1402/08/08
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: تفسیر ترتیبی(سوره نساء)/سوره نساء آیه6 /رشد شرط برگرداندن اموال به یتیم
﴿وَابْتَلُواْ الْيَتَامَى حَتَّىَ إِذَا بَلَغُواْ النِّكَاحَ فَإِنْ آنَسْتُم مِّنْهُمْ رُشْدًا فَادْفَعُواْ إِلَيْهِمْ أَمْوَالَهُمْ وَلاَ تَأْكُلُوهَا إِسْرَافًا وَبِدَارًا أَن يَكْبَرُواْ وَمَن كَانَ غَنِيًّا فَلْيَسْتَعْفِفْ وَمَن كَانَ فَقِيرًا فَلْيَأْكُلْ بِالْمَعْرُوفِ فَإِذَا دَفَعْتُمْ إِلَيْهِمْ أَمْوَالَهُمْ فَأَشْهِدُواْ عَلَيْهِمْ وَكَفَى بِاللّهِ حَسِيبًا﴾[1]
یکی از موضوعاتی که در قرآن سؤال شده یتامی است؛ ﴿وَيَسْأَلُونَكَ عَنِ الْيَتَامَىٰ ۖ قُلْ إِصْلَاحٌ لَهُمْ خَيْرٌ﴾.[2] قل اصلاح لهم خیر؛ بگو اصلاح برای آنها خیر است. در زمان رسالت رسول اکرم صلی الله علیه و آله از طبقاتی که از آنان سوء استفاده میشد، ایتام بودند؛ به خصوص دختران. اموالشان را میگرفتند با آنها ازدواج میکردند و رهایشان میکردند. اسلام در مقابل این ایستاد.
در اینجا میفرماید: و ابتلوا الیتامی حتی اذا بلغ النکاح. از نظر اقتصادی آنها را بیازمایید. مرز آزمون هم ازدواج است. آزمایش هم مقول به تشکیک است. نوع و متعلق و موضوع امتحان متفاوت است. قدیم رایج بود برای آنکه اموالشان را در اختیارشان بگذارند، پولی در اختیار فرد میگذاشتند و میگفتند تا یک هفته خود را اداره کن. از راههای رشد اقتصادی و عقلی دختران یتیم بافندگی بود. قالی را به او واگذار میکردند.
آنستم از انس است. اگر در اینها رشدی را یافتید، اموالشان را در اختیارشان بگذارید.
و لا تأکلوها اسرافا و بدارا؛ اکل در اینجا تمثیل است نه تخصیص. معمولاً در فارسی و عربی برای اموالی که تحت تصرف هست خوردن اطلاق میشود.
اسراف و سرف، گذشتن از حد اعتدال است. اسراف گذشتن از حد به زیاده است و سرف گذشتن از حد به تفریط است.
بدار مصدر دوم مفاعله است؛ مبادره. زود انجام دادن است. بدر یعنی گستردگی و فراگیری. ماه شب چهارده که بدر نامیده میشود به خاطر نور و گستردگی است. بدار در اینجا به معنی شتابزدگی است. گذر از حد اعتدال است.
استعفاف در اینجا یعنی خودداری کردن از خوردن مال ایتام. میتوان حکم استحبابی استفاده کرد که کسانی که غنی هستند از اموال یتامی به اندازه مزد هم بر ندارند. کسی که فقیر است به اندازه معروف بخورد.
کسی که فقیر است گویا ستون فقرات او خرد شده است. تهیدست نمیتواند نیازهای روزانه خود را رفع کند. کسی که فقیر است باید به معروف بخورد. اولیای یتامی می توانند حق تولیت از یتیم و سفیه بگیرند. ولی اسراف و بدار نداشته باشند. معروف چیزی است که عقل و شرع آن را میپسندد.
﴿فَإِذَا دَفَعْتُمْ إِلَيْهِمْ أَمْوَالَهُمْ فَأَشْهِدُواْ عَلَيْهِمْ﴾؛ وقتی اموال را میخواهید به آنها بدهید شاهد بیاورید. اگر کسی شاهدی نیاورد و به مشکلی خورد جز خودش کس دیگر را مذمت نکند. معروف در اینجا هم عاقلانه باشد و هم عادلانه باشد و هم عارفانه و با شناخت و معرفت باشد.
آیا ما می توانیم به موارد مشابه هم سرایت دهیم؟ عرض ما این است که تمثیل است. سرایت به موارد مشابه میتوان داشت. شاهد گرفتن برای مسائل اقتصادی. شاهد گرفتن مخصوص یتیم نیست. این شاهد گرفتن مستحب است. مگر شبهه اختلاف باشد که شاهد گرفتن واجب است.
و کفی بالله حسیبا؛ خداوند به عنوان حسابگر و محتسب کفایت میکند. برخی نظرشان این است که هر کجا کفی به باء متعدی شده است زائد است. ما در قرآن حروف زائد نداریم. کفی به سبب حضرت حق که علت تامه است حسیب. حسیب بودن به باری تعالی کفایت میکند. ذات باری تعالی به ما قدرت و توانایی داده است. همه اینها تحت اشراف باری تعالی است. در اینجا صفت حسیب که ناظر و شاهد هست، مسأله بعد از شهادت را مطرح کرده است. حسیب، کار انسان شاهد و ناظر است. کسی که نظارت دارد محاسبه دارد و کسی که محاسبه دارد به حسابش اثر میدهند.
ان الله کان علیکم رقیبا در تکثیر نسل آمد. در اینجا کفی بالله حسیبا آمد. اینجا صحبت مسائل مالی است. جایگاه اسمای الهی در آیات الهی بسیار حساب شده است.