1402/10/23
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: تفسیر ترتیبی(سوره نساء)/سوره نساء آیه 46الی48 /خط قرمز خداوند
﴿مِّنَ الَّذِينَ هَادُواْ يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ عَن مَّوَاضِعِهِ وَيَقُولُونَ سَمِعْنَا وَعَصَيْنَا وَاسْمَعْ غَيْرَ مُسْمَعٍ وَرَاعِنَا لَيًّا بِأَلْسِنَتِهِمْ وَطَعْنًا فِي الدِّينِ وَلَوْ أَنَّهُمْ قَالُواْ سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا وَاسْمَعْ وَانظُرْنَا لَكَانَ خَيْرًا لَّهُمْ وَأَقْوَمَ وَلَكِن لَّعَنَهُمُ اللّهُ بِكُفْرِهِمْ فَلاَ يُؤْمِنُونَ إِلاَّ قَلِيلًا﴾[1]
﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ أُوتُواْ الْكِتَابَ آمِنُواْ بِمَا نَزَّلْنَا مُصَدِّقًا لِّمَا مَعَكُم مِّن قَبْلِ أَن نَّطْمِسَ وُجُوهًا فَنَرُدَّهَا عَلَى أَدْبَارِهَا أَوْ نَلْعَنَهُمْ كَمَا لَعَنَّا أَصْحَابَ السَّبْتِ وَكَانَ أَمْرُ اللّهِ مَفْعُولًا﴾[2]
﴿إِنَّ اللّهَ لاَ يَغْفِرُ أَن يُشْرَكَ بِهِ وَيَغْفِرُ مَا دُونَ ذَلِكَ لِمَن يَشَاءُ وَمَن يُشْرِكْ بِاللّهِ فَقَدِ افْتَرَى إِثْمًا عَظِيمًا﴾[3]
در آیه 46 خصوصیات یهود بیان شد. اینها کلام الهی را تحریف کردند. تحریف اینها دو قسم بود: تحریف لفظی یا معنوی. تحریف معنوی یعنی تفسیر «ما لا یرضی صاحبه» و عوضی بیان کردن آن. خطاب شاید همه را شامل شود ولی در واقع شامل احبار و رهبان است. جای اینکه بگویند: سمعنا و اطعنا، میگفتند: شنیدیم و معصیت کردیم. دهنکجی به اولیای الهی کردند. به رسولان الهی میگفتند بشنوید، ولی شنوا نیستید. واسمع غیر مسمع؛ یعنی گوش شنوا دارد ولی شنوایی و فهم ندارد. این نسبتها را به رسولان الهی میدادند.
راعنا اگر از ماده رعایت باشد، یعنی ما را مراقبت کن. اگر از رعونت باشد، یعنی ما را تحقیر کن و به زشتی نسبت بده. از کلماتی استفاده میکردند که بار منفی داشته باشد.
«لیّ» یعنی دهانکجی میکردند و با تمسخر اولیای الهی را استهزاء میکردند. طعن در دین داشتند.
اگر میگفتند سمعنا و اطعنا و اسمع و انظرنا بهتر بود. جای راعنا، انظرنا بهتر بود. یعنی مراقب ما باش. این اقوم است و به مراتب کمالشان نزدیکتر و ماندگارتر است. اقوم گرچه افعل تفضیل است، ولی یعنی جز این چیز خوبی نیست.
«لعنهم الله بکفرهم»؛ خدا اینها را به خاطر کفرشان لعنت کرده است و جز اندکی ایمان نیاوردند. نمونههایی از تحریف هم در این آیه آمده است. جای اطاعت عصیان میکنند و طعن به رسولان الهی میزنند.
