1402/08/17
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: تفسیر ترتیبی(سوره نساء)/سوره نساء یه13و14 /وجود تمثل برای هر کار انسان
﴿تِلْكَ حُدُودُ اللّهِ وَمَن يُطِعِ اللّهَ وَرَسُولَهُ يُدْخِلْهُ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا وَذَلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ﴾[1]
﴿وَمَن يَعْصِ اللّهَ وَرَسُولَهُ وَيَتَعَدَّ حُدُودَهُ يُدْخِلْهُ نَارًا خَالِدًا فِيهَا وَلَهُ عَذَابٌ مُّهِينٌ﴾[2]
طبقات ارث بیان شد و با جمله و الله علیم حلیم تمام شد. پس از این حضرت حق وارد مطلب بسیار مهمی میشوند که تلک حدود الله. این اوامر و احکام حدود الهی است. قابل تبدیل و تخلف نیست. این اعم از نواهی و اوامر است. نه تنها آیه متعرض آیات ارث است که این نمونهای از حدود الهی است. تلک تمام مسائل جهان اسلام است. آیات ارث یک تمثیل است. اثبات شیء نفی ما عدا نمیکند. این حدود اختصاص به ارث ندارد.
و من یطع الله و رسوله؛ کسی که اطاعت خدا و رسولش را داشته باشد، وارد بهشتهایی میشود که نهرهایی از آن جاری است. هر کار انسان تمثلی دارد، که کار خاص انسان تجلیاش بهشت است. هر اطاعت انسان تمثل بهشتی از بهشتها است. جنّات که جمع است به این جهت است. برای همین اولیای الهی نظرشان آن است که انسان کارهای خیر را هر چه بیشتر و بهتر انجام بدهد. بیشتر و بهتر انجام دادن دلیل بر تمثل بهشتهای بیشتر است.
درکات دوزخ هم مانند درجات بهشت است. بهشت و جهنم همان موقع که کار انسان انجام میشود، تولید میگردد. حاصل کار، جدای از کار نیست. تمثل اعمال همین است. این طور نیست که خدا بهشت و جهنمی را بسازد و آماده کند و بگوید اینها را وارد بهشت یا دوزخ کنید. نفس عمل انسان بهشت و دوزخ انسان است. علم و عالم و معلوم متحد است. عقل و عاقل و معقول جدای از هم نیستند. اتحاد عامل و عمل و معمول هم هست.
کسی که اطاعت خدا و رسول داشته باشد، بهشت را به اطاعت او میدهند. بهشت را به اطاعت میدهند و اطاعت معنایش این است که انسان ارادهای دارد اما اراده دیگر، اراده او را تحت اشراف میگیرد. بزرگی را میبیند و خودش اختیار دارد. کسی که میخواهد مطیع باشد و مطاع باشد هر دو صاحب اختیار هستند ولی یکی اختیار دیگری را تحت اشراف میگیرد. ما کارمان را به وفق اراده حضرت حق انجام میدهیم. هرچه در مرید اراده قویتر باشد، اطاعت قویتر است. هرچه شخص عالمتر باشد، اطاعتش سریعتر است.
تواضع ز گردنفرازان نکوستگدا گر تواضع کند خوی اوست[3]
اگر کسانی صاحب اراده بودند ولی در مقابل اراده بالاتر، مانند اراده رسول و ولیّ و خدا بدون اراده شدندّ صاحب نظرانی هستند که صاحب بصر میشوند.
سؤال میشود چه کنیم چشم برزخی ما باز شود؟ چشم برزخی در این است که اطاعتش را این قدر قوی کند که جز اراده مطاع، اراده دیگری نداشته باشد. ما تحت اراده امام عصر علیه السلام هستیم. ایشان تکویناً مرید عالم و آدم هستند. اراده کنند ما اختیاری نداریم. این تکوینی است. اگر تشریعاً بخواهیم آنچه ایشان میخواهند، زبان و دعا یک جهتش است؛ آنچه از طرف ما لازم است، قرار دادن اراده مان تحت اراده حضرت است. جنات از اطاعت درست میشود و اطاعت از یکی شدن اراده انسان با شخص مطیع به وجود می آید.
