1402/10/04
بسم الله الرحمن الرحیم
1- خلاصه جلسه گذشته2
2- تفسیر آیهی 342
2.1- معنای «قَوَّامُونَ»2
2.2- کلی نبودن قانون «الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاء»3
2.3- جهات برتری قیومیت مرد بر زن4
2.3.1- برتری حقیقی و حقوقی مردان بر زنان4
2.3.2- قدرت اقتصادی مردان4
2.4- خصوصیتهای زنان خوب4
2.4.1- صالح4
2.4.2- مطیع مداوم5
2.4.3- حافظ خود و اسرار شوهران5
2.5- احتمالات در عبارت «حَافِظَاتٌ لِّلْغَيْبِ»5
2.6- معنای «نشوز» زنان6
2.7- مراحل برخورد با زنان ناشزه از نظر قرآن6
2.7.1- موعظه6
2.7.2- جداکردن بستر خواب یا پشت کردن به آنها هنگام خواب6
2.7.3- ضرب و تنبیه بدنی6
2.8- ترتیبی بودن روش برخورد با زن ناشزه7
2.9- لزوم عمل بر طبق مراحل فوق در صورت نشوز7
2.10- خصلت لجاجت زنان8
2.11- انحصار علو و تکبر برای خداوند8
2.12- اقسام نشوز8
2.13- موعظه، بهترین راه درمان نشوز9
موضوع: تفسیر ترتیبی (سوره نساء)/آیه 34/معنای قوامیت مرد و نشوز زن
﴿الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاء بِمَا فَضَّلَ اللّهُ بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ وَبِمَا أَنفَقُواْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ فَالصَّالِحَاتُ قَانِتَاتٌ حَافِظَاتٌ لِّلْغَيْبِ بِمَا حَفِظَ اللّهُ وَاللاَّتِي تَخَافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ وَاهْجُرُوهُنَّ فِي الْمَضَاجِعِ وَاضْرِبُوهُنَّ فَإِنْ أَطَعْنَكُمْ فَلاَ تَبْغُواْ عَلَيْهِنَّ سَبِيلًا إِنَّ اللّهَ كَانَ عَلِيًّا كَبِيرًا﴾.[1]
1- خلاصه جلسه گذشته
در آیهی گذشته عرض شد که هر انسانی، موالی دارد که این موالی، سبباً و نسباً متولیان اموری هستند که افرادی را تحت پوشش و سرپرستی خودشان دارند. عرض کردیم که آیهی ﴿وَالَّذِينَ عَقَدَتْ أَيْمَانُكُمْ﴾،[2] بیان این مطلب است که در سالهای قبل از آمدن اسلام بین مردمان رسم بود که مردم همدیگر را به کمک و یاری خود میگرفتند و قراردادهایی بین خودشان میبستند که از همدیگر حمایت کنند؛ بهخصوص اعراب جاهلیت و مردمان قدیم که در جنگ و جدل زیاد بودند، بهخاطراینکه همدیگر را حفظ کنند و مراقب همدیگر باشند، قراردادهایی میبستند. از جمله قراردادها این بود که بعد از مرگ یکی از دیگری ارث ببرد و که در فقه بهعنوان ضمان جریره مطرح است و اسلام این ضمان را تایید کرده؛ چرا که اسلام سنتهای حسنه را ترمیم کرده و سنتهای سیئه را تخریب کرده است و یکی از سنتهای خوب هم همین سنت و ضمان جریره بود. و این که میگویند «عقد الأیمان» و «عقد یمین»، بهخاطر این است که وقتی اینها میخواستند قرارداد ببندند، دست راست را به دست راست میدادند و قراردادها را تأیید میکردند.