«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ أُوتُواْ الْكِتَابَ آمِنُواْ بِمَا نَزَّلْنَا مُصَدِّقًا لِّمَا مَعَكُم مِّن قَبْلِ أَن نَّطْمِسَ وُجُوهًا فَنَرُدَّهَا عَلَى أَدْبَارِهَا أَوْ نَلْعَنَهُمْ كَمَا لَعَنَّا أَصْحَابَ السَّبْتِ وَكَانَ أَمْرُ اللّهِ مَفْعُولًا»؛
سلسله انبیای الهی هیچ یک دیگری را تکذیب نکردند؛ بلکه تکمیل کردند. اسلام از حضرت آدم علیه السلام شروع شد و به اسلام اصطلاحی حضرت محمد صلی الله علیه و آله ختم شد. به عبارت دیگر انبیاء و اولیای الهی در چهار مطلب اتفاق دارند: در نظر مبدأ و معاد و در عبادی در صلات و حج.
1. اهل کتاب: یعنی موحدین عالم.
2. کتاب: همه کتب تورات و انجیل و قرآن را شامل میشود، ولی اینجا خطاب به یهود و نصاری است. ایمان بیاورید به آنچه از جانب ما نازل شده است. تعبیر ایمان به رسول مصرح نیامد. ایمان به آنچه ما نازل کردیم که قطعا ایمان به رسول الله صلی الله علیه و آله نیز هست؛ از راه اثر و مؤثر.
3. تنزیل یعنی فرستادن کتاب در سالیان مختلف.
این ما نزلنا، مصدّق است برای آنچه با شماست. تورات و انجیل غیر محرّف را قرآن نگه داشت. این آیه از آیاتی است که تأیید میکند که قرآن تورات و انجیل را نگه داشته است. آنچه در قرآن است تأیید تورات و انجیل است. قبل از اینکه چهرههایشان گرفته شود و برگردند در حالی که مورد لعن خدا باشند مانند اصحاب سبت.
4. سبت یعنی آرامش. شنبه را سبت می گویند؛ چرا که در گذشتهها مردم روز شنبه تعطیل بودند و استراحت میکردند.
شکار ماهیها غدغن شد. اصحاب سبت حیله کردند. در روز شنبه حصار کشیدند و روزهای دیگر شکار کردند. امر الهی انجام میشود. اگر شما فاصله بگیرید از آنچه ما نازل کردیم شما هم دوری از رحمت الهی را خواهید داشت. اراده الهی انجام شده است. برو برگرد ندارد؛ ﴿إِذَا أَرَادَ شَيْئًا أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ﴾.[4]
اراده باری تعالی را اولیای الهی با «بسم الله الرحمن الرحیم» انجام میدهند. حشر و نشر خود را با این آیه زیاد کنید. اراده الهی که انجام شده است، وعاء آن شب و سحر است. وعاء مفعولیت و انجام امر الهی در ظرف قلب انسانی، سحرخیزی است.
«إِنَّ اللّهَ لاَ يَغْفِرُ أَن يُشْرَكَ بِهِ وَيَغْفِرُ مَا دُونَ ذَلِكَ لِمَن يَشَاءُ وَمَن يُشْرِكْ بِاللّهِ فَقَدِ افْتَرَى إِثْمًا عَظِيمًا»؛ یکی از موارد اراده الهی را خدا توضیح میدهد. خدا شرک را نمیبخشد. این خط قرمز خداست. این مورد غفران نیست؛ ولی باقی چرا. کسی که به خدا شرک بورزد، به خدا افترا بسته و گناه بزرگی را نسبت داده است. گناه تا به عظمت نرسد، قابل بخشش است. شرک این چنین است. در خطابات دیگر هم هست که ﴿يَا بُنَيَّ لَا تُشْرِكْ بِاللَّهِ ۖ إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِيمٌ﴾؛[5] این شرک ذاتی است نه شرک خفی. البته شرک خفی موریانهای است که اعمال انسان را میخورد و دست او را خالی میکند. ریای در اعمال آنها را میخورد. ان الجبال من الحصی؛ کوههای به این عظمت از سنگریزه است. گناهان بزرگ از گناهان کوچک است.