1401/09/07
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: تفسیر ترتیبی(سوره آل عمران)/آل عمران آیه20 /محاجه اهل کتاب و دلیل آن
﴿فَإِنْ حَاجُّوكَ فَقُلْ أَسْلَمْتُ وَجْهِيَ لِلَّهِ وَمَنِ اتَّبَعَنِ ۗ وَقُلْ لِلَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ وَالْأُمِّيِّينَ أَأَسْلَمْتُمْ ۚ فَإِنْ أَسْلَمُوا فَقَدِ اهْتَدَوْا ۖ وَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّمَا عَلَيْكَ الْبَلَاغُ ۗ وَاللَّهُ بَصِيرٌ بِالْعِبَادِ﴾[1]
از محاجه کار طرفینی است. باب مفاعله است. با تحاج فرقش این است که تحاج یک طرفه است و محاجه طرفینی است. محاجه در جایی به کار میرود که محاجه کننده شروع کننده کار هم هست.
علامه مصطفوی می نویسد: «حج... و أمّا المُحَاجَّةُ: فصيغتها مفاعلة و تدلّ على الدوام و الاستمرار، و قولنا حَاجَجْتُ تدلّ على استمرار القصد مع الحركة و العمل في مقابل الطرف المقابل، و هذا المعنى هو الاحتجاج و البحث و إدامة المذاكرة».[2]
بلاغ مصدر باب تفعیل است. تفعیل برای تدریج است. بلاغ یعنی آرام آرام مطلبی را رساندن. بر خلاف ابلاغ که رساندن دفعی است.
در کتاب التحقیق فی کلمات القرآن آمده است: «بلغ... البُلُوغُ و البَلَاغُ: الانتهاء الى أقصى المقصد و المنتهى، مكانا كان أو زمانا أو أمرا من الأمور مقدّرا، و ربّما يعبّر به عن المشارفة عليه و ان لم ينته اليه».[3]
خدای سبحان پس از اینکه در آیه گذشته بحث دین را مطرح کردند که دین نزد خدا اسلام است و اینکه خدا سریع الحساب است، بحث از محاجه اهل کتاب و مشرکین و مخالفین را مطرح می کنند. اینکه وظیفه پیامبر صلی الله علیه و آله جز ابلاغ، چیز دیگری نیست. در آیه قبلی صحبت دین مطرح شد و در این آیه موانع دین را که محاجه دیگران است، بیان می کند؛ تا دین واقعی خود را نشان دهد. در این آیه حضرت حق با بیان مخاصمه اهل کتاب بیان نهادینه کردن انقیاد دینی را مطرح میکنند.
شیوه بیانی قرآن، شیوه خاصی است؛ حتی در محاجه و استدلالها و نظرات مخالفین. عنوان دین یعنی اسلام بیان شد و حضرت حق محاجه اهل کتاب را بیان میکند.
اهل کتاب دو قسم هستند؛ یک قسم مؤمن و قسمی کافر. مؤمنان دو گروه هستند. یکی علمایی که حق را پذیرفتند. آل عمران آیه 113 و 114 میرسیم. اهل کتاب یک طور نیستند. برخی امت قائمهای هستند که شبها آیات الهی را میخوانند و از صالحین هستند. دسته دوم هم کسانی که عالم اهل کتاب نبودند و مردم عادی بودند. رسول خدا صلی الله علیه و آله آمدند: ﴿وَإِذَا سَمِعُوا مَا أُنْزِلَ إِلَى الرَّسُولِ تَرَىٰ أَعْيُنَهُمْ تَفِيضُ مِنَ الدَّمْعِ مِمَّا عَرَفُوا مِنَ الْحَقِّ ۖ يَقُولُونَ رَبَّنَا آمَنَّا فَاكْتُبْنَا مَعَ الشَّاهِدِينَ﴾؛[4] اینها منتظر بودند و از مردم عوام و ساده و بیرنگ و آلایشی بودند که اعتقاد به رسول مکرم صلی الله علیه و آله پیدا کردند. همه جزو مؤمنین به آیات الهی بودند. دسته دیگر کسانی بودند که ایمان نیاوردند. دسته سوم هم قبول نکردند و محاجه کردند. حج به معنای قصد است و محاجه قصد تخریب است. محاجّ کسی که یک سویه بحث میکند. احتجاج اولیه داریم و احتجاج ثانویه. قبل از روشن شدن حق و بعد از روشن شدن حق. محاجه بعد از روشن شدن حق است و با لجاجت است. اینها اهل جدال هستند و محاجه ابتدایی دارند. آغاز کننده بودند برخی تا حق روشن شود و برخی حق روشن شده بود باز هم در حال بگو مگو بودند. در حاجوک احتمال دوم مورد نظر است.
