1401/09/09
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: تفسیر ترتیبی(سوره آل عمران)/آل عمران آیه 20 /آزادی در تکوین است نه تشریع
﴿فَإِنْ حَاجُّوكَ فَقُلْ أَسْلَمْتُ وَجْهِيَ لِلَّهِ وَمَنِ اتَّبَعَنِ ۗ وَقُلْ لِلَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ وَالْأُمِّيِّينَ أَأَسْلَمْتُمْ ۚ فَإِنْ أَسْلَمُوا فَقَدِ اهْتَدَوْا ۖ وَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّمَا عَلَيْكَ الْبَلَاغُ ۗ وَاللَّهُ بَصِيرٌ بِالْعِبَادِ﴾[1]
عرض شد که محاجّه از جانب مخالفان یعنی اهل کتاب و دیگران بود. برخی از اهل کتاب اهل علم بودند و عالمان احبار و رهبان بودند که مخالفت کردند. آیه شریفه دارد که اگر اینها در مخالفت با دین شما احتجاج کردند، بگو من وجهم تسلیم خداوند تبارک و تعالی است. این وجه چهره هستی است. آقا رسول الله صلی الله علیه و آله چهره هستی هستند. تمام هستی در اسماء الله خلاصه شده و حقیقت اسماءالله حضرات معصومین و آقا رسول الله علیهم السلام هستند. ایشان تابعین را هم در تسلیم وجه الله بودن شریک قرار دادند؛ که مطلب مهمی است. تابع و متبوع در اسماء و صفات مشترک هستند. اسوه حسنه اقتضا میکند آنچه او دارد ما هم داشته باشیم. مراتب ولی محفوظ است. ایشان معراج داشتند، ما هم معراج داشته باشیم. ایشان معراجهای متعدد داشتند؛ یکی مشرف و حاکم بر دیگر معراجها بود. مؤمن هم باید معراج داشته باشد. نماز دم دستی را آسان برخورد نکنیم. اگر غذا به بدن نرسد چه میشود؟ ناهار و شام و صبحانه میخوریم و نمیگوییم چرا تکرار است؟ نمازهایی که هر لحظه میخوانیم تکرار نیست؛ معراجها است.
تمام حالات سیر و سلوکیها از نماز شروع میشود؛ به خصوص از سجده و قنوت نماز. قنوت پل بین انسان و خداست. هرچه این پل محکمتر باشد حامل امانتها و بارهای ولایی سنگینتر است.
و به اهل کتاب و درس نخواندهها بگو که با فرهنگ خانوادگی رشد کردند آیا شما اسلام آوردید و تسلیم شدید؟ این گرچه استفهام است، ولی سؤالی است که در آن امر نهفته است. اگر اسلام بیاورید، هدایت شدید ولی اگر پشت کنید و اسلام را قبول نکنید، ای پیامبر بگو که بر تو بلاغ است. تبلیغ مراد است. مصدر دوم باب تفعیل است که تدریج در تدریج است. از این استفاده میشود که پیامبر صلی الله علیه و آله تنها مأموریتش ابلاغ است. آیا ایشان تنها باید بگویند و بروند؟ ما هم در وصف بلاغ با ایشان یکی هستیم همین طور است یا خیر؟
عدهای در هر زمان به اسم آزادی، آزادی را خفه میکنند و انسان را برده میکنند. اگر چیزی مطلوب خودشان بود پسندیده است و الا خیر. معیار اسلامی این است که پسنده بودن و عدم آن بر معیار اسلام است. اگر اسلام آوردند هدایت شدند وگرنه تنها مأمور به ابلاغ هستیم؛ ﴿يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ﴾.[2]
انما علیک البلاغ؛ یعنی به عهده تو بلاغ است و باید دنبال شما بیایند؛ انا معاشر الانبیا امرنا ان نکلم الناس علی قدر عقولهم.[3] ایشان وقتی با امیر المؤمنین علیه السلام حرف میزنند به گونهای است و با بقیه به گونهای دیگر.
آزادی در تکوین است نه تشریع. خداوند انسان را آزاد آفریده است؛ نه برده. به لحاظ تکوین آزاد و آزادیخواه هستیم. ولی به لحاظ تشریع خداوند دینی آورده برای کمال بشر که اگر متدین بود، به کمال میرسد. اینجا آزادی نداریم. باید متعبّد باشیم. این قدر اوامر باری تعالی که صادر شده است، برای همین جهت است. آزادی را اگر به معنای رها شدن بگیریم ظلم به آزادی است. از خدا اشتیاق است و از ما احتیاج به او. خداوند توجه به مخلوق دارد. این یعنی رها شدن؛ وَلا تَكِلْني إِلى نَفْسِي طَرْفَةَ عَيْنٍ أَبَداً؛[4] خدایا ما را به خود وانگذار. اگر کوچکترین بیتوجهی کند، تمام نظام آفرینش به هم میخورد. چون باید اهل چاره باشد و راه را بپیماید خدا همیشه به او توجه دارد. فلسفه بعثت پیامبران الهی توجه خدا به انسان است. چون خدا انسان را دوست دارد برای او پیامبر و انسان فرستاده و او را رها نکرده است. رعیت بی راعی نمیشود و مملکت بی ملک نمیشود. مملکت نفس ما و کشور بدن ما حاکمی دارد به نام عقل و نفس که تحت احاطه ربّ است. پس ما رها شده نیستیم. بله آزادی به معنی آن که ما برده نیستیم. ﴿لا إِکْراهَ فِی الدِّینِ﴾[5] در پذیرش تکوینی دین است نه پذیرش تشریعی دین. در تشریع انسانها باید محاکمه شوند. اگر برداشت دیگری شود مخالف برداشتهای اسلامشناسی است.
