1402/07/23
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: تفسیر ترتیبی(سوره نساء)/سوره نساء آیه 1 /چگونگی نهادینه کردن تقوا
﴿يَا أَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُواْ رَبَّكُمُ الَّذِي خَلَقَكُم مِّن نَّفْسٍ وَاحِدَةٍ وَخَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا وَبَثَّ مِنْهُمَا رِجَالًا كَثِيرًا وَنِسَاء وَاتَّقُواْ اللّهَ الَّذِي تَسَاءلُونَ بِهِ وَالأَرْحَامَ إِنَّ اللّهَ كَانَ عَلَيْكُمْ رَقِيبًا﴾[1]
سیر و سلوکی که در آیات هست باید بیان شود. آیات با نفس سر و کار دارد. اگر قرار باشد برنامهریزی برای این آیه داشته باشیم باید آنچه در توانمان هست برای تقوا به کار ببریم. تقوا را نهادینه در زندگیها کنیم. اهلی که با ما سنخیت دارند و سر و کار دارند باید بدانند که ما در یک مراقبت خاصی هستیم. این آیه نیز که از نظام خانواده شروع میکند به همین جهت است. جسمی که داخل آب میافتد دایره بسط مییابد تا تمام محیط را میگیرد. تقوا باید از نقطه وجودی من و شما آغاز شود و به تمام کسانی که با ما مراوده دارند سرایت کند. تمام خوبیها و به خصوص بدیها واگیر است؛ المرء علی دین خلیله و قرینه.[2] این قدر که سفارش شده به مراقبت اطراف و اکناف برای همین است. آقا رسول الله صلی الله علیه و آله برای همین مورد خطاب قرار گرفتند: ﴿وَأَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ﴾.[3] باید رعایت حفظ جوانب داشته باشند.
این تقوا مقید به خالقیت و ربوبیت شد. مقید به نفس واحده شد. انسان اشتراک در نوع و شخص دارد. میتوان با توجه به آیات سیر و سلوکی بگوییم ما اول مأمور به حفظ نقطههای آغاز حرکت هستیم و نقطه مرکزی که متصل به ما است. از این نفس زوج آفریده شد. لذا نسبت به نوع باید برابری و برادری داشته باشیم و نسبت به حق تقوا. تقوا درباره هم نوع مساوات است و نسبت به خدا تقوا؛ این است که او را حاضر و ناظر بدانیم. منهما یعنی از این زوج و نفس واحده.
عرض کردیم که آیات شریفه منافاتی ندارد که اسلام از نقطهای آغاز شده و گسترش یافته است. در سیر کمالی اسلام ما حتی تصور نداریم برخی حرامها حلال بودند یا عکس ولی این منافاتی ندارد که قبلا احکام دیگری بوده است. ما فطرتی داریم که الهی است و تغییر و تبدیل ندارد. جنبه جسمانی تغییر پذیر است. فطرت ثانوی داریم که رنگ گرفته از شرایط است. مثلا فلانی سیرهاش چنان است. اصل دین غیر قابل تبدیل است ولی فروعش چرا. منهاج دینی متفاوت است ولی شریعت یکی است. عرض ما این است که منافاتی ندارد اینکه خلقت نسل بشر از فرزندان آدم باشد. از همین نسل و زوج. بطن اول با بطن دوم ازدواج کردن در ابتدای خلقت اشکال ندارد. بعد فامیلها با هم ازدواج کردند. به این جهت میتوان گفت که انسانها هم وحدت نوعی دارند و هم شخصی. هم اب و ام آنها یکی است و هم نوعشان که انسان هستند. تکامل انواع نیست که از نوع میمون و بوزینه باشد. نوع اخیر از آن انسان است. اشرفیت انسان به این است که نوعی است که دارای افراد است. نفس واحده حالت جنسیت ندارد بلکه نوعیت دارد. ماهیتهای متعدد نیست.
نساء در مقابل رجال میخواهد بیان کند که نوع این خصوصیت است. چه همسر باشد و چه نباشد نسل بشر از اینها نمو یافته است. این کثرت کثرت نفسانی است و مقابل ندارد که مقابلش قلت باشد. هرچند کثرت نسبی هم رخ دهد. انسانها سبباً و یا نسباً با هم متصل هستند. نسبت به کمالات تقوا نیز همین طور است. انتسابتان را با حضرت حق درست کنید.
﴿و اتقوا الله الذی تسائلون به و الارحام﴾؛ امر دوم تقوا شده است. ارحام عطف بر الله است نه اینکه ارحام مضموم یا مجرور باشد. نصبش به این است که عطف به الله است. در عظمت ارحام که جمع رحم است همین بس که کنار الله آمده است. تقوا دو بار ذکر شده و سه متعلق دارد. تقوای اول مقید به ربوبیت و خالقیت بود. بحث تکثیر نسل انسان بود. این تقوا پرهیز از خدایی است که حرفش را میزنید. تسائل یعنی گفت و گو در آن باره.
مادهپرستها خدا را منکر هستند. از ابتدا گفت و گو حق درباره خداوند بوده است. در موضوع حق شک اینها بود. به اصل خالقیت اعتقاد داشتند. فراعنه ادعای ربوبیت و ملکیت داشتند نه ادعای خالقیت. انا ربکم الاعلی؛ من خدای بزرگ شما هستم نیست؛ بلکه من حاکم بزرگ و پرودگار شما هستم. بله خالقیت و ربوبیت در برهان عقلی و مطالب قرآنی انحلالش به یک چیز است. کسی که منکر ربوبیت است، منکر خالقیت نیز هست. تسائل گاهی قسم نیز هست. چرا که قسم به خدایان هم میخوردند. خیلی از بتپرستها و صنمیها و وثنیها بتها را خالق نمیدانستند بلکه معین و شفیع میدانستند. آنها را می پرستیدند؛ چون آنها را شفیع خود میدانستند. لیقولن الله.
﴿اِنَّ اللّهَ كَانَ عَلَيْكُمْ رَقِيبًا﴾؛ رقیب به معنای گردن کشیدن است. کسی میخواهد در جمعیت چیزی ببیند آگاهی یابد. خداوند مراقب شماست. ما تحت مراقبت حضرت حق هستیم. باید افتخار کنیم.