1402/08/01
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: تفسیر ترتیبی(سوره نساء)/سوره نساء آیه3 /یک شبهه و پاسخ آن
﴿وَإِنْ خِفْتُمْ أَلاَّ تُقْسِطُواْ فِي الْيَتَامَى فَانكِحُواْ مَا طَابَ لَكُم مِّنَ النِّسَاء مَثْنَى وَثُلاَثَ وَرُبَاعَ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلاَّ تَعْدِلُواْ فَوَاحِدَةً أَوْ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ ذَلِكَ أَدْنَى أَلاَّ تَعُولُواْ﴾[1]
یکی از نکتههایی که در آیه باید رعایت شود این است که بعضی شبهه کردند که در آیه شریفه دارد فانکحوا ما طاب لکم؛ یعنی اگر شما میترسید قسط و عدالت در یتامی را نداشته باشید، آنچه میخواهید ازدواج کنید. قاعده ادبی این است که من برای ذوی العقول است و ما برای غیر آن. شبهه شده که آیا این جسارت به خانمها نیست؟ باید "من" میآمد نه "ما".
اگر روزی تزاحمی بین قاعده ادبی و استعمال چیزی در قرآن بر خلاف ادبیات در قرآن باشد، اصل را به آیات الهی میدانیم. نمونههایش را بارها گفتهایم. در ادبیات عرب یحسَبُ نداریم بلکه یحسِبُ داریم. ولی در قرآن یحسَب داریم و همین حجت است.
پاسخ؛ ما برای جنس است. ما طاب لکم مانند ما خبث لکم. این ما جنس را بیان میکند. این ما هم برای ذوی العقول است و هم غیر آن. ما جنس زنان است. کاری به ذوی العقول و غیر آن ندارد. استعمال ما در قرآن برای هر دو است. مراد به طاب لکم خانمهایی است که حلال هستند. طیب آن است که حلال باشد. و لا تتبدلوا الخبیث بالطیب؛ خبیث یعنی حلال نیست و طیب مقابلش.
اگر کسی میداند که نمیتواند عدالت را رفتار کند یا عاقدی که میخواهد عقد شخصی را بخواند یقین دارد که این نمیتواند عدالت را اجرا کند، برای هر دو اجرای عقد اشکال دارد.
متممی در عقدنامههای جمهوری اسلامی هست که آقا ازدواج مجدد نداشته باشد، این شرعی هست یا خیر؟
دو مبنا هست:
• اگر شرطی با مقتضای عقد منافات دارد، عقد را متزلزل میکند و غیر جایز است.
• اینکه شرایط در ضمن عقد آیا از ماهیت آن است که لازم بشود و ذات نکاح این است که هیچ شرطی محدودش نکند یا به عوارض آن میخورد. ما در شرایط ضمن عقد در نفوس و املاک و همه معتبر میدانیم.
شرطهای ضمن عقد نکاح به اصل آن نمیخورد به محدوده آن میخورد. به اصل نکاح راضی هستند ولی به خصوصیاتش شرایطی میبندند. شاید آقایی شرایط ضمن عقد داشته باشد. اگر روزی آقایی شرط کرد این خانم را به عقد خود در آورد به شرطی که برخی لوازم زندگی را بیاورد، همین طور است. شرایط ضمن عقد معتبر است و با اصل عقد هم منافات ندارد. مرد از اول یا نباید تن بدهد و یا اگر تن داد معتبر است.
برخی می گویند خدا تعلیق بر محال کرده است و حد اقل عدالت عاطفی نیست و قابل جبران نیست و یکی محبتش بر دیگری بیشتر باشد. اینجا عدالتی است که دست خود انسان است نه آنچه قلبی است و اختیاری نیست. اگر کسی به ضرورت دچار شد باید حتی المقدور عدالت عاطفی را هم رعایت کند. یا اگر یکی را بیشتر دوست دارد اظهار نکند؛ چون آزار مؤمن و مؤمنه جایز نیست.
﴿لَنْ تَسْتَطِيعُوا أَنْ تَعْدِلُوا بَيْنَ النِّسَاءِ وَلَوْ حَرَصْتُمْ﴾؛[2] این آیه نفی استطاعت عاطفی و حبی است و از اختیارشان خارج است. نفی عدالت حبی منافاتی با عدالت در مسائل اقتصادی و غیره ندارد. آنی که اختیار ندارد، تکلیف ندارد. رعایت عدالت برای خانم هم مطرح شده است. حقوق همسران هر تعدادی که باشند، باید رعایت شود. رعایت حقوق طرفینی است. اگر امکان رعایت عدالت ندارید سراغ مملوکهای خود بروید.
ذلک ادنی ان لا تعولوا؛ اینکه رعایت عدالت کنید و اگر نتوانستید سراغ مملوک بروید نزدیکتر است به اینکه ظلم نکنید و خود را به مشکل نیندازید. راه جبرانش این است که سراغ یکی بروید یا مملوک. از آیه شریفه استفاده میشود که رعایت عدالت نکردن مساوی ستم کردن است.