1401/09/02
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: تفسیر ترتیبی(آل عمران)/آل عمران آیه 18 /راه تحصیل اولوا العلمی
﴿شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ وَالْمَلَائِكَةُ وَأُولُوا الْعِلْمِ قَائِمًا بِالْقِسْطِ ۚ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ﴾[1]
عرض شد شهادت در آیه شریفه شهادت ذاتی است. حضرت حق شهادت میدهد که لا اله الا هو. شهادت ملائکه و اولوا العلم نیز پس از آن است. گفتیم اولوا العلم مراتبی دارد. ایشان همان اولوا الالباب هستند. گفته آنها این است: ﴿رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَٰذَا بَاطِلًا﴾.[2] نظام ملکوت نظام حق و حقانیت است. علمای توحیدی حرفشان جز توحید چیز دیگری نیست. اولوا العلم هم مقول به تشکیک است. اولوا الالباب و علم و تقوا و ایمان هم دارای تشکیک است.
با توجه به آیات قبل اولوا العلم بودن نه با تحصیل و نه با تدریس صرف حاصل میشود. بلکه اولوا العلم بودن با تعلیم همراه با تزکیه به دست میآید. در قرآن گاهی علم مقدم بر تزکیه است و گاهی تزکیه مقدم بر علم است؛ ﴿يُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ﴾.[3] وقتی تزکیه مقدم است مهم است. آموزش و پرورش نیست؛ بلکه پرورش و آموزش است. از مستغفرین بالاسحار استفاده میشود که اولوا العلم تنها صاحبان گفتار و نوشتار نیستند. ﴿أَمَّنْ هُوَ قَانِتٌ آنَاءَ اللَّيْلِ سَاجِدًا وَقَائِمًا يَحْذَرُ الْآخِرَةَ وَيَرْجُو رَحْمَةَ رَبِّهِ قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَالَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ﴾؛[4] وجود عالم با وجود غیر عالم متفاوت است؛ قطعاً مساوی نیستند اهل علم و غیر آنها. کسانی که در سیر و سلوک قرار گرفتند و علمی به آنها داده شده است کسانی هستند که جزو اولوا العلم میتوانند باشند. اولوا العلم واقعی ائمه اطهار علیهم السلام هستند. در کنار فرشتههای الهی اولوا العلم مطرح میشوند. اینها معدن وحی و معدن رحمتند.
به لحاظ ادبی حال است. اوصاف شیء است. حال برای شاهد است نه برای مشهود به. یعنی خداوند تبارک و تعالی واحد و شاهد و قائم به قسط نیست؛ بلکه یعنی خدا در حالی که قائم به قسط هست شهادت به وحدانیت میدهد. گفتیم شهادت ذاتی با ذات و با اوصاف و وحدت جداییای ندارد. شهادت و وحدت و ذات و قیام به قسط همه یکی است. قائما بالقسط حال برای فاعل شهد است. و الملائکة و اولوا العلم نیز قائم به قسط هستند. وصف و حال بیان فاعل در شهد هم الله و هم ملائکه و اولوا العلم را شامل می شود. در وحدت و توحید مراتب است. در شهادت هم مراتب است. علم هم دارای مراتب بود و قیام به قسط نیز مراتبی دارد. همان هنگامی که شهد الله قائما بالقسط است. همان موقعی که ملائکه شهادت دادند قائما بالقسط صدق میکند. عنایت دارید بنا بر اینکه شهادت، شهادت ذاتی باشد که این احتمال را ترجیح دادیم، معنا این میشود که شهادت در مقام ذات است. شهادت که در مقام ذات باشد و قائما بالقسط هم در مقام ذات است. شهادت ذاتیه با شهادت قولی و فعلی منافات ندارد. این دوی دیگر مراتب ما دون شهادت ذاتی است. چون که صد آمد نود هم پیش ماست. شهادت ذاتی، شهادت قولی و فعلی را دارد.
نکته بسیار مهمی است که آیه از نظر ظاهری در اینجا یک مثلثی تشکیل میشود. اهل ریاضی معتقدند بعد از دایره، ابسط الاشکال مثلث است. یعنی خیلی از شکلها با مثلث ترفیع مییابد یا تغییر میکند. منحل میشود یا ارتقاء مییابد و تشکیل میشود. ذات باری تعالی یک مثلث سه ضلعی را برای نظام وجود ترسیم کردند. دو ضلع اساسی بر اساس توحید است و یک ضلع دیگر بر اساس موحد. در عرفان نظری هم میگوییم موضوع علم عرفان توحید و موحد است. اگر این دو را یکی بدانیم یک موضوع دارد. در آیه شریفه ترسیم یک سه ضلعی است که ضلع اول و سومش حضرت حق است و ضلع میانی فرشتههای الهی و انسان اولوا العلم است. این حرکت از توحید به توحید است. مبدأ و معاد بیان شده است. ﴿هُوَ الْأَوَّلُ وَالