1401/11/19
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: تفسیر ترتیبی(سوره آل عمران)/آل عمران آیات61الی63 /داستان مباهله
﴿فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَكُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكَاذِبِينَ﴾[1]
﴿إِنَّ هَٰذَا لَهُوَ الْقَصَصُ الْحَقُّ ۚ وَمَا مِنْ إِلَٰهٍ إِلَّا اللَّهُ ۚ وَإِنَّ اللَّهَ لَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ﴾[2]
﴿فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ بِالْمُفْسِدِينَ﴾[3]
حجت اعم از برهان است. برهان دلیل بر اثبات حق است، ولی محاجّة و حجت اعم است.
1. مثل عیسی علیه السلام: یعنی کسی که درباره حضرت عیسی علیه السلام با تو محاجه کند، بگو افراط و تفریط نباید کرد. نه ابن الله است و نه باید کوچک شمرد.
2. به الحق آیه قبل بر می گردد. این اولی است چرا که عام است و یکی از مصادیق آن هم که مباهله درباره آن است، جریان حضرت عیسی علیه السلام است. هر کس در این حق با تو محاجّه کند. دلیل دیگر اینکه مرجع ضمیر هرچه نزدیکتر به ضمیر باشد، اولی است.
قول در قرآن اعم از فعل و قول است. در محاورات روزانه قول را معمولاً بر سخن و گفته اطلاق میشود.
بگو فرزندانمان را بیاوریم. ابن در مقابل بنت است و به معنای پسران است ولی ابن اینجا اعم است یعنی فرزندان. هرچند در مصداق به امام حسن و امام حسین علیهما السلام اطلاق شده است .
نساء در مقابل فرزندان است؛ نه نساء در مقابل مردان. زنها است نه همسران. لذا پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله هیچ یک از همسرانشان را در مباهله نیاوردند، بلکه حضرت زهرا سلام الله علیها را آوردند. کس دیگری جز ایشان نبود. عنوان خاص نسائنا و فرد خاصش حضرت زهرا سلام الله علیها هست.
انفس به معنی ذاتی است که تشخّص دارد و چون جان انسان تشخبص دارد بر آن نفس اطلاق میشود. کسانی که مثل خود شما هستند.
ثم نبتهل؛ در حق یکدیگر نفرین کنیم ببینیم چه میشود. مباهله خودش یک برهان است. وقتی دلیلهای اصطلاحی جواب ندهد، وقت مباهله است. آغازش در سال نهم هجری بود ولی پایانش الی یوم القیامة برای پیروان حضرت رسول ص.. هست.
فنجعل لعنة الله علی الکاذبین؛ دور بودن رحمت خدا را بر دروغگویان قرار میدهیم. در سال نهم هجری 24 ذیحجه رخ داد. در مسجد الاجابة و مسجد مباهله الآن هست. آنها برهانها را قبول نکردند. قرار شد مباهله کنند. وضعیت روایت این است که دیدند رسول معظم صلی الله علیه و آله تشریف آوردند؛ در حالی که امام حسین علیه السلام در آغوش ایشان است. با دست راستشان حضرت را به سینه چسباندند. با دست چپ هم امام حسن مجتبی علیه السلام را گرفتهاند و جلو میآیند. در یک طرف ایشان حضرت زهرا سلام الله علیها و پشت سر ایشان امیر المؤمنین علیه السلام بود. اسقفهای نجران و کشیشهای نصارا وقتی این حالت را دیدند، پشیمان شدند. اگر این طور مباهله کنند و محاجه صورت گیرد، هیچ مسیحیای در روی زمین باقی نمیماند.
﴿إِنَّ هَٰذَا لَهُوَ الْقَصَصُ الْحَقُّ﴾؛ دو حق اینجا مطرح شده است. یکی حق قبل از حکایت و دیگری بعد آن. ان هذا لهو القصص الحق؛ این سخن دیگران نیست. و ما من اله الا الله؛ هیچ الهی جز الله نیست. و خداوند عزیز و حکیم است. عزیز یعنی مغلوب واقع نمیشود و حکیم یعنی برهان و تمام ادله دست حضرت حق است. این یک داستان واقعی است و مستند نه رمان. خدا هم توانا است و هم دانا؛ هم توانای به حقایق و هم دانای به همه موجودات.
﴿فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ بِالْمُفْسِدِينَ﴾؛خداوند عالم به کسانی است که فساد میکنند. هر گاه بعد حقی مخالفتی صورت گیرد، فساد رخ میدهد و کسی که این کار را کند، مفسد است. حضرت آدم علیه السلام بدون پدر و مادر آفریده شد و ابزار آفرینش خاک بود؛ خلقه من تراب. حضرت عیسی علیه السلام هم آفریده از خاک است. حضرت آدم از خاک است و حضرت عیسی علیه السلام هم از ایشان است و در نتیجه حضرت عیسی علیه السلام هم از خاک است.
مباهله یک جریان قضیه شخصیه در یک تاریخ نیست. مباهله خودش یک دلیل است. آخرین دلیل بر اثبات حقانیت ما است. مردم برای اثبات مطالبشان به جان قسم میخوردند. این قسم خوردن مردم به جان، یک نوع مباهله است. در گفتمانهایمان هر روز مباهله داریم. قسم به جان خوردن یعنی جان گرو گذاشتن که همه هستیاش را اهدا میکند.
افرادی مشرف شدند به مباهله که خاص بودند. حضرت امیر المؤمنین علیه السلام که درباره ایشان آمد: ﴿وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْرِي نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ ۗ وَاللَّهُ رَءُوفٌ بِالْعِبَادِ﴾.[4]
نساء، خاص در حضرت زهرا سلام الله علیها شد. ابناء و نساء و انفس گرچه عنوانش عام است ولی مصداقش خاص است.
در مباهله انسان باید بالاترینها را بیاورد. آنچه برایش مهم است. قسم به جان خود و عزیزان برای این است که از آن مهمتر ندارند.