1402/10/26
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: تفسیر ترتیبی(سوره نساء)/سوره نساء آیات 53الی56 /حسد نسبت به اهل بیت علیهم السلام
﴿أَمْ لَهُمْ نَصِيبٌ مِنَ الْمُلْكِ فَإِذًا لَا يُؤْتُونَ النَّاسَ نَقِيرًا﴾[1]
﴿أَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلَىٰ مَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ ۖ فَقَدْ آتَيْنَا آلَ إِبْرَاهِيمَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَآتَيْنَاهُمْ مُلْكًا عَظِيمًا﴾[2]
﴿فَمِنْهُمْ مَنْ آمَنَ بِهِ وَمِنْهُمْ مَنْ صَدَّ عَنْهُ ۚ وَكَفَىٰ بِجَهَنَّمَ سَعِيرًا﴾[3]
﴿إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا بِآيَاتِنَا سَوْفَ نُصْلِيهِمْ نَارًا كُلَّمَا نَضِجَتْ جُلُودُهُمْ بَدَّلْنَاهُمْ جُلُودًا غَيْرَهَا لِيَذُوقُوا الْعَذَابَ ۗ إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَزِيزًا حَكِيمًا﴾[4]
در اوصاف یهودیان بودیم. بخل و تحریف کتاب و صفت ایمان به جبت و طاغوت در آیات گذشته بیان شد.
«أَمْ لَهُمْ نَصِيبٌ مِنَ الْمُلْكِ»؛ آیا برای آنها بهرهای از ملک هست؟ اینها اگر مُلک و حاکمیت بر نفوس داشته باشند. ملک حاکم بر جانها و مالک حاکم بر اموال است. گاهی یکی به جای دیگری به کار برده میشود. هر مُلکی دارای مالک است ولی هر مالکی دارای مُلک نیست.
نقیر آن نوکی که پرنده بر زمین میزند که مقداری حالت گودی ایجاد میشود، می باشد. نقیر به شیاری گفته میشود که پشت هسته خرما است و ارزش کمی دارد. این مثال برای آن است که اگر ملکی به آنها داده شود، بخل میورزند.
«أَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلَىٰ مَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ»؛ اینها حسد میبرند به اهل بیت علیهم السلام و نبی معظم صلی الله علیه و آله و اولیای الهی. مراد از ناس اینها هستند. مانند: ﴿وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْرِي نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ ۗ وَاللَّهُ رَءُوفٌ بِالْعِبَادِ﴾[5] است. آنجا مصداقش یکی بود یعنی امیر المؤمنین علیه السلام. مبنا را گفتیم که اگر در آیاتی دلیلی بر تخصیص نبود، تمثیل است. اینجا دلیل داریم. امام صادق علیه السلام فرمودند: نحن المحسودون؛[6] ما کسانی هستیم که مورد حسد واقع میشویم. اکثر ائمه علیهم السلام کشته حسد هستند. خدا درجاتشان را متعالی کند حضرت علامه حسن زاده قدس الله نفسه الزکیة که میفرمودند: آقاجان من کسی که محسود واقع میشود، دلیل بر کمال فرد است. یهودیان به اولیاء و ائمه و پامبر علیهم صلوات الله حسد میوزیدند.
بخل و حسد ما به الاشتراکش این است که ممانعت از خوبی و رسیدن کمال به دیگری است. در بخل نمیگذارد مال خودش به دیگران برسد، و در حسد نمی خواهد مال خود فرد به او برسد. بخل جنبههای مالی است، نسبت به غیر و در حسد کمالاتی است که قابل تحمل نیست.
فقد آتینا آل ابراهیم الکتاب و الحکمة و آتیناهم ملکا عظیما»؛ آل ابراهیم علیه السلام نبی معظم صلی الله علیه و آله است. در این آیه هم حسد، هم آسیبش و هم علتش بیان شده است. ایتای کتاب و حکمت باعث حسد شده است. علم و ثروت چون باعث تمایز از دیگران میشود، حسادت میآورد.
یهودیها اگر ملک داشته باشند، ملکشان عظیم نیست؛ چرا که از ملکشان دیگران استفاده نمیکنند. امروز نیز اسرائیل از موشک در برابر مردم مظلوم فلسطین استفاده میکنند.
«فَمِنْهُمْ مَنْ آمَنَ بِهِ وَمِنْهُمْ مَنْ صَدَّ عَنْهُ»؛
1. یک احتمال این است که ضمیر به و عنه به الناس برگردد. این کسانی که حسد بردهاند دو دسته میشوند: عدهای به الناس ایمان میآوردند چون کتاب و حکمت را میبینند و برخی از آنها سدّ میکنند و جلوی کمالات را میگیرند.
2. احتمال دیگر اینکه این دو ضمیر به فضل برگردد. فرقی هم ندارد. معنا اندک تفاوتی مییابد.
«وَكَفَىٰ بِجَهَنَّمَ سَعِيرًا»؛ کفایت میکند که جهنم آتشش شعلهور باشد. حسد اینها آتش روشن میکند و ممانعت اینها آتش را شعلهور میکند.
«إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا بِآيَاتِنَا سَوْفَ نُصْلِيهِمْ نَارًا»؛ این آیات مطلق است؛ هم قرآن و هم آقا رسول الله صلی الله علیه و آله را شامل میشود. صلی یعنی وارد شدن در آتش. ما اینها را در آتش میافکنیم.
«كُلَّمَا نَضِجَتْ جُلُودُهُمْ بَدَّلْنَاهُمْ جُلُودًا غَيْرَهَا»؛ هر زمان پوستهایشان عریان شود، پوستهای دیگری جایگزین میکنیم.
نضج در عربی آبپز شدن است. شری بریان شدن است.
پوست بدن یکی از جاهایی است که قوه لامسه دارد. در اکثر بدن هست. اولین نقطهای که تماس با دیگری دارد، پوست است. وقتی که پوستشان سوخته شود، پوست دیگری جایگزین میشود.
«لِيَذُوقُوا الْعَذَابَ»؛ تا اینها عذاب را میچشند. کسانی که تحریف کتاب دارند، نتیجه اعمالشان این است.
«إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَزِيزًا حَكِيمًا»؛ عزیز یعنی مغلوب واقع نمیشود. خدا، رسول و مؤمنان عزیز هستند. دانایی با فعلیت نامش حکمت است. دانایی گاهی به فعلیت نمیرسد. حکمت جامع بین علم و عمل است. دانشها و بینشها که در حقیقت تجلی مییابد حکمت است. حکیم را به کسی میگویند که دارایی پزشکی دارد و آن را به مهارت تبدیل میکند و به آنها حکیم میگویند.