1401/09/22
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: تفسیر ترتیبی(سوره آل عمران)/آل عمران آیه 26 /مشیت الهی فرع بر مشیت انسانی
﴿قُلِ اللَّهُمَّ مَالِكَ الْمُلْكِ تُؤْتِي الْمُلْكَ مَنْ تَشَاءُ وَتَنْزِعُ الْمُلْكَ مِمَّنْ تَشَاءُ وَتُعِزُّ مَنْ تَشَاءُ وَتُذِلُّ مَنْ تَشَاءُ ۖ بِيَدِكَ الْخَيْرُ ۖ إِنَّكَ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ﴾[1]
عرض کردیم که این آیه، آیه مُلک است. قنوت حضرت امام زمان علیه السلام است. مفاد آیه شریفه این است که مالکیت مُلک برای حضرت حق است. مُلک سلطنت بر نفوس است. از باب اینکه نسبت بین مالک و مَلِک عام و خاص مطلق است، هر کس مالکیت بر نفوس داشته باشد، مالکیت بر اموال هم دارد. برای همین است که حضرت امام و برخی فقها قرائت ملک یوم الدین را اولی از مالک یوم الدین میدانند.
مالکیت، مُلک را ثابت میکند که مالکیت مطلقه است. تمام اعتباریات و واقعیات تحت احاطه این وصف است. در این آیه چند وصف هست. یکی مالک الملک، یکی توتی الملک من تشاء، تنزع الملک ممن تشاء، تعز من تشاء، تذل من تشاء، بیدک الخیر، انک علی کل شیء قدیر؛ که 6-7 صفت است. این آیه خواصی دارد. این آیه طمأنینه آور و آرامش بخش است. آنهایی که در مسائل روانشناسی کار میکنند که بهترین درمان آیات قرآن است، بدانند این آیه نفی همه قدرتهای ظاهری است. مالک الملک را ثابت میکند که حاکمیت بر مِلک را هم دارد. برخی آیات مهم خواصش بیان شده است.
به لحاظ اراده اینجایی، مشیت الهی فرع بر مشیت انسانی است؛ چرا که انسان آفریده و صاحب اختیار شد. وجوب الاختیار لاینافی الاختیار. در کفایه مرحوم آخوند بحث اختیار را که رسیدند فارسی نوشتند: قلم اینجا رسید سر بشکست. یکی از جاهایی که بگوییم شاید قلم شما شکست ولی خیلیها قلمفرسایی کردند و قلمشان نشکست. هر کسی حقایقی به او داده شده است. خداوند اختیار را به دست انسان داد تا راه را انتخاب کند؛ گرچه این اختیار دست حقیقت دیگری است. برای همین لا جبر و لا تفویض است. مشیت الهی بر اساس مشیت انسانی است. مُلک را به برخی میدهد و از برخی میگیرد به مشیت خودشان است.
مقاله اعتباریات در اصول فلسفه و روش رئالیسم شهید مطهری و علامه طباطبایی را بخوانید. امور اعتباریه حقیقت ساز هستند یا خودشان حقیقت دارند؟ خیلیها معتقدند امور اعتباری حقیقت ساز است ولی خودش حقیقت ندارد. مثلاً کسی تصور میکند و فعلی انجام میدهد. علوم اعتباری وجود دارند یا خیر؟ وجودشان وجود علمی و اعتباری است یا خیر؟ بنا بر چند مبنای علمی و حکمی، امور اعتباری واقع و خارج دارد؛ ولی نه خارج به معنای خارجی که در مقابل ذهنی است؛ خارج به معنای اعم. هم وجود خارجی را میگیرد هم وجود ذهنی را میگیرد هم انتزاعی و هم اعتباری. امور اعتباری واقعیاتی دارد. واقعیتی است که خودش دارای وجودی میشود. در امور انتزاعی منشأ انتزاع دارد. در امور اعتباری قوامش معتبر است. در وجود ذهنی منشأ تصدیق دارد. در وجود خارجی واقعیت اصلی است. خارج، خارجی، ذهن، ذهنی، اعتبار و وجود اعتباری داریم. اعتباریات انسان هم حقیقتدارند و حقیقت سازند. به نظر ما امور اعتباری حقیقت دارند. اعتبار و ذهن واقعیت دارد. در شخص اعتباری نیز همین حرف هست. آیا احکام از آنِ اشخاص طبیعی است یا خیر؟ بحثی است که اوامر به طبایع تعلق میگیرد همان طور که مرحوم آخوند گفتند یا به افراد؟ کلی طبیعی وصف به حال خودش است نه وصف به حال متعلقش. افعال انسان وصف به حال خودش است به لحاظ اراده انسان. مالک الملک معنایش معلوم است. خدا حاکم نفوس است و نفوس حاکم بر امور اعتباری است و حقیقت دارند و حقیقت سازند. عقل و نفس در نظام وجود بده بستان دارند. عقل فاعلیت و نفس قابلیت دارد.
قابل مطلق هستی حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها است. انفسکم مطلق در قرآن است. مشیت الهی در مقابل مشیت انسانی اگر قابلیتی یابد، حضرت زهرا سلام الله علیها است. برای همین حجت بر حجج الهی است. اذا شاء العبد نیاید شاء الله نمیآید.
بیدک الخیر؛ شر به دست خدا نیست چرا که امور عدمی است. نسبی و عدم ملکه است. تنها خیر است که دست باری تعالی است. خیر یعنی من له الاختیار. یعنی به جایی برسی که واقعیت تو دارای آثار باشد. الهی خیر ببیینی و عاقبت به خیر شوی یعنی سرنوشتت دست خودت باشد.
تصور عامل تحقق است. مؤمن بر اساس تحقق حرکت میکند. ولی منافق بر اساس توهم حرکت میکند. بر اساس تحقق حرکت کند، یک حقیقت بیشتر نیست که حقیقت الله است.