و الله بصیر بالعباد؛ در آیه پانزده هم بود. این تعبیر در صحبت بهشت و رضوان الهی است. عباد بندگی است. خداوند بصیر به بندهها است. با کمال صراحت عرض میکنم که خدا تنها یک انتظار از مخلوقش دارد. اینکه به عبودیت برسد. رابطه عبودیت رابطه کارساز است. الْعُبُودِيَّةُ جَوْهَرٌ كُنْهُهَا الرُّبُوبِيَّةُ؛[6] عبودیت جوهری است که کُنه آن ربوبیت است. مناجات در ماه رجب را بخوانید. خدایا من تو را به اسمائی میخوانم که فرقی بین تو و اولیای تو نیست؛ اَللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ... لاَ فَرْقَ بَيْنَكَ وَ بَيْنَهَا إِلاَّ أَنَّهُمْ عِبَادُكَ؛[7] نفرمودند «انها» که ضمیر به ذوی العقول بخورد و به اسماء و معانی بر گردد و چون جمع است انّها بیاید. گویا این اسماء ذوی العقول است. صدورش از مصدر فوق عقل است و ورودش در مرحله عقل است و ذوی العقول میشود.
عبده و رسوله را رقم زدید حال پیامی تدریجی و به کرّات و مرات میرسد و گاهی دفعی که دومی ابلاغ است.
الله و بصیر با خصوصیت عباد فهمیده میشود. محاجه در عبودیت و ربوبیت است. همه به سوی خدا ره میپیماییم. این مسیر یک حرف بیشتر نیست. مکالمه عبد و رب و محاجه در همین است. تبلیغ هم جز در امور عبادت در چیز دیگری نیست. بصیرت حقیقی هم در عبودیت است. این قدر که مقام معظم رهبری دامت برکاته صحبت بصیرت دارند؛ یعنی عبد الله بودن. الهی! گرچه عبد نیستم اما عبدالله زادهام.[8] چه کسی است که عبد الله زاده نباشد. خوشا به حال آنکه عبد الله زاده وصفی باشد. خدایا به حق عبدالله زاده مکی مدنی مقداری از حالات ایشان را در ما قرار بده و ما را ببخش و بیامرز.
خدایا تو را شکر میکنیم که ما را در دوره آخر الزمان قرار دادی. مزایایی دارد که هیچ دورهای ندارد. تا عقل بشر به جایی نرسد که خدا خدای مردم بلند نشود، فرج حاصل نمیشود. باید اول خودمان فرج داشته باشیم. به اسم آزادی خود را اسیر نکنیم. قفس را بشکنیم. ظهور خارج از نفس انسانها نیست. تا نرسند به جایی که باید ولیّ بیاید، ولیّ نمیآید. آقایی دم در خانه علامه حسن زاده قدس الله نفسه الزکیه منتظر بود. عصایشان را روی پایش گذاشتند پرید هوا. فرمودند چطور منتظری این قدر ترسو هستی و طاقت نوک عصایی نداری. افضل اعمال امتی انتظار الفرج؛[9] فرمودند اعمال؛ نه صحبت یا امر دیگر. اللهم عجل لولیک الفرج. ان شاء الله منتظر باشیم و برای آن برنامهریزی کنیم. کسانی که برای انتظار برنامهریزی میکنند چون و چرا ندارند. سخت باشد یا آسان میگویند الهی رضا برضائک. حمد و شکر از زبانشان نمیافتند. خدا همه حالات را میبیند حتما چیزی را میبیند که ما نمیبینیم. فلک الحمد عدد کلماتک. عدد کلمات خدا نا متناهی است. هر موقع بگوییم فلک الحمد، حمد دیگری واجب است. دور باطلی نیست. حمد، حمد میآورد تا به صاحب حمد برسیم. چه میشود ما گفت و گوی ساده نداشته باشیم. بگو مگو نکنیم. همه به این بر میگردد که شکرگزار نیستند. دعواها بر اساس فاصله گرفتن از امتیازها است. هیچ انسانی بیامتیاز نیست. خداوند برای هر موجودی خاصیتهایی قرار داده است. اگر توجه به امتیازها داشته باشیم، ناشکر نیستیم. ناشکری از توجه نکردن به خواص است.