1402/11/16
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: تفسیر سوره نساء/تفسیر آیه 86 /اهمیت و آثار سلام کردن
در آیهی 85، سخن از شفاعت حسنه و شفاعت سیئه بود. شفاعت، همگامی چیزی با چیز دیگر است؛ چه خوب و چه بد و چه مادی و چه معنوی. معمولا شفاعت، آن همراهی و همگامی است که انسان از آن انتفاع میبرد. شفاعت، دو نوع است: بیرونی و درونی. شفیعی که درون انسان است، توبهی اوست. توبه هم واجب فوری و فوتی است. گاهی آنقدر لحظهی توبه حساس است که اگر انسان انجام ندهد، به کمالاتش نمیرسد. کسی که شفاعت حسنه کند، از آن نصیب میبرد و استفاده میکند. نصیب، میتواند بیشتر باشد. در حسنه، نصیب گفته و در سیئه، عنوان کفل که عِدل است. انسان، تحت احاطهی حضرت حق است. باید همراه و همگام داشته باشد؛ یا همراه سیئه و یا شفاعت سیئه. در شفاعت حسنه، نصیب است و در شفاعت سیئه، کفل است.
﴿وَإِذَا حُيِّيْتُم بِتَحِيَّةٍ فَحَيُّواْ بِأَحْسَنَ مِنْهَا أَوْ رُدُّوهَا إِنَّ اللّهَ كَانَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ حَسِيبًا﴾.[1]
«تحیت»، از مادهی «حیّ»، مصدر باب تفعیل و به معنای حیات و زندگی است. تحیت، همانی است که عربها وقتی به هم میرسیدند، میگفتند: «حیّاک الله». دعای حیات برای یکدیگر.
در این آیه، خداوند میفرماید: «وقتی شما مورد تحیت و احترام قرار گرفتید، بهتر جواب دهید، یا همان را بر گردانید». سلام در فرهنگ اسلامی، یک قسم از تحیّت است. سلام، تحیت خاص است. نسبت بین تحیت و سلام، عموم و خصوص است. در سلام، هم طلب حیات است و هم حیات با سلامتی. این، نقطهی امتیاز سلام در عرف ماست. تکریم جمعی و فردی در اسلام به سلام است.
انسان را انسان میگویند، چون سه اُنس دارد: اُنس با خدا، با خود و با خلق.
انس با خدا، انسان را عابد میکند و انس با خود، او را معرفت نفس میدهد و انس با دیگران، انسان را متخلق میکند. این سلام در ادب اجتماعی و اُنس با دیگران است. اگر مورد تحیت قرار گرفتید، جواب بهتر بدهید.
﴿فَإِذَا دَخَلْتُم بُيُوتًا فَسَلِّمُوا عَلَى أَنفُسِكُمْ﴾؛[2] وقتی وارد خانهای میشوید، به خودتان سلام کنید. این فرهنگ را داشته باشید و نهادینه کنید. خانهای که در ظاهر کسی نیست، باز هم سلام کنید. یکی از آسیبهای خانوادهها این است که سلام را ندارند. به یکدیگر سلام دهید. در نماز، سلام به خودمان، مؤمنان و رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) میدهیم.
از این آیات، وجوب تعیینی سلام و فوریت را استفاده میکنیم. اگر تخییری هست، در مقام امتثال است؛ وگرنه وجوب عینی هست.
خداوند، حسابرسِ همه چیز است. وصف به شیء، مُشعِر به علیت است؛ یعنی سلامهای شما و تحیتهای شما حساب میشود.
در سلام هم دارد که اگر کسی گفت: «السلام علیکم»، شما «و رحمة الله» را اضافه کنید و اگر «و رحمة الله» را گفت، شما «و برکاته» را بگویید و هر چه گفت، اضافه کنید. اگر صبح است، بگویید: «صَبَّحَکُمُ الله» و اگر شب است، بگویید: «مَسّاکُمُ الله». مصافحه کنید. در روایت امام صادق (علیهالسلام) است: «یکی از جاهایی که شیطان از انسان دور میشود، زمان مصافحه و معانقه است».[3]
سلام، اسم باریتعالی است و اعلام امنیت میکند که به تعبیر روایات: «الْمُسْلِمُ مَنْ سَلِمَ الْمُسْلِمُونَ مِنْ يَدِهِ وَ لِسَانِهِ»؛[4] یعنی من اولین مرحلهی اسلام را دارم که از دست و زبان من در امان هستی. کسانی هستند که سلام میکنند، ولی تهمت و غیبت میکنند و دروغ میگویند. به ظاهر میگویند از من در امان هستی، ولی آزار میدهند.
