1401/09/08
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: تفسیر ترتیبی(سوره آل عمران)/آل عمران آیه20 /جواب پیامبر صلی الله علیه و آله در مقابل محاجه اهل کتاب
﴿فَإِنْ حَاجُّوكَ فَقُلْ أَسْلَمْتُ وَجْهِيَ لِلَّهِ وَمَنِ اتَّبَعَنِ ۗ وَقُلْ لِلَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ وَالْأُمِّيِّينَ أَأَسْلَمْتُمْ ۚ فَإِنْ أَسْلَمُوا فَقَدِ اهْتَدَوْا ۖ وَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّمَا عَلَيْكَ الْبَلَاغُ ۗ وَاللَّهُ بَصِيرٌ بِالْعِبَادِ﴾[1]
وجه معمولاً چهره شیء است که آثار از آن متجلی است. وجه در اینجا چهره هستی است. نماد اسماء باری تعالی است. هر چیز را در نظر گیرید، مظهر اسمی از اسماء باری تعالی است. آخرین پیامبر صلی الله علیه و آله وجه تام الهی است؛ چرا که واجد جمیع اسماء الله است. خطاب خاص است. چهره هستی است که رسول اکرم صلی الله علیه و آله حقیقت آن است.
رسول اکرم صلی الله علیه و آله در مقابل محاجه مخالفین جوابشان این است که اسلمت وجهی لله و من اتبعنی. تابع هم همانند متبوع باید هماهنگ باشد. تابع پیروان هستند و رسول، متبوع است. تفاوت به درجات است. تابع باید مانند متبوع باشد. به یقین ویژگیهای متبوع باید برای تابع باشد.
روزی در محضر علامه حسن زاده قدس الله نفسه الزکیه صحبت نزول قرآن شد. فرمودند نزول تام مخصوص نبی معظم صلی الله علیه و آله است نزولهای دیگر برای دیگران هم هست. انسان میتواند نزول فرشتگان را احساس کند. تا قیامت فرشتههای الهی نزول اجلال دارند. پیروان ایشان هم در شب قدر تا روز قیامت نزول فرشتهها را دارند. برنامهریزی کنیم در سبقت به خیرات خود را به خیر برسانیم. گمان نکنیم پیروان، تنها پیروان اسلام هستند. پیروان معرفتی است و کسانی هستند که به ایمان رسیدند. ایمان تحقیقی و یقینی دارند. خصّیصینی که میتوانیم بگوییم پیروان رسول مکرم صلی الله علیه و آله هستند.
پیامبر صلی الله علیه و آله دو جواب در محاجه دادند؛ یکی اینکه تمام هستی تسلیم باری تعالی است و دیگر اینکه تسلیم پیروان من.
فان حاجوک با فاء آمد یعنی اگر محاجه کردند سپس شما چنین بگو که تابع وجه الله هستیم و وجه الله باقی است.
در بخش دیگر و قل آمد اول فقل است. دلیلش چیست؟ یک اهل علمی داشتیم که تورات و انجیل را میدانستند و منافعشان در انکار بود و اهل احتجاج شدند. ولی برای کسانی که با کتاب آشنایی دارند و اهل علم نیستند و امّی هست و به آموزش مادرانه اکتفا کرده است و جای دیگری برای تعلّم نرفته است. رسم عربها این بود برای بچهها دایه میگرفتند چه مادر شیر داشت چه نداشت. دایه را از بدوی انتخاب میکردند. ادبستان فرهنگ عرب بادیهها بود. جناب جوهری ادعا کرد برای نوشتن صحاح آبادی به آبادی رفتم تا لغت را بنویسم. عاقبت هم شیخ بنده خدا آمد بالی درست کند که زودتر آبادی را برود. در امتحان جواب نداد و از دنیا رفت. مانند همافرانی که در آزمایشها آسیب میبینند. امّی کسی بود که خارج از فرهنگ مادری خود فرهنگ دیگر را ندیده بود. اینها سواد معمولی هم نداشتند. فرهنگستان بدوی را هم درک نکرده بودند. درسنخوانده اعم است از کسی که چیزی نمیداند و یا چیزی نخوانده ولی همه چیز میداند مانند رسول اکرم صلی الله علیه و آله.
نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشتبه غمزه مسأله آموز صد مدرس شد[2]
به آن امّیها بگو: ااسلمتم؟ آیا ایمان آوردید؟ استفهام جای امر به کار برده میشود. در ادبیات جهانی هست که سؤال امری و نهیای وجود دارد. آیا اسلام نمیآورید یعنی باید اسلام بیاورید. اگر اسلام بیاورید هدایت میشوید. اسلام در اینجا اسلام اصطلاحی است. زمان منافاتی با بقای اسلام ندارد. و اگر پشت کنید و رو گردانید و اسلام نیاورید، فانما علیک البلاغ. لحن عوض میشود. بلاغ مصدر دوم باب تفعیل است. باب تفعیل صراحتش در تدریج است. در مصدر دوم تدریجش مدرّج است. یعنی تدریج در تدریج است. در مصدرهای دوم خصوصیات آن باب تضعیف میشود نه اینکه از بین برود. تدریج نامرئی است. بلاغ به نفس بر میگردد و خصوصیاتش پنهان است. آیا پذیرش این بلاغ برای دیگران اجباری است یا خیر؟ فتنه بوده که بوده رنگش عوض میشود. آزادی در تکوین است نه در تشریع.