با سؤال مطرح شده است که اگر با تو محاجه کردند تو چه کن از این فهمیده میشود که با نبوت خاصه مشکل داشتند و نبوت عامه را قبول داشتند چرا که یهود و نصاری بودند. کاف خطاب هم دلیل بر این است که نبوت خاصه را منکر شدند.
اگر با تو محاجه کردند و شروع تهاجمی کردند و بگو مگو کردند و مطالب طرف مقابل را نپذیرفتند، بگو وجه من تسلیم حضرت حق است. این تعبیر لطیفی است. انبیاء و اولیای الهی با برهان و حکمت و موعظه به سوی حق می خوانند؛ ﴿ادْعُ إِلَىٰ سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ ۖ وَجَادِلْهُمْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ﴾[5]
آخرین کار اولیای الهی جدال احسن است. مجادله احسن جایی است که بگو مگو برای روشن شدن حق است. حق که روشن شد رها میکند. یکی از آداب متعلمین و مناظره آن است که اگر مطلبی در مسائل علمی روشن شد، بحث را ادامه ندهیم. وجه صورت شیء است که دارای آثار است. میتوان گفت وجه الهی اسماء الهی است.
حضرت امام رحمه الله فرمودند شهید به وجه خدا نظر میکند. فرق سالک و غیر او همین است. سالک هدف دارد و هدفش خداست. دو سالک داریم. سالکی که زمان دارد و سالکی که زمان را در نوردید. فرق است بین مجذوب سالک و سالک مجذوب. شهدا کسانی هستند که چون رسیدند که جانی دارند و جانانی دارند و جان در مقابل جانان هیچ ارزشی ندارد وجه الله شدهاند. وجه آینه تمام نمای حق است. خدا درجات مرحوم محمد حسن اصفهانی را متعالی کند. ایشان نسبت به حضرت زهرا سلام الله علیها می گویند: آینه ایزدنما. وجه تامّ الهی است. در دعای توسل که توصیه میکنیم هر روز بخوانید، وجیه متعدد است ولی وجیهه متعدد نیست. در نگاه اول وجیه برای مذکر و وجیهه مؤنث است ولی تای وجیهه برای مبالغه است. تای مبالغه است یعنی بسیار وجیه.
هرچه نبی کمالش بیشتر شود و بعثت به اتمیت برسد و کشف تامّ، علم تفصیلی نبیّ به علم اجمالی تبدیل میشود. دو اجمال و تفصیل داریم. یک اجمال و تفصیل در اصول که نقص است و یک اجمال و تفصیل در مباحث الهی که اجمال کمال و تفصیل کمال نیست. اسلمت وجهی تمام معارف رسول خدا صلی الله علیه و آله در آن جمع است. تفاوت پیامبر صلی الله علیه و آله با دیگران در این است که جز خدا نمیخواهد.
کسانی که پیرو من هستند نیز مانند من هستند. نسخه کمالیه سوره هود است. فرمودند: ﴿فَاسْتَقِمْ كَمَا أُمِرْتَ وَمَنْ تَابَ مَعَكَ﴾.[6]
قانون اساسی دین است؛ هر وصفی که نبیّ دارد باید تابعان داشته باشند وگرنه تابع نیستند. حتی در بحث معراج نیز چنین است.
میتوان گفت در هر دوره و زمان حاجوک خطاب به ما هم هست. میرزای قمی قانونی دارند که آیات الهی هم برای من خوطب به و هم برای غیر، حجیت دارد. من خوطب بهانه دسترسی به آیات است نه حصر در آن. فان حاجوک الآن هم هست. تابعین رسول اکرم صلی الله علیه و آله در حال محاجه هستند.
حرف فرد را بگیرید و با حرف خودش او را محکوم کنید. از نقطه معلوم به مجهول برسید. اهل محاجه مجهولاتشان بیشتر از معلومات است.