جنات منشأ انهار است. وارد بهشت شوند خلود دارند. رمز استمرار این است که چون اراده آنها همیشه زیر مجموعه خدا و رسول است و فانی شده است این حالت برای آنها استمرار دارد. چون در دنیا این تفرد و تمحض و تناسب و سنخیت با خدا و رسول و ولیّ یافتند، مخلد در بهشت هستند.
و ذلک الفوز العظیم؛ در آیه دو اشاره آمده است. یک تلک حدود الله است. انسان تا تکلیف را نشناسد، نمیتواند انجام دهد. ذلک الفوز العظیم؛ به اینکه اطاعت کرد به فوز عظیم میرسد. فوز نتیجه مقاماتی است و خودش یک مقامی است.
1. انسان باید وظیفهشناس باشد؛
2. از حدود الهی تجاوز نکند؛
3. این حدود را باید اطاعت کرد. ما تمام اوامر و نواهی را به امر بر میگردانیم. امر ما صدر عن الله است. باید در این اطاعت باشد. اطاعت هم اوامر و هم نواهی را میگیرد.
4. فوز عظیم مرتبهای از مراتب خاص است.
و من یعص الله و رسوله؛ آنچه مهم است حدود الهی است. ما را با حدود الهی میسنجند. گاهی زیر پا میگذاریم و گاهی رعایت میکنیم. قرقگاه حضرت حق مهم است. نباید از حدود الهی تجاوز کنیم. خدا طبقات ارث را بیان کن و از این عدول نکنیم. خداوند حد و حدود ارث را بیان کردند افراد اضافه را خارج و احکام جدید را وارد کردند.
کسی که خدا و رسولش صلی الله علیه و آله را معصیت کند و از مرز بگذرد، در دوزخ است. معصیت دوزخ ساز است. بهشت و دوزخ الآن وجود دارد.
بهشت و دوزخ آفریده شده است. فقه برای ظاهر است. پرده کنار برود خلود در دوزخ دارد. عذاب خارکنندهای دارد. نزد دیگران هم عزتش را از دست میدهد. روزی که پرده کنار رود و آنچه داشته ندارد. بیشترین اذیت برای اهل نفاق است. منافق کسی است که ظاهر و باطنش یکی باشد.
خلود در بهشت را جمعی میگوید؛ خالدین فیها؛ ولی در معصیت که میفرماید از حدود الهی تجاوز کردند به جای جمع، فرد آمد. رمزش این است که چنان که در دنیا کارهای زشتی انجام میدادند به فردگرایی رسیدند. طغیان باعث معصیت است. ظغیان وقتی خاصل میشود که انسان برای خودش تشخصی قائل شود. فرعون ادعای ربوبیت داشت نه خالقیت. فرد چون گریزان از دیگران است و برای خود تشخصی قائل شد، این فردیت و عنانیت باعث میشود روز قیامت هم تنها باشد. در دنیا تحمل دیگران را نداشتند در آخرت هم تنهای تنها میشوند.
بیایید حلم خود را بالا ببریم. بردبار و حلیم کسی است که هم طاعت و هم معصیت را میبیند. در برابر معصیت صبر میکند.
فصل ممیّز یک عالم با دیگر عالم، حلم است. فصل ممیّز انسانها علم است. نسبت به دیگران حذف سلیقه نمیتوان داشت باید تحمل آن را داشت. حتی پدر تحمل سلیقه فرزند را داشته باشد، همسران تحمل سلیقه هم را داشته باشند. دوست باید سلیقه دوست را تحمل کند. خداوند حلیم است؛ هم تحمل عصیان را دارد و هم طاعت را. عذاب مهین آن قدر دردناک و خارکننده است که نمیتوانند پنهانش کنند.