1402/07/30
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: تفسیر ترتیبی(سوره نساء)/سوره نساء آیه3 /تأکید اسلام بر نظام خانواده
﴿وَإِنْ خِفْتُمْ أَلاَّ تُقْسِطُواْ فِي الْيَتَامَى فَانكِحُواْ مَا طَابَ لَكُم مِّنَ النِّسَاء مَثْنَى وَثُلاَثَ وَرُبَاعَ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلاَّ تَعْدِلُواْ فَوَاحِدَةً أَوْ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ ذَلِكَ أَدْنَى أَلاَّ تَعُولُواْ﴾[1]
در آیه قبلی بحث اقتصادی و مباحث مالی یتامی بود و این آیه بحث خانوادگی و مسائل عاطفی یتامی است. بحث خانوادگی چند همسری را با مسائل عاطفی یتامی آغاز میکند و این مطلب مهمی است.
مرحوم شهید مطهری رحمه الله این استاد بزرگوار سیره خوبی داشتند تاریخچه مباحث قرآنی و اسلامی را مهم میدانستند. در قرآن و فقه و احکام تاریخچه را مؤثر میدانستند.
در اصول و فقه نظری داریم که احکام اسلامی و تمام دستورهای دینی اوامر و نواهی را الا ما خرج بالدلیل تأسیسی نمیدانیم بلکه امضایی است. نتیجهاش آن است که در خیلی از مسائل قائل به حقیقت شرعیه نیستیم. بین مردم مسائلی رواج داشت. شارع مقدس برخورد با این مسائل داشتند یا آن سنتها را تخریب کردند یا تأیید و یا ترمیم کردند. از این سه حالت نیز خارج نیست. از زمان حضرت آدم علیه السلام تا شارع مقدس که افضل همه انبیای الهی و فصل الخطاب است با مردم سر و کار داشتند؛ یا کارهای مردم را تأیید میکردند و یا برخی جهات را تأیید میکردند و یا کارشان را غلط میدانستند. چیزی که سنت بین مردم شده است، سنتشکنی و عادتشکنی زحمت دارد.
با توجه به آیه شریفه چقدر حضرت زحمت افتادند تا دخترکشی را بین آنها از بین بردند. اسلام هیچ جهت آن را تأیید نمیکرد. اگر ترس مسائل اقتصادی دارید خدا شما را یاری میکند. در بحث یتامی و احکام آنها و مسائل تعدد زوجات و چند همسری اسلام با مسأله رایج و شایع مواجه بود و بی حد و حصر بود، اسلام این را محدود کرد. برخی به مسائل اسلامی غیر کارشناسانه نگاه نکنند. چند همسری به ضرورت است نه به اقتضای روال طبیعی. روال طبیعی همان تک همسری است. همان طور که اصل سنت ازدواج مستحب است و در ضرورت واجب میشود اینجا نیز همین طور است. در ایران زمان ساسانیان اشراف و پادشاهان تا سیصد و چهارصد نفر زن برای خود گرفته بودند. هم در میان عربها و طوایف دیگر رایج بود. از طایفه زن به عنوان عضو زندگی استفاده نمیکردند بلکه برای شهوات و امیال و خدمات استفاده کردند. اسلام این را نهادینه کرد. آنچنان این بحث را نهادینه کرد که نظام خانوادگی را نگه دارد. اصل در اسلام نظام خانواده است.
1. سنت الهی طبیعی انسان است. انسان مدنی بالطبع است. انسان، انسان است؛ چون اهل انس است. انسان تنها نمیتواند زندگی کند. ذاتا انسان اجتماعی است. اولین قرار بعد از استقرار سعی انسان بر ارتباط است. اسلام این ارتباط را نهادینه کرد. اولین نماد اجتماعی بودن انسان است. نماد دیگرش تشکیل خانواده است.
2. اینکه انسان نیاز روانی، اعتقادی، اجتماعی و سیاسی دارد و این نیازها او را مجبور به ارتباط و انس میکند. رفع نیازهای او ضرورت ازدواج را دو چندان میکند.
3. اینکه انسان کمالطلب است. کمال طلبی او به زندگی او نشاط میدهد. این کمالطلبی بدون همراهی میسر نمیشود؛ چه زن و چه مرد.
4. از همه مهمتر ضرورت ازدواج و فرهنگ آن در اسلام برای آن است که ارضای مسائل جنسی تبعی ازدواج است. برخی این مسائل را حرف اول در ازدواج میدانند. اصلا چنین نیست. توجه به آن تبعی است. توجه اول به بقای نسل است. این درخت بسیار انسانیت باید حفظ شود و حفظش بر اساس دو جوانه مهمی است که تبدیل به یک ساقه میشود. مانند گیاه پیچک که در عربی عشقه نام دارد. نفوذ در داخل درخت دارد و با آن یکی میشود. زن و مرد از دو طایفه آن قدر با هم انس میگیرند که یکی میشوند و شاخ و برگ مختلف میگیرند. ازدواج برای ثمره دادن درخت انسانیت است و این یک ضرورت است.
اگر شما ترسیدید که قسط و عدالت را برقرار نکنید، یک همسر بگیرید. قسط مقام بالاتر است. لیقوم الناس بالقسط آمده است. قسط مهمتر از عدل است. گام دوم است. گام اول در زندگی عدالت و گام دوم قسط است. خوف در آیه نسبت به قسط است؛ نه عدالت. خیلی از افراد نسبت به این کوتاهی دارند. گاهی دو نفر شریک هستند، میگویند حق فلانی را بده. مثلاً ثلث مال از سهمش را میدهد. ولی اگر آنچه در واقع مدعی است میشود قسط. مثلا نصف به او بدهد. قسط در امور ذاتی و عدالت در امور عرضی است. شاید کسی عادل باشد ولی به قسط نرسیده باشد.
و ان خفتم الا تقسطوا فی الیتامی فانکحوا ما طاب لکم؛ یکی از رسمهای بین عربها این بود که ایتام را به خاطر مسائل اقتصادیشان میگرفتند و آوردند و تحت پوشش قرار میدادند و اموالشان را میگرفتند و بعد هم بزرگ شدند با آنها ازدواج میکردند و رهایشان میکردند. اصل سنت ازدواج به حضرت آدم و حوا علیهما السلام باز میگردد.
اینها نه عدالت و نه قسط را مراعات میکردند. خداوند تهدید میکند که اگر قسط ندارید به سراغ دیگر زنانی بروید که شایسته شما هستند و حلیت دارند. گام اولیه ازدواج بر اساس حرمت نیست. بر اساس آشنایی حرام نیست. بلکه ما طاب لکم. مثنی و ثلاث و رباع. دو سه و چهار. یک را نفرمود چرا که روال طبیعی است. ازدواج با کسانی داشته باشید که شایستگی و حلیت دارند.
و ان خفتم الا تعدلوا فواحدة؛ در آیه هم بحث قسط آمده است و هم عدالت. در تعلیل ضرورت چند همسری گام آخر را مطرح میکند و وقتی میخواهد نهی کند گام اولیه را مطرح میکند که عدالت است. شما در عدالت گیر هستید میخواهید سراغ قسط بروید؟ آیه میگوید عدالت نداشتید قسط هم ندارید. شما وقتی حقوق ادعا شده همسر را نداشته باشید، حقوق واقعی همسران را پرداخت نخواهید کرد.
او ما ملکت ایمانکم؛ یا به سراغ کنیزها بروید. راه ارضای نیاز جنسی در اسلام یا بر اساس ازدواج یا مملوکیت است. اسلام تلاش میکند نظام بردهداری را بردارد و برداشت. این نظام آن چنان رایج بود که اسلام با توصیه به اعتق رقبة و آزادی بردهها این را برداشت. سالبه به انتفای موضوع شد. با توجه به این آیه دو راه برای تشکیل خانواده است؛ یکی ازدواج و دیگری مملوکیت کنیزان. در نظام خانوادگی آن قدر روان گرفته است که مسأله عرضه و تقاضا سنگینتر میشود.
بحث چند همسری چند جهت داشت:
1. خانمها شش سال زودتر بالغ میشوند و نیاز زودتری به ازدواج دارند.
2. بازنشستگی زنان و افت خانوادگی خانمها زودتر است و مردان بیشتر میتوانند تولید و توالد داشته باشند.
3. تلفات در جنگها و نظام اجتماعی مردان بیشتر است.
البته با عدالت باید این انجام شود. در طول تاریخ طبق آمارها همیشه در همه زمانها زنها چهار برابر مردان یا سه برابر هستند. دو برابر کم بوده. بحث ضرورت چند همسری در ضرورتها است. نه واجب بودن بلکه ضرورت. حکم کلی چند همسری اباحه است. گاهی باید حکم به حرمت چند همسری داشته باشیم. اگر کسی ظلم کرد از باب جلوگیری ظلم بعید نیست این را بگوییم. بله زیاد داریم النکاح سنتی جمع بین جمیع ادله استحباب است. گاهی اگر گناه بیاید، وجوب است. اگر کسی نمیتواند حق یکی را هم ادا کند، باید تنها بماند.