواهد که امکانات آن را نداشته باشد و تحقق هم نمییابد، «وَلآمُرَنَّهُمْ»؛ من اینها را امر میکنم.
خداوند، چهار کار شیطان را بعد از لعنتشدن مطرح میکند:
1. شکارکردن انسانها و نصیب مفروض؛
2. گمراهکردن آنها؛
3. آرزوهای طولانی؛
4. امرکردن آنها.
اگر اینها مأمور شیطان قرار گرفتند، دیگر هدایت آنها، ﴿خَتَمَ اللّهُ عَلَى قُلُوبِهمْ وَعَلَى سَمْعِهِمْ وَعَلَى أَبْصَارِهِمْ غِشَاوَةٌ وَلَهُمْ عَذَابٌ عظِيمٌ ﴾.[11] است.
این یک قاعدهی کلی است که «شیطانُ کُلِّ شیءٍ بِحَسَبِه» است. انسان هر کسی که باشد، شیطان، شیطنت خود را میکند. رسول و نبی خدا هم باشد، باز شیطان، شیطنت میکند؛ ولی در روایتی پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) میفرماید: «إن الله أعانني على شيطان حتى أسلم على يدي».[12] پیامبر (صلیاللهعلیهوآله)، اولین فرد خلقت و اسوهی تمام مخلوقات است؛ لذا شیطان خود را به دست خود اسیر کرده است.
آن چه که باعث تسلیمشدن شیطان میشود، راهش این است که به شیطان، میدان بازی ندهیم. اگر میدان ندهیم، کمکم بساط خود را جمع میکند.
علامه حسنزاده (رحمهالله) فرمودند: «شیطان از راههای کوچک وارد میشود و کمکم راه را باز میکند و تبدیل به شاهراه و اتوبان میکند».
هر کس رذائل خود را میداند و خدا ما را به دیگران واگذار نکرده و اختیار امور را به دست خود انسان داده است؛ لذا هر کس خودش میداند چه باید بکند؛ البته اختیار امور به دست خود انسان، غیر از خودواگذاری و رهاشدن انسان است و ما نباید رها شدن را از خدا بخواهیم. «اللَّهُمَّ وَ لَا تَكِلْنِي إِلَى نَفْسِي طَرْفَةَ عَيْنٍ أَبَداً»[13] . خدا به ما کرامت داده است و مدیریت نفس خود ما را به ما داده است. و توصیهی من این است که هر کس دفترچهی خطورات و خواطر داشته باشد. خودم و شما را توصیه میکنم که همانطور که باید اهل کتاب شویم، کتابدان و کتابدار شویم.
مرا به هیچ کتابی مکن حواله دگر که من حقیقت خود را کتاب میبینم.[14]
باید به حالات نفسانیمان خبیر شویم. باید جنگ و دفاع نفسانیمان را قوی کنیم، تا از دست شیطانی که همراه ما است، خلاص شویم.
یکی از چیزهایی که شیطان را زمینگیر میکند، اُنس با آیات قرآن است و دیگر از دعاهایی که او را زمینگیر میکند، صلوات بر محمد و آل محمد (صلواتاللهعلیهوآله) است.