1401/09/21
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: تفسیر ترتیبی(سوره آل عمران)/آل عمران آیه 26 /تبیین مالک و ملک و فرق بین آنها
﴿قُلِ اللَّهُمَّ مَالِكَ الْمُلْكِ تُؤْتِي الْمُلْكَ مَنْ تَشَاءُ وَتَنْزِعُ الْمُلْكَ مِمَّنْ تَشَاءُ وَتُعِزُّ مَنْ تَشَاءُ وَتُذِلُّ مَنْ تَشَاءُ ۖ بِيَدِكَ الْخَيْرُ ۖ إِنَّكَ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ﴾[1]
به یکی از غرر آیات سوره آل عمران رسیدیم که معروف به آیه مُلک است. مانند آیت الکرسی و آیه دَین در سوره بقره.
آیات گذشته درباره افکار یهودیان بود و اینکه افتراء میبستند و خداوند آنها را در روز قیامت جمع میکند. آیه 26 با خطاب خاص یعنی قل شروع میشود. خطاب به رسول مکرم صلی الله علیه و آله است. اللهم دارد که همان یا الله است. یای ندا حذف شد و میم اضافه به آخر شد. الله امّ یعنی خدا را قصد کرده است. مقصود و مقصد خداست.
یا رسول الله بگو ای خدا یا خدایا ای مالک مُلک. گاهی مالک میگوییم و گاهی ملک. مالک تسلط بر اموال دارد و ملک تسلط بر نفوس دارد. گاهی مُلک در مقابلش ملکوت است. مالک مُلک اعم از مُلک و ملکوت است. اعم از ملکیت ظاهری و باطنی. مُلک تنها بیشتر اسماء جمالی است. ملکوت بیشتر اسماء جلالی و تنزیهی است. مالک الملک همه را در بر میگیرد. هم مُلک و هم ملکوت را آیه شریفه شامل میشود. مالک و مَلِک. مالک از مِلک است و مَلِک از مُلک است. اولی اموال است و دومی نفوس. مالک ملک هر دو را شامل میشود. نسبت مالک و ملک عموم و خصوص مطلق است. از سویی صدق کلی و از سویی صدق جزئی. انحلال عموم و خصوص مطلق به یک موجبه کلیه از جانب خاص و دو جزئیه که یکی سالبه و یکی موجبه از جانب عام است؛ مانند حیوان و انسان. هر ملکی مالک هست ولی هر مالکی ملک نیست. برخی مالکها ملک هستند و برخی نیستند. قرائت مالک یوم الدین داریم و قرائت ملک یوم الدین هم داریم. برخی فقها قرائت ملک یوم الدین را اولی از مالک دانستند. مالک مشهور است؛ ولی ملک افضل و احوط است.
مالک الملک بیان اللهم است. چرا همه حوایج را از خدا بخواهیم؟ چون مالک الملک است و وصف مشعر به علیت است. چرا به خدا تمسک بجوییم؟ لانّه مالک الملک. تؤتی الملک من تشاء. خدایی که مالک ملک است، ملک را به هر کس بخواهد عطا میکند. حاکمیت بر نفوس که بیاید، حاکمیت بر اموال هم هست. مالک نفوسی است که قطعاً بدون مالکیت اموال نیست. ملک را از هر کس هم بخواهد میگیرد. دادن و گرفتن در دست اوست. کلمه مُلک در این آیه سه مرتبه تکرار شده است. ولی میتوانست با ضمیر بیاید. چرا این چنین است؟ محسنات بدیعیه اقتضاء میکند کلمه تکرار نشود. در فارسی «آن» و در عربی ضمیر. و تنزعه ممن تشاء. اینجا تکرار نیست. چرا که حاکمیت در سه عالم قابل تصور است. عالم اجسام و عالم مثال و عالم قیامت. در تمام عوامل سه گانه مالک الملک خداوند است. هم شامل ملک است و هم ملکوت. ملکوت را برای ملائکه و نفوس به کار میبرند.
تعزّ از ماده عزّت است. عزت یعنی نفوذناپذیری. ارض عزاز یعنی زمینی که آب در آن نفوذ نمیکند. این زمین برای کشاورزی خوب نیست ولی برای کارهای دیگر خوب است. مقاومتش زیاد است. عزیز یعنی چیزی که قابل نفوذ نیست. خدا عدهای را نفوذناپذیر میکند و عدهای را خار میکند. خاری و سستی و نیز عزت و نفوذناپذیری دست خداست.
علامه مصطفوی می نویسد: عزّ... و التحقيق أنّ الأصل الواحد في المادّة: هو ما يقابل الذلّ، و سبق في الذلّ إنّه الهوان و الصغار في مقابل من هو أعلى منه، كما أنّ العِزَّ هو التفوّق و الاستعلاء بالنسبة الى من هو دونه.[2]
عدهای هم رعاء میشوند. آتشزنههایی که در بیابان برای نیازهای خود استفاده میکنند، رعاء است و خار زود آتش میگیرد و با باد به همه جا میرود.
خیر یعنی آنی که مصالح و خصوصیات و نتیجه موجودات دست اوست. خیر ببینید یعنی اختیار خوب داشته باشید. یعنی انتخاب خوبی داشته باشی. عاقبت به خیری یعنی انتخاب خوب داشتن. بیدک الخیر یعنی بیدک الاختیار.
جالب اینجاست که این آیه از آیاتی است که قنوت امام عصر ارواحنا فداه است. قنوت سنخیت افراد و زبان حال آنها است. در قنوت به هر زبانی میتوانیم حرف بزنیم. قنوت مستحبی است که کار هزاران واجب میکند در سیر و سلوک و مقامات.
قنوت یعنی تواضع. نشانه تواضع هم در قنوت هست. وصف هر کسی در قنوتش هست. امام عصر عجل الله فرجه الشریف این دعا را در قنوت خود میخوانند. هیچ امامی مالکیت و ملکیتش به قدر مالکیت و ملکیت امام عصر علیه السلام نیست. هیچ حاکمیتی همانند حاکمیت ایشان نیست. هیچ ملکی حکومت بر نفوس او مانند ایشان نیست. از حضرت سلیمان علیه السلام هم بالاتر است. کی میآید معلوم نیست. امام زمان یعنی زمان به او اقتدا کرده و زمان در دست اختیار اوست. پیر نمیشود.
اسماء الهی مانند پوست پیاز هستند. از محیط شروع میشود تا محاط که خصوصیت دارد. ما مالک الملک را اعم از قدرت میدانیم و قدرت را در اختیار دارد. مالک الملک دو صفت را با هم دارد. مالک الملک برهان قدرت است. در اسماء سبعه یکی عالم و یکی قدیر و دیگری حی است. مالک الملک بعد از الوهیت یکی از صفات عام است. موجود ملکی داریم و موجود ملکوتی و مالک الملک تصرف در هر دو میکند. انک علی کل شیء قدیر از مصادیق مالک الملک است.