1402/02/30
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: تفسیر ترتیبی(سوره آل عمران)/آل عمران آیه 155الی159 /توصیه به هادیان مردم
﴿إِنَّ الَّذِينَ تَوَلَّوْاْ مِنكُمْ يَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعَانِ إِنَّمَا اسْتَزَلَّهُمُ الشَّيْطَانُ بِبَعْضِ مَا كَسَبُواْ وَلَقَدْ عَفَا اللّهُ عَنْهُمْ إِنَّ اللّهَ غَفُورٌ حَلِيمٌ﴾[1]
﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ لاَ تَكُونُواْ كَالَّذِينَ كَفَرُواْ وَقَالُواْ لإِخْوَانِهِمْ إِذَا ضَرَبُواْ فِي الأَرْضِ أَوْ كَانُواْ غُزًّى لَّوْ كَانُواْ عِندَنَا مَا مَاتُواْ وَمَا قُتِلُواْ لِيَجْعَلَ اللّهُ ذَلِكَ حَسْرَةً فِي قُلُوبِهِمْ وَاللّهُ يُحْيِي وَيُمِيتُ وَاللّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ﴾[2]
﴿وَلَئِن قُتِلْتُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ أَوْ مُتُّمْ لَمَغْفِرَةٌ مِّنَ اللّهِ وَرَحْمَةٌ خَيْرٌ مِّمَّا يَجْمَعُونَ﴾[3]
﴿وَلَئِن مُّتُّمْ أَوْ قُتِلْتُمْ لإِلَى الله تُحْشَرُونَ﴾[4]
﴿فَبِمَا رَحْمَةٍ مِّنَ اللّهِ لِنتَ لَهُمْ وَلَوْ كُنتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لاَنفَضُّواْ مِنْ حَوْلِكَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِي الأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللّهِ إِنَّ اللّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلِينَ﴾[5]
﴿إِنَّ الَّذِينَ تَوَلَّوْاْ مِنكُمْ يَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعَانِ﴾؛ کسانی از شما که در روز برخورد دو گروه (مسلمان و کافر در جنگ احد) پشت کردند و فراری شدند شیطان آنها را به سبب نافرمانی و بدکرداریشان به لغزش افکند، و همانا خدا از آنها درگذشت، که خدا بسیار آمرزنده و مهربان است.
استذل از ذل است؛ یعنی لغزید. در باب استفعال یعنی طلب لغزش. شیطان باعث لغزش آنها شد. کسانی که رو گرداندند از جنگ، شیطانزده شدند. به بعض آنچه به دست آوردند، یعنی اینها به استذلال و لغزش رسیدند. آن بعض ما کسبوا چیست؟ به شایعات گوش کردند. دنیازده شدند.
و لقد عفا الله عنهم؛ خدا از اینها میگذرد. عفو یعنی توجه نکردن به امری. خداوند بخشنده است و لغزشها را نادیده میگیرد. غفران یعنی پوشش بر گذشته. غفور و حلیم و بردبار است. اگر تفکر نسبت به چینش اسمای الهی داشته باشید، میبینید که فلسفه خیلی از جریانهایی که در آیات بیان میشود با به کار بردن اسمای الهی در آن آیات بهتر تبیین میشود. به خصوص اسمای مرکب مثل اینجا. با توجه به لغزش آنها، غفور و حلیم معنای خاصی مییابد. آیات خاص به جنگ احد نیست؛ هرچند شأن نزولش این است ولی خصوصیت ندارد.
ای گرویدگان (به دین اسلام)، شما مانند کسانی نباشید که راه کفر (و نفاق) پیمودند و درباره برادران و خویشان خود که به سفر رفته و یا به جنگ حاضر شدند (و مردند یا به شهادت رسیدند) گفتند: اگر نزد ما میماندند به چنگ مرگ نمیافتادند و کشته نمیشدند. این آرزوهای باطل را خدا حسرت دلهای آنان خواهد کرد، و خداست که زنده میگرداند و میمیراند و خدا به هر چه کنید آگاه است.
اخوان را که به برادر و خواهر اطلاق میشود، به معنای افراد شبیه است.
ضرب در ارض یعنی مسافرت. غزی یعنی جنگ. میگفتند اگر شما نزد ما بودید مرگ به سراغ شما نمیآمد. یعنی اگر جنگ نمیرفتید کشته نمیدادید. تا حسرت و ناامیدی در دلهای اینها قرار دهد. خدا زنده میکند و میمیراند و به آنچه انجام میدهید، بصیر است.
