1401/09/30
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: تفسیر ترتیبی(آل عمران)/آل عمران آهی 30 /روز قیامت روز ظهور بواطن
﴿يَوْمَ تَجِدُ كُلُّ نَفْسٍ مَا عَمِلَتْ مِنْ خَيْرٍ مُحْضَرًا وَمَا عَمِلَتْ مِنْ سُوءٍ تَوَدُّ لَوْ أَنَّ بَيْنَهَا وَبَيْنَهُ أَمَدًا بَعِيدًا ۗ وَيُحَذِّرُكُمُ اللَّهُ نَفْسَهُ ۗ وَاللَّهُ رَءُوفٌ بِالْعِبَادِ﴾[1]
یوم ظرف است و نیاز به متعلق دارد و باید به جمله یا فعلی متعلق باشد، چند احتمال هست:
1. متعلق به الی الله المصیر باشد. روزی که همه به خدا باز میگردند هر کسی کار خیرش را مییابد.
2. متعلق به ان الله علی کل شیء قدیر باشد. قدرت است که تجسم اعمال را به وجود میآورد. این تعبیر در آیه مُلک هم تکرار شد. متعلق قدرت یکی است ولی به حسب تفصیل متعلق این دو متفاوت است. در آنجا توضیحش تولج اللیل فی النهار و تولج النهار فی اللیل و یخرج المیت من الحی و یخرج الحی من المیت بود.
در اینجا بعدش دارد یوم تجد کل نفس ما عملت...؛ بیان روز معاد است. متن و حقیقت کارهای انسان تجلی پیدا میکند. بحثی میشود که آیا کار و عمل عرض است و عارض بر نفس ما میشود و یا عرض ماندگار است. کار را انسان انجام میدهد و حادث است ولی حقیقت کار ماندنی است. جزاء به نفس عمل است نه به اعراض عمل. بدنه عمل تغییر میکند ولی حقیقت عمل باقی میماند.
روز قیامت روز ظهور بواطن است. یوم الجمع و یوم التغابن و یوم تبلی السرائر است. انسانهایی که کار خیر انجام دادند، نشاط دارند. آنهایی که کارهای بد انجام دادند دوست داشتند بین خودشان و کارشان فاصله میشد که به آن نزدیک نمیشدند. جزاء، نفس عمل است. خارج از آن نیست. یعنی نتیجهای که میدهد عین کاری است که انسان انجام میدهد. البته تفاوت خیر و شر این است که خیر وجود است ولی شرّ اعدام هستند. شرّ به عنوان موجود نیست. شرّ را کارهای ما به وجود میآورد. مثال مشهوری است. در عدل الهی مطرح میشود. اینکه ماری زهر داشته باشد و از خودش دفاع کند، شر نیست. چقدر فایده دارد. بسیاری از داروهای پزشکی از زهر مار استفاده میکنند. محصول آن است مانند میوهای که درخت میدهد. کی بد است؟ وقتی موجودی را مسموم میکند. وسیله دفاعی اوست. تاثیرپذیری ابدان موجودات هم کمال است. این دو فعل اثری تولید میکنند به عنوان اینکه شر تلقی میشود. وجود از آن خیر است. خیرات نسبت به شرور غلبه دارند و منشأ شرور خیرات است. تا خیری نباشد شروری نیست. شرور نسبتهایی است که به وجود میآید. روز قیامت هم انساب و نسبتها را از بین میبرد. نسبت پدری و پسری و استادی و شاگردی. یک نسبت بیشتر باقی نمیماند: نسبت بین انسان و محصولی که آورده است یعنی عمل. و نسبت بین انسان و حضرت حق.
ابد آن است که آیندهاش نا محدود است. ولی امد آیندهاش مجهول است. امد بُعد مکانی و بُعد زمانی را هر دو نشان میدهد. معمولاً کار بدون مکان انجام نمیشود. انسان جسم است و نیاز به تحیّز دارد. اینکه انسان کار زشت انجام دهد، نفس عمل آدم را گرفتار میکند نه توابع عمل. نفس کار انسان شاهد است. در دادگاههای دنیا شاهد و متهم متفاوت است.
و یحذرکم الله نفسه؛ دو بار این فراز تکرار شد؛ یکی اینکه انسان نباید به کفار مودت نشان دهد و باید مراقب باشد و خدا نفس خود را مورد تحذیر قرار میدهد. دوم اینجا فرمود. یعنی به محضر کسی میآیید که دنیا و آخرت برایش یکسان است. زندگی مانند چهارراهی است که آدم باید برسد. راه خدا راه سبعیت راه مَلَکیت راه مُلکیت؛ خدایی میشود یا درنده یا فرشته. خوشا به حال کسانی که قبل از رسیدن به چهارراه مسیر خود را مشخص میکند. در علایم راهنمایی هست که لطفاً قبل از رسیدن به چهار راه مسیر خود را مشخص کنید. کسی که این چنین شد، در زندگی حیران نیست. آنهایی که مسیرشان مشخص نیست، آرزویشان این است که بین خود و عملشان فاصله زیادی باشد. ولی کسانی که هدفمند باشند دوست دارند زودتر از چهارراه بگذرند و به هدف برسند. ما این نظام ملک و ملکوت را عبث نیافریدیم پس شما هم عبث حرکت نکنید. اکثر کسانی که در دنیا ضربه میخورند به خاطر این است که هدف ندارند. باید هدفداری را به جوانان آموزش دهیم. معلم و پدر و مادر وظیفهشان هدفگذاری است که راه را اشتباه نروند. شیاطین زرق و برق راه را بیشتر میکنند. اینجا است که و یحذرکم الله نفسه. خداوند نسبت به عقاب و ثواب شما را هشدار میدهد. ترس از خدا هم مرحلهای از مراقبت است. گرچه در الهی نامه عرض کردم ما از خودمان میترسیم چون از تو جز وفا ندیدیم و از خود جز جفا. این حقیقت تمامش وفا و عطا بود.
و الله رئوف بالعباد؛ در عین اینکه خدا میترساند، مهربان به عباد است. اسلام دین اعتدال است. اسلام رحمانی را برخی میگویند به این معنا نیست که شیطان در کمین نباشد. باید حرکت کنیم. از تو حرکت از خدا برکت. می فرمودند اگر از من طلبه سؤال کنید که بیش از سه دهه در محضر استادم حضرت علامه حسن زاده روحی له الفداء بودم به این نتیجه رسیدم که علم و عمل تشخص میدهد. انسان دو بال لازم دارد. نه تک بال و نه بیبال میتواند حرکت کند.
زندگی در بندگی است. زندگی زندگی است. الهی عذرخواهم که ما مردگی انجام دادیم عوض زندگی. خدایا ما شرمندگی انجام دادیم عوض بندگی.