2- تفسیر آیهی 34
2.1- معنای «قَوَّامُونَ»
آیهی 34 سورهی نساء، یکی از قوانین مهم را بیان میکند: «الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاء». رجال در اینجا عام است و با الف و لام هم که آمده، باز جنس رجال را بیان میکند؛ یعنی تمام مردان. و مادهی «قِوام» از «قَوَم»َ است و در مادهی «قَوَمَ»، اگر کسی بایستد و ایستا باشد، عرب به او قائم میگوید و اگر طوری باشد که دیگری را وادار به ایستادن بکند و طوری باشد که دیگری را نگه دارد، عرب به این ایستادن، قِوام میگوید و اگر طوری باشد که علاوه بر ایستاده نگه داشتن، تولیت او را بر عهده بگیرد، این قیومیت میشود و اگر طوری باشد که قائم به ذات و مستقل باشد و هیچگونه احتیاجی نداشته باشد، این قیوم میشود. اینها لفظهای مختلفی که از مادهی «قَوَم»َ است و در اینجا «قَوَّام» به کار برده شده؛ یعنی صیغهی مبالغه که دال بر کثرت است.
2.2- کلی نبودن قانون «الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاء»
اینجا یک بحثی مطرح میشود که این قانون «الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاء»، یک قانون کلی برای تمام نظامهای زندگی انسان است. و نظر برخی از علما این است که این «الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاء»، یک قانون کلی برای همهی خانمها و آقایان است و مردان به طور مطلق در همهی شئون زندگی، «قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاء» هستند. با توجه به اینکه آیات قبلی، آیات نظام خانوادگی است و صحبت نظام خانوادگی و زن و شوهر است، این آیه هم در ادامهی نظام خانواده، این قانون را بیان میکند. «الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاء»، یعنی مردان در نظام خانواده، «قوّام علی النساء» هستند؛ یعنی مراقب خانمها هستند و اینها درون خانواده قیومیت دارند؛ نه اینکه حتی در بیرون خانواده هم یک قانون کلی باشد. و اگر اینگونه باشد، یک مزیتی برای مردان میشود.
«الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاء»، یعنی مردان در نظام خانواده نگهدار خانمها هستند و به عبارت بهتر میتوانیم بگوییم که کارگزاران خانواده هستند؛ چرا که خیلی از کارهای زنان به دست مردان انجام میشود. و آیهی شریفه، این را با عنوان قوام مطرح کرده است.
2.3- جهات برتری قیومیت مرد بر زن
2.3.1- برتری حقیقی و حقوقی مردان بر زنان
و این «قوامون» به چند جهت بیان شده است: «بِمَا فَضَّلَ اللّهُ بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ»؛ «باء» در اینجا، باء سببیت است؛ یعنی در واقع چرا مردان قوام علی النساء هستند؟ بهخاطر برتری که خدا به اینها داده است که از لحاظ نظام خانوادگی و نظام شخصیت حقیقی و حقوقی میبینیم که تفاوتهایی با هم دارند و مردان کارهایی میتوانند انجام دهند که زنان نمیتوانند انجام دهند؛ اگرچه از لحاظ حقیقت انسانیت فرقی بین این دو نیست؛ چرا که حقیقت انسانیت، نه انوثیت و نه ذکوریت دارد و فوق همهی اینها است.
2.3.2- قدرت اقتصادی مردان
«وَبِمَا أَنفَقُواْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ»؛ و به آنچه که اینها از اموالشان انفاق میکنند و بسیاری از کارهای اقتصادی خانمها دست مردان است. همین که میبینیم که نفقه و خیلی از مسائل زندگی، دست مردان است، این دلیل بر قوام بودن مردان بر زنان است
و همانطور که این احتمال را انتخاب کردیم که اینها صحبت مسائل خانوادگی است، دلیل بر این میشود که این «الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاء»، بهصورت کلی نیست؛ اگرچه بعضی از جهات «الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاء» در این موارد شاید باشد.
2.4- خصوصیتهای زنان خوب
2.4.1- صالح
«فَالصَّالِحَاتُ قَانِتَاتٌ حَافِظَاتٌ لِّلْغَيْبِ بِمَا حَفِظَ اللّهُ»؛ خانمهایی که صالح هستند و کارهای نیک انجام میدهند.
2.4.2- مطیع مداوم
زنانی که قانتات هستند؛ یعنی در اطاعت مداوم هستند. چرا قنوت را قنوت می گویند؟ چون انسان در ادامهی دعای خود دارد دعا میکند؛ یعنی از مادهی «قَنَتَ» یک استمراری استفاده میشود و اینها انسانهای مطیعی هستند و اطاعتشان ادامه دارد.
2.4.3- حافظ خود و اسرار شوهران
و اینها «حَافِظَاتٌ لِّلْغَيْبِ»، یعنی نگهبان در غیب هستند.
2.5- احتمالات در عبارت «حَافِظَاتٌ لِّلْغَيْبِ»
و در مورد «حَافِظَاتٌ لِّلْغَيْبِ»، دو احتمال وجود دارد؛ یک احتمال این است که اینها وقتی که مردان آنها نیستند، خودشان را نگه میدارند؛ اگرچه خودشان نیاز به نگهداری دارند و احتمال دوم این است که در نبود شوهر، اسرار و وضعیت شوهر و خیلی از چیزهایی که میدانند را نگهدار هستند. ما عرضمان این است که ظاهرا هر دو احتمال درست است. «حَافِظَاتٌ لِّلْغَيْبِ»، هم خودشان را نگه میدارند که در گناه نیفتند؛ چون اینها اجسام ظریفهای هستند که احتمال گناه در آنها خیلی زیاد است؛ چرا که میدانید هرچقدر انسان محبتش شدید باشد، لغزشش بیشتر است. و با کمال صراحت عرض میکنیم که محبت، جادهی لغزنده است و کسانی که در وادی محبت هستند، نیاز به مراقبت بیشتری دارند.
اینها حافظات برای غیب به «بِمَا حَفِظَ اللّهُ» هستند؛ یعنی به آنچه که خداوند حفظ کرده است و به سبب چیزی که خداوند حفظ کرده است.
2.6- معنای «نشوز» زنان
«وَاللاَّتِي تَخَافُونَ نُشُوزَهُنَّ»؛ در خانمهایی که ترس دارید که اینها «نُشوز» داشته باشند. «نشوز»، یعنی نافرمانی و سرپیچیکردن.[3] این عبارت در مقابل «صالحات قانتات» است. صالحات و قانتات، اطاعت دارند و کارهایشان روبهراه است.
2.7- مراحل برخورد با زنان ناشزه از نظر قرآن
2.7.1- موعظه
کسانی که «نُشُوزَهُنَّ» هستند، اول اینها را «فَعِظُوهُنَّ» موعظه بکنید؛
2.7.2- جداکردن بستر خواب یا پشت کردن به آنها هنگام خواب
دوم «وَاهْجُرُوهُنَّ فِي الْمَضَاجِعِ». «مضاجع»، جمع «مضجع» به معنای بستر است.[4] و در این عبارت دو احتمال است: اول اینکه در بستر به اینها پشت بکنید، و یک احتمال اینکه بسترها را جدا کنید و نظر ما این است که هر دو صدق میکند و دارای مراتب است. گاهی وقتها تازه قهر کردهاند و پشت به هم میکنند و گاهی اوقات بیشتر ادامه پیدا میکند و اتاقشان را از هم جدا بکنند.
2.7.3- ضرب و تنبیه بدنی
این هجرت در مضاجع، مراتب دارد و در مرتبهی سوم «وَاضْرِبُوهُنَّ»؛ و اینها را ضرب و تأدیب داشته باشید؛ البته شاید اینجا زنسالارها اعتراض داشته باشند که نباید این قانون باشد؛ اما قانون ضرب در تأدیب، دارای اهمیت است و یک جهت اینکه امروز بچهها لوس شدهاند، بهخاطر این است که والدین همیشه میخواهند با مهر و محبت پیش بروند؛ اما این ضرب در اینجا برای خشونت و برای تحقیر نیست؛ بلکه برای این است که خانمها حفظ بشوند و به نشوز گرفتار نشوند.
2.8- ترتیبی بودن روش برخورد با زن ناشزه
و اگر زن از شوهر اطاعت نمیکند، شوهر باید سه کار را به ترتیب انجام بدهد: اول موعظه بکند، بعد هجرت در بستر و کار سوم تأدیب داشته باشد؛ البته عنایت دارید که اگر ضرب به جراحت منجر بشود، قطعاً باید مرد دیه را بپردازد؛ منتها عرض ما این است که این ضرب، ضرب تأدیبی است که در وادی محبت است. پدر و مادر، بچه را دوست دارند؛ اما تادیب میکنند. و اینجا نظام دوستی و خانوادگی است. زن، گرفتار نشوز و نافرمانی شده و شوهر میخواهد او را برگرداند و خدواند برای حفظ خانواده، این تأدیب را قرار داده است و قانون خشونت لحظهای در تمام مراحل قوانین بشر اجرا میشود. کسانی که خدایناخواسته دچار گناه میشوند، این ها را باید با قانونهای خشن و تأدیب از گناه باز داشت.
2.9- لزوم عمل بر طبق مراحل فوق در صورت نشوز
«فَإِنْ أَطَعْنَكُمْ فَلاَ تَبْغُواْ عَلَيْهِنَّ سَبِيلًا»؛ اگر اینها شما را اطاعت کردند، راههای دیگر را باز نکنید و کارهای دیگر انجام ندهید و خشونتهای دیگر را انجام ندهید. این عبارت مراتب رفع و دفع نشوز خانمها را بیان میکند که در آیه مطرح شده؛ یعنی اگر اینها با موعظه راه آمدند، راه دوم را نروید و اگر با هجرت در مضاجع توانستید اینها را از نشوز برگردانید، دیگر راه سوم را نروید و اگر با ضرب توانستید اینها را برگردانید، دیگر سراغ راههای جدایی و طلاق نروید و ما عرضمان این است که «فَلاَ تَبْغُواْ عَلَيْهِنَّ سَبِيلًا»، دارای مراتب است.
2.10- خصلت لجاجت زنان
و این مراحل هم بهخاطر خصوصیاتی است که در خانمها است. برخی اینقدر لجوج هستند که هر سه مرحله اجرا میشود؛ اما باز هم پاسخگو نباشد و در روایت از حضرت محمد (صلی الله علیه و آله ) داریم که ایشان میفرمایند: «إياك واللجاجة، فإن أولها جهل وآخرها ندامة».[5] وبعضی از زنان آنقدر لجاجت را ادامه میدهند که هیچ یک از این مراتب بر آنان تأثیر ندارد.
2.11- انحصار علو و تکبر برای خداوند
«إِنَّ اللّهَ كَانَ عَلِيًّا كَبِيرًا». در بحث نشوز باید بگوییم که چه مرد و چه زن نباید علوّطلب باشد. علو و تعالی فقط برای خداوند متعال است. در این اسماء ترکیبی که در آیههای این سوره آمده دقت داشته باشید و در اینجا هم خدا «إِنَّ اللّهَ كَانَ عَلِيًّا كَبِيرًا» آورده است که خداوند هم علو و هم بزرگ است و وصف به شیء، مشعر به علیت است؛ یعنی شما علوّطلب نمیتوانید باشید. شما تکبرطلب و کبیر نیستید. آن کسی که کبیر و عالی است، حضرت حق است.
2.12- اقسام نشوز
ما در بحث خانوادگی نشوز، سه قسم نشوز داریم: اول نشوز زنان، دوم نشوز مردان و سوم نشوز هر دو. در اینجا نشوز زنان و راهکار درمان آن بیان شد. راههای درمان نشوز آقایان چه هست؟ اینکه زن میتواند ادعای عسر و حرج کند و حق طلاقی که برای مرد است را بگیرد و این در صورتی است که مرد ناشز باشد؛ یعنی مرد هم اگر در امور خانوادگی فرمانبر زن نباشد، زن تا جایی که میتواند حق طلاق را از مرد بگیرد، میتواند پیشروی کند؛ و حتی جایی که اگر مرد تن به طلاق هم ندهد، حاکم شرع میتواند به جای مرد، خانم را رها کند. و در نشوز زن و مرد هر دو باهم قوانین بر آنها اجرا میشود.
2.13- موعظه، بهترین راه درمان نشوز
موعظه، بهترین راه درمان است و این «فَعِظُوهُنَّ» اگرچه برای خانمها است، ولی برای مردان هم پاسخگو است؛ یعنی اگر مردی دچار نشوز شد، تا جایی که میتوانید او را با موعظه برگردانید و به واسطهی هر کس که میتوانید، چه حاکم شرع یا غیر حاکم شرع و چه کسانی که امور خانوادگی یا امور دینی دست آنها است، یا کسانی که کدخدای فامیل یا غیر فامیل هستند، اینها با موعظه، مرادان را از نشوزشان برگردانند.