خدا میداند مرگ هر کسی کی به سراغش میآید. اگر حادثهای بیاید و عدهای را ببرد آیا منافات با اجل طبیعی آنها دارد؟ آیا از اول مقدر شده است یا حوادث چنین رقم میزند؟ آیا مرگی که به خاطر حوادث مانند جنگها رخ میدهد، باعث شده مرگ مقدم شود یا خیر؟
جواب اجمالی همه این است که خدا برای مرگ اجل مشخص کرده است. منافات ندارد که حوادث، اسباب عادی برای رسیدن به آن اجل باشد.
﴿وَلَئِن قُتِلْتُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ﴾؛ اگر در راه خدا کشته شوید؛ یعنی شهید شوید یا مرگ به سراغتان بیاید، مغفرت الهی و رحمت او که دو چیز است برای شما بهتر است. مغفرت، ندیدن لغزشها است ولی رحمت ثواب بر کارهای پسندیده است. به عبارت بهتر رحمت و مغفرت الهی از کارهای انسانی شما بیشتر است.
﴿وَلَئِن مُّتُّمْ أَوْ قُتِلْتُمْ لإِلَى الله تُحْشَرُونَ﴾؛ مُتّتم از مات یموت است و اگر به قرائتی مِتُّم باشد، از مات یمیت است. در هر حال حشر شما به حضرت حق است.
در آیه قبلی قتل مقدم و مرگ مؤخر است، ولی در این آیه بر عکس است. شاید وجهش این باشد در مرحله اول شهادت در نظرشان است و در آیه دوم عنوان مرگ بیشتر مدّ نظر است.
1. ﴿فَبِمَا رَحْمَةٍ مِّنَ اللّهِ لِنتَ لَهُمْ وَلَوْ كُنتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لاَنفَضُّواْ مِنْ حَوْلِكَ﴾؛ اکثر اصول اخلاقی در این آیه هست. لین یعنی نرمخویی و نرمگفتاری. رفتار و گفتار نرمی داشته باشد. فظّ یعنی خشن بودن. غلیظ القلب یعنی سنگ دل. توصیه به پیامبر صلی الله علیه و آله و هادیان مردم که باید نرمخو باشید و جاذبه داشته باشید نه دافعه. جاذبه بر دافعه همیشه باید مقدم باشد. مقام معظم رهبری حفظه الله چند سال پیش فرمودند: جذب حد اکثری. انسانی که دافعه نداشته باشد، خوب نیست. شهید مطهری رحمه الله در جاذبه و دافعه حضرت علی علیه السلام فرمودند: انسان معتدل هم جاذبه و هم دافعه دارد. در امر به معروف و نهی از منکر با دقت خاصی انجام دهیم.
2. ﴿فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ﴾؛ از مردم بگذر و بالاتر برای آنها استغفار کن.
3. ﴿وَشَاوِرْهُمْ فِي الأَمْرِ﴾؛ در کارها با آنها مشورت کن. قرآن راهی باز کرده که اگر عدهای اشتباهاتی دارند، از نظریاتشان استفاده کنیم. شور کردن یعنی مسائلی که مخفی است، انسان با نظر فردی و جمعی بر ملا کند. کلمه امر هم الامر است و همه امور را شامل میشود. در همه کارها مأمور به مشاوره هستیم. مشاوره دستور سوم است.
4. ﴿فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللّهِ إِنَّ اللّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلِين﴾؛ تصمیم گرفتی توکل کن و دیگر مشورت نکن. توکل بعد از توحید فعلی است. توحید فعلی رسیدن به قدرت خدا و واگذار کردن امور به او است. تواناییهایی در دیگران میبیند، امور را واگذار میکند. توکل این نیست که اسباب را در نظر نگیریم. وظیفه را انجام دهد و بعد نتیجه را به حضرت حق بسپارد. حضرت رسول صلی الله علیه و آله این مشورت را هم در جنگ احد عملی کردند. برای اینکه جنگ در مدینه یا خارج باشد، شور کردند. سلمان فارسی پیشنهاد جنگ بیرون را داد که ما در فارس امتحان کردیم. عفو و استغفار و توکل در جنگ احد پیاده شد.