1401/12/03
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: تفسیر ترتیبی(سوره آل عمران)/آل عمران آیات74الی78 /عدم وفای به عهد عامل بی بهره بودن در آخرت
﴿يَخْتَصُّ بِرَحْمَتِهِ مَنْ يَشَاءُ ۗ وَاللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ﴾
﴿وَمِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ مَنْ إِنْ تَأْمَنْهُ بِقِنْطَارٍ يُؤَدِّهِ إِلَيْكَ وَمِنْهُمْ مَنْ إِنْ تَأْمَنْهُ بِدِينَارٍ لَا يُؤَدِّهِ إِلَيْكَ إِلَّا مَا دُمْتَ عَلَيْهِ قَائِمًا ۗ ذَٰلِكَ بِأَنَّهُمْ قَالُوا لَيْسَ عَلَيْنَا فِي الْأُمِّيِّينَ سَبِيلٌ وَيَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ وَهُمْ يَعْلَمُونَ﴾
﴿بَلَىٰ مَنْ أَوْفَىٰ بِعَهْدِهِ وَاتَّقَىٰ فَإِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَّقِينَ﴾
﴿إِنَّ الَّذِينَ يَشْتَرُونَ بِعَهْدِ اللَّهِ وَأَيْمَانِهِمْ ثَمَنًا قَلِيلًا أُولَٰئِكَ لَا خَلَاقَ لَهُمْ فِي الْآخِرَةِ وَلَا يُكَلِّمُهُمُ اللَّهُ وَلَا يَنْظُرُ إِلَيْهِمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَلَا يُزَكِّيهِمْ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ﴾
﴿وَإِنَّ مِنْهُمْ لَفَرِيقًا يَلْوُونَ أَلْسِنَتَهُمْ بِالْكِتَابِ لِتَحْسَبُوهُ مِنَ الْكِتَابِ وَمَا هُوَ مِنَ الْكِتَابِ وَيَقُولُونَ هُوَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَمَا هُوَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَيَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ وَهُمْ يَعْلَمُونَ﴾[1]
در کریمه 74 بودیم. اختصاص رحمت باری تعالی و تعلق مشیت به افراد، فرع بر مشیت انسان است. انسان باید به طرف رحمت الهی حرکت کند تا رحمت الهی او را در بر گیرد. تا انسان تلاشی نداشته باشد نتیجهای ندارد. به لحاظ اینکه خداوند دائم الفضل علی البریة است، فضلش همیشگی است؛ ولی رسیدن به افراد همیشگی نیست. خالقیت و رازقیت خدا همیشگی است ولی مخلوق و مرزوق باید قابلیت داشته باشد. هرچه انسان وسعت و داناییاش بیشتر شود، رحمت الهی را بیشتر دریافت میکند. واسع علیم را یختص برحمته من یشاء تفسیر میکند. هر آیه تفسیر قبل است. وسعت از آن باری تعالی است. فضل خدا عظیم و بزرگ است. در عظمت آن شکی نیست ولی در دریافتش از سوی انسان شک است.
در این آیه خداوند اهل کتاب را به دو دسته تقسیم میکنند؛ یک دستهای که امانتدار هستند و دستهای که خیانتکار هستند. عدهای مال فراوانی هم در اختیار آنها باشد، مال آنها را نمیگیرد و پس میدهند. عدهای ولی به گونهای هستند که دیناری در اختیار آنها قرار دهند، خیانت میکنند. این تقسیم کلی است. گرچه برای اهل کتاب است ولی همه مردم در آن شرکت دارند. اهل کتاب خصوصیت ذکری است.
ان تأمنه بقنطار؛ قنطار دویست درهم به بالاتر است. قنطار نماد مال زیاد است.
کسانی هستند که اگر اینها را به مال فراوانی امین قرار دهی به تو بر میگردانند. اول مثبت را بیان میکند. گروهی هم کسانی هستند که اگر امین در یک دینار هم باشند، خیانت میکنند. دینار 18 نخود مثقال شرعی است که رایج بود.
