1402/11/29
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: تفسیر سوره نساء/تفسیر آیات 87-88 /یوم الجمع بودن قیامت - خوارشدن منافقین توسط خداوند
﴿اللّهُ لا إِلَهَ إِلاَّ هُوَ لَيَجْمَعَنَّكُمْ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ لاَ رَيْبَ فِيهِ وَمَنْ أَصْدَقُ مِنَ اللّهِ حَدِيثًا﴾.[1]
﴿فَمَا لَكُمْ فِي الْمُنَافِقِينَ فِئَتَيْنِ وَاللّهُ أَرْكَسَهُم بِمَا كَسَبُواْ أَتُرِيدُونَ أَن تَهْدُواْ مَنْ أَضَلَّ اللّهُ وَمَن يُضْلِلِ اللّهُ فَلَن تَجِدَ لَهُ سَبِيلًا﴾.[2]
﴿إِنَّ اللّهَ كَانَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ حَسِيبًا﴾.[3]
آیهی قبلی با این تعبیر مهم و محیط پایان یافت. عرض کردیم که اسماء مشترکه یا مرکبه، غیر از اسماء بسیطهی باریتعالی میباشد و در این جا «الله» با «إنّ» و «کانَ» تأکید شده است که می فهماند خداوند بر هر چیزی که فکر کنید، علو دارد؛ و علو او هم، علو حسیبی است. وصف به شیء، مُشعِر به علیت است. این تعبیر، زمینهساز و بستر آیهی بعدی است. این تعبیر آیهی شریفه، مُفَسَّر به آیات بعدی است. آیات، همانند دانههای تسبیح، متصل به یکدیگر است و تناسب آیات در مجمع البیان طبرسی به خوبی بیان شده است.
«اللّهُ لا إِلَهَ إِلاَّ هُوَ»؛ خداوند معبودی است که الهی جز او نیست. «لا إِلَهَ إِلاَّ هُوَ»، توحید در ذات است و «لا إِلَهَ إِلاَّ الله»، توحید در الوهیت است. این دو تعبیر با هم متفاوت است. و «لا إِلَهَ إِلاَّ هُوَ»، مقام بالاتری است. «لا إِلَهَ إِلاَّ الله»، مقامی است که در عبادت و الوهیت، خدایی جز او نیست؛ اما «لا إِلَهَ إِلاَّ هُوَ»، مقام هوهویّت است که مقدم بر مقامات دیگر است و مقام لا اسم و لا رسم است که هیچ خصوصیتی برایش ثابت نیست، و مقام احدیت هم بعد از مقام هوهویّت است.
«لَيَجْمَعَنَّكُمْ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ»؛ تا روز قیامت، شما جمع میشوید، از این آیهی شریفه استفاده میشود که همهی مخلوقات، روز قیامت جمع میشوند و دنیا عالم تکثرات است و ما به عالم وحدت که عالم جمع و روز قیامت است، میرویم. ما الآن در تفرّقی هستیم که ماهیات ما، ما را متفرق کرده است.
ماهیات، مَثار کثرت هستند و هر کسی ماهیت خودش را دارد. ماهیات عند الحکیم، اعیان ثاتبه نزد عارف هستند. در دنیا است که ماهیات نمود دارند و در آخرت، ماهیات حذف میشوند و وجودات میمانند؛ در نتیجه همه مقام جمعی دارند. در عالم برزخ و قیامت صغری هم صورت هست، ولی صورت، جز تشخصات وجودی چیز دیگری نیست و «ماهیّتُهُ إنِّیَّتُه».[4] صفت باریتعالی را میگیرند که ماهیت آنها انیت و وجود آنها است.
«لاَ رَيْبَ فِيهِ». ما در قرآن، دو جا «لا ریب فیه» داریم؛ یکی ﴿ذَلِكَ الْكِتَابُ لاَ رَيْبَ فِيهِ هُدًى لِّلْمُتَّقِينَ﴾،[5] و دیگری، همین روز قیامت است.
«وَمَنْ أَصْدَقُ مِنَ اللّهِ حَدِيثًا». هر چیز تازهای را عرب، حدیث میگوید.[6] کلام و سخن را هم حدیث میگویند. سخن نو از معصوم یا حضرت حق را هم به همین جهت، حدیث میگویند. و عالم قیامت، عالم نو است که متصل به انسان است و جدا از او نیست.
عوالم در طول یکدیگرند. و قال الرسول (صلىاللهعليهوآله): «الدنيا مزرعة الاخرة».[7] هرچه اینجا بکاریم، در عالم دیگر برمیداریم. این دنیا عالم کثرت و عالم تفرق است و عالم قیامت، عالم وحدت و جمع است. زمانهایی که گذشته نمیگذرد؛ بلکه جمع میشود. ماهیاتشان میگذرد، اما وجودشان میماند و باطن دنیا هم مقام جمعی است که ظاهرش تفرق است.
﴿وَاعْتَصِمُواْ بِحَبْلِ اللّهِ جَمِيعًا ﴾.[8] ما موظفیم کثرات را بگذاریم و وحدتها را بگیریم. «حبل الله»، همان سررشتهی جمعی موجودات است، همان سررشتهی وحدتی، موجودات است.
«فَمَا لَكُمْ فِي الْمُنَافِقِينَ فِئَتَيْنِ»؛ «چه شده که در مورد منافقان دو گروه شدهاید»؟ «فئه» را به خاطر تفرقه در آن، «فِئَتَین» میگویند.
«وَاللّهُ أَرْكَسَهُم بِمَا كَسَبُواْ»؛ «خداوند اینها را نابود میکند و برمیگرداند». و به عبارت بهتر اینها را ذلیل و خوار می کند. «رِکس» و مرتجع، یعنی کسی که به حالت گذشته برمیگردد.[9]
و چیزی که اینها کسب کردهاند، با توجه به آیهی ﴿إِنَّ الْمُنَافِقِينَ فِي الدَّرْكِ الأَسْفَلِ مِنَ النَّارِ﴾،[10] یعنی اینها در جایگاههای پایین دوزخ هستند و این، جایگاهی است که در گذشته کسب کردهاند.
ضلالت خداوند، ابتدایی نیست؛ بلکه پاداشی است و از خودشان آغاز شده و خدا آنها را در ضلالت نگه داشته است. «أَتُریدون أن تَهدُوا مَنْ أَضَلَّ اللّهُ وَمَن يُضْلِلِ اللّهُ فَلَن تَجِدَ لَهُ سَبِيلًا»؛ «کسی را که خداوند خوار و گمراه کند، راه هدایتی برای او پیدا نمیشود». و وقتی انسان آنقدر در گمراهی بماند که تثبیت شود، ضلالت باریتعالی بر او مینشیند و دیگر راه هدایت ندارد.