1402/10/27
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: تفسیر ترتیبی(سوره نساء)/سوره نساء آیات 57الی59 /بیان انسانهای صالح
﴿وَالَّذِينَ آمَنُواْ وَعَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ سَنُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا لَّهُمْ فِيهَا أَزْوَاجٌ مُّطَهَّرَةٌ وَنُدْخِلُهُمْ ظِلاًّ ظَلِيلًا﴾[1]
﴿إِنَّ اللّهَ يَأْمُرُكُمْ أَن تُؤدُّواْ الأَمَانَاتِ إِلَى أَهْلِهَا وَإِذَا حَكَمْتُم بَيْنَ النَّاسِ أَن تَحْكُمُواْ بِالْعَدْلِ إِنَّ اللّهَ نِعِمَّا يَعِظُكُم بِهِ إِنَّ اللّهَ كَانَ سَمِيعًا بَصِيرًا﴾[2]
﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَطِيعُواْ اللّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُوْلِي الأَمْرِ مِنكُمْ فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللّهِ وَالرَّسُولِ إِن كُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلًا﴾[3]
در آیات گذشته که صحبت یهود و علمای آنان و حسادتشان بود، گفته شد که برخی جلوی رسول خدا صلی الله علیه و آله و مؤمنین میایستند. کسانی که کافر شدند وارد آتش میشوند و هر لحظه تبدیل و تبدل در عذاب دارند. برای ادامه عذاب پوستشان تعویض میشود. در ادامه وارد بیان انسانهای صالح میشود.
«وَالَّذِينَ آمَنُواْ وَعَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ»؛ عمل صالح غیر از عمل خوب است. خوبساز است. هم حسن فعلی و هم حسن فاعلی دارد. هم کار خوب است، و هم نیت خوب است. عمل صالح همگام ولیّ است و بدون الگو نیست.
«سَنُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا»؛ جنات یعنی بهشتها که پوشیده از انهار و درختان است. جنّت را به این خاطر که پوشیده است، جنت گویند. انهار جمع نهر است. الآن در نهرهای دنیوی نیز همین طور است؛ که به خاطر انباشتگی آبها گمان میشود که نهر جاری است، ولی آب جاری است. همیشه در بهشتها خلود دارند. مقاماتشان ابدی است نه منقطع.
«لَّهُمْ فِيهَا أَزْوَاجٌ مُّطَهَّرَةٌ»؛ ازواج مطهره یعنی پلیدی ظاهری و باطنی ندارند. ازواج متداول برای خانمها است، ولی ازواج یعنی همراه و همسر؛ چه زن و چه مرد؛ اعم از خانم و آقا است. برای زنان و مردان هر یک همراهان پاکی است. در نظریات تفسیری گفتیم که حور العین مخصوص خانمها نیست. وصف انسانهای شایسته بهشتی است.
«وَنُدْخِلُهُمْ ظِلاًّ ظَلِيلًا»؛ گاهی این را به معنای سایه مستدام و گسترده میگیرند. سایه ادامه دار منظور است. سایهای تداوم دارد که خورشید سوزنده را رفع یا دفع کند.
إِنَّ اللّهَ يَأْمُرُكُمْ أَن تُؤدُّواْ الأَمَانَاتِ إِلَى أَهْلِهَا وَإِذَا حَكَمْتُم بَيْنَ النَّاسِ أَن تَحْكُمُواْ بِالْعَدْلِ إِنَّ اللّهَ نِعِمَّا يَعِظُكُم بِهِ إِنَّ اللّهَ كَانَ سَمِيعًا بَصِيرًا؛
1. بعد از فتح مکه رسول خدا صلی الله علیه و آله میخواستند وارد مکه شوند و نماز بخوانند. کلید دست یکی از اشراف مکه بود و کلید را نمیداد. حضرت علی علیه السلام کلید را گرفتند و در را باز کردند. در روایات اهل سنت هم هست که به زور از او گرفتند. رسول خدا صلی الله علیه و آله نماز خواندند و فرمودند کلید را بر گردانید به همان فرد و عذرخواهی کردند. کلیدداری دو گونه است: کلیدداری معنوی برای اهلش هست و کلیدداری ظاهری که آن فرد بود.
2. مراد مقام امامت است.