﴿سَلَامٌ عَلَى نُوحٍ فِي الْعَالَمِينَ﴾.[5]
﴿سَلَامٌ عَلَى إِبْرَاهِيمَ﴾.[6]
﴿تَحِيَّتُهُمْ يَوْمَ يَلْقَوْنَهُ سَلَامٌ﴾.[7]
﴿سَلَامٌ قَوْلًا مِن رَّبٍّ رَّحِيمٍ﴾.[8]
﴿سَلَامٌ عَلَيْكُمْ طِبْتُمْ﴾.[9]
سلام برای ظرف تکاملی انسان آمده است. ﴿وَسَلَامٌ عَلَيْهِ يَوْمَ وُلِدَ وَيَوْمَ يَمُوتُ وَيَوْمَ يُبْعَثُ حَيًّا﴾.[10] عوالم طولی را مطرح میکند. یک عالَم، نتیجهی عالَمِ قبل است. ما الآن در عالم دنیا هستیم. عالم برزخ، نتیجهی دنیا است و آخرت، نتیجهی برزخ.
بکوشیم در باطن هر عالم باشیم. اگر در عالمی که هستیم، شهود تبدیل به ادراک غیبی شود، به باطن آن رسیدهایم. باطن دنیا، ظاهر آخرت است. اگر در بواطن امور باشیم، مهم است. آنانی که در باطن دنیا هستند، همانها هستند که چشم و گوش برزخیشان باز شده است. اینجا است که مهم است. امیر المؤمنین (علیهالسلام) فرمودند: «لَو کُشِفَ الغِطاءُ ما ازدَدتُ یَقیناً»؛[11] «اگر پرده کنار رود، هیچ چیزی بر علم و یقین ایشان اضافه نمیشود».
ما سه روز در طول سیر کمالی داریم. روز ولادت، روز مرگ و روز بعثت. هرچه برویم، روزهای ما طولانیتر میشود. طوری که فقط یک لیله پیدا میکند﴿إِنَّا أَنزَلْنَاهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ﴾.[12] ﴿إِنَّا أَنزَلْنَاهُ فِي لَيْلَةٍ مُّبَارَكَةٍ﴾.[13] همان شب قدر که مهم است، سراغ علم اجمالی باریتعالی میرویم. در علم اصول، علم اجمالی، نقص و علم تفصیلی، کمال است، ولی در امور معرفتی، برعکس است.
حضرت امام (رحمهالله) میفرمایند: «هرچه فقیه از عرفیات استفاده کند، به نفع اوست»؛ بر خلاف امور برهانی و معرفتی و عرفانی که هرچه مجمل شود، کمالش بیشتر است؛ چرا که اجمال، دانایی و داراییاش بیشتر است. بعد از نشر، لَفّ دارد. پیچیده و مختصر و مجمل میشود. مجملترین سورههای قرآن، مفصلترینِ آن است؛ مانند سوره مبارکه کوثر.
ظرف سلام، انسانساز است. برای همین وقتی به دوستمان سلام میکنیم، غنچهی او را باز میکنیم. اگر [انسان] باز شود، کثرت یابد و بعد دوباره مجمل شود، [خوب است].
عارف یا وحدت در کثرت دارد و یا کثرت در وحدت. خوشا آن وحدتی که بعد از کثرت باشد. هرچه زودتر مجمل شویم، زودتر به کمالاتمان میرسیم. سحر و شب، اجمال به ما میدهد. روز برای متفرقات است. ﴿وَجَعَلْنَا نَوْمَكُمْ سُبَاتًا﴾.[14] نهار برای معیشت و زندگی با دیگران است. «سُبات»، یعنی آرامش. آرامش در همین است؛ اگر جمعیت اهل اجمال باشد. انسانِ خوب، اهل جمع است، نه منها کردن. در آیهی بعدی، ﴿لَيَجْمَعَنَّكُمْ﴾[15] هست.
در بخشی از الهی نامه گفتیم: «الهی! گذشتهها نگذشت؛ بلکه جمع شد. خدایا با یوم الجمع چه کنیم»؟
زمان برای جمعکردن است. اینکه هر آن، آن دیگر را درک نمیکند، زمانی میخواهد که امام زمان (علیهالسلام) را درک کنیم. انسان هم به تبع امام زمان (علیهالسلام)، میتواند امام زمان باشد. میتواند تصرف در زمان کند. کسانی که طیالأرض میکنند، زمان را مجمل میکنند. خودشان را لطیف میکنند، تا بتوانند [طیالأرض کنند].