در آیه دیگر هم هست؛ ﴿إِحْدَاهُنَّ قِنْطَارً﴾؛[2] در جریان گاو بنی اسرائیل هست که گاوی با خصوصیات خاصی قرار شد بکشند و دمش را به مقتول بزنند تا زنده شود و قاتل را معرفی کند. قنطار پول آن گاو بود که تمام پوستش از طلا پر شد. قنطار در بحث زوج دویست درهم است، ولی اینجا نماد مال زیاد است. دینار نماد حداقل پول رایج آن زمان است. یک دینار را نمیدهند مگر مدام بالای سرشان باشی و بگویی پول را پس بده. در این دوره زمانه نیز پول دادن به مردم آسان است ولی پس گرفتن سخت است.
امیین یعنی درس نخوانده؛ ولی مراد آنها افراد غیر یهودی است که اینها را آدم هم حساب نمیکردند. سبیل یعنی تکلیفی نداریم برای غیر اهل کتاب. اینها دروغ به خدا میبندند. در آیه مباهله بود که ﴿فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكَاذِبِينَ﴾؛[3] در قرآن بر اهل شراب و زنا لعنت فرستاده نشده ولی بر کاذبین فرستاده شده است. اگر قرآن نبود، تورات و انجیل نبود.
کسی که به عهد خدا وفا کند و خداترس باشد خدا پرهیزگاران را دوست دارد. در قرآن یحب المؤمنین نداریم ولی یحب متقین و محسنین داریم. اینها بالاتر از ایمان است. راه وفای به عهد تقوا است. طغوا، عهد شکنی است و تقوا، وفای به پیمان است.
کسانی که عهد خدا و قسمهایشان را به امر کمی میفروشند، خدا در آخرت خلاق و بهره نصیبی برایشان قرار نداده است. خدا هم در قیامت با آنها حرف نمیزند. نگاه هم نمیکند به آنان و رشدشان هم نمیدهد. عهد الهی، وفای به عهد و امانتداری است. آیات شریفه قرآن، قنطار را به عنوان ثمن قلیل مطرح کرده است. هرچه زیاد باشد، مقابل خدا کم است.
کساانی که به عهد الهی و پیمان خود وفا نکنند، در آخرت بهره ندارند و خدا به آنها نگاه نمی کند و رشد نمیدهد و عذاب دردناک برای آنها در نظر گرفته است. خلاق و بهره ما در این دنیا است؛ برای برداشت آخرت. ما نیاز به سخن الهی داریم. در روز قیامت خدا با مردم صحبت میکند. حضرت موسی علیه السلام کلیم الله شد. علامه حسن زاده رحمه الله فرمودند اگر در این دنیا انسان سنخیت کلام الهی را بیابد، خدا با او حرف میزند.
یلوون از لوی است یعنی تحریف کردن.
در المفردات آمده است: « لوى : اللي فتل الحبل ، يقال لويته ألويه ليا ، ولوى يده ولوى رأسه وبرأسه أماله ، ( لووا رؤوسهم ) أمالوها ، ولوى لسانه بكذا كناية عن الكذب وتخرص الحديث ، قال تعالى ( يلوون ألسنتهم بالكتاب )».[4]
عدهای با زبان خود کتاب را تغییر میدهند. گاهی حرفهای خودشان را به جای کتاب الهی جا میزنند. هرگز آنچه تحریف کردند، از کتاب نیست. میگویند این از جانب خدا آمده است و حال آنکه آنچه میگویند از جانب خدا نیست؛ از سوی خودشان است و به خدا دروغ میدانند در حالی که میدانند.
نتیجه اینکه خصلت برخی از اهل کتاب این است که حرف کتاب میزنند ولی حرف عوضی برای امیال مادی خود می گویند.
در اعتقاد به کتب الهی فرقی بین قرآن و تورات و انجیل نیست. ولی نه انجیل و تورات محرّف که خدا در آن تا صبح با یعقوب و ابراهیم کشتی گرفت و مغلوب شد. اگر قرآن نبود تورات و انجیل صحیح باقی نبود. قرآن حقیقت تورات و انجیل را نگه داشته است. به تورات و انجیلی معتقدیم که قرآن آن را تأیید میکند.