3. مطلق است؛ رسالت و امانتهای دیگر را شامل شود؛ هم امانات معنوی و هم مادی. از امام سجاد علیه السلام نقل شده است: عليكم بأداء الامانة، فو الذي بعث محمدا بالحق نبيا، لو أن قاتل أبي الحسين بن علي (عليهما السلام) ائتمنني على السيف الذي قتله به لاديته إليه؛[4] بر شما باد به ادای امانت! قسم به کسی که محمّد را به پیامبری مبعوث کرد، اگر قاتل پدرم حسین بن علی من را بر شمشیری که پدرم را به آن کشته است، امین قرار دهد، امانت او را به او باز خواهم گردانید.
وقتی حکم میکنید بین مردم به عدل و شایستگی و رعایت همه حقوق باشد. این آیه هم خانوادگی، هم اجتماعی و هم سیاسی است.
نعما: نعم ما بوده است. خداوند بهترین موعظهها را انجام میدهد و همین بازگرداندن امانت و حکم به عدالت هم خودش موعظه است.
خداوند سمیع و بصیر است. بارها عرض کردیم وصفهای ترکیبی آیات را با دقتی دنبال کنید. کان فعل ماضی نیست که بود، مراد باشد؛ بلکه حرف ثبوتی و وجودی است. کان در اصطلاح ادیب جزو افعال ناقصه است و مبتدا و خبر لازم دارد، ولی در اصطلاح معرفتی و حکمی حرف ربط است و فوق زمان است. ربط بین خالق و مخلوق.
سمیع و بصیر جزو صفات ذاتی است؛ نه اینکه میبیند و میشنود که از صفات فعلی باشد. اهل سمع و اهل بصر است که به صفات ذاتی باز میگردد. تمام آگاهیهای بشر از چشم و گوشش است. مغز هم گاهی اسیر چشم و گوش است. کسانی که زبان ندارند، یک علتش این است که سامعهشان مشکل دارد. ورودی شنوایی و گاهی بینایی را ندارند.
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَطِيعُواْ اللّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُوْلِي الأَمْرِ مِنكُمْ فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللّهِ وَالرَّسُولِ إِن كُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلًا؛
1. این آیه، از غرر آیات قرآن است.
2. خطاب در اینجا تخصیصی نیست؛ بلکه تغلیبی است.
3. آمنوا مذکر آمده و به معنای این نیست که شامل مؤمنات نمی شود. بارها عرض کردیم مبنای فقهی ما این است که انسان مکلف است؛ نه انسان مؤمن. در نتیجه عصیان و اطاعت برای همه مکلفین عالم است. لحظه اذان همه در عالم مکلف هستند.
4. کسانی که ایمان آوردید خد را اطاعت کنید. اطاعت نسبت به عبادت اخص است. عبادتی که نتیجه بدهد، اطاعت میشود. اطاعت وصف خاص است. شیطان عبادت داشت، اما اطاعت نداشت.
5. اطیعوا در الله و رسول تکرار شده است. اطاعت طولی است. اطاعت خداوند فوق همه اطاعتها است و با اطاعت رسول و اولیای الهی در یک راستا هستند. برای برخی فرق ندارد حاکم چه کسی باشد. اولوا الامر صاحبان امر هستند. کسی که جانشین حضرت رسول صلی الله علیه و آله باشد.
6. ما بحث ولایت فقیه را جزو مسائل فقهی نمیدانیم؛ بلکه اعتقادی است. هرچند مبانی فقهی دارد ولی عنوان ولایت فقیه بحث کلامی است. ولایت فقیه تداوم اولوا الامر است. ولایت فقیه تداوم امامت است، چون جانشین عام امام است. جانشین خاص چهار نفر بودند و تمام شد. نیابت حضرت در نیابت عام اکتسابی است.
7. قانون عقلایی است و سیره عقلایی است که هر مدیری برای خود جانشین میگذارد. مقام امامت اولوا الامر ذاتی و اولوا الامر عرضی است. کسی منکر ولایت فقیه نیست. اگر مخالفی دارد، در بحث فقهی است. هیچ فقهی منکر ولایت فقیه نیست. بحث در مطلق بودن ولایت است.
8. همان احکامی که برای امام علیه السلام است، برای جانشنین او نیز می باشد. ولایت در طول امامت و امامت در طول نبوت است.
9. اگر در هر چیزی نزاع کردید؛ خانوادگی یا فردی یا هرچه، به حضرت حق و رسول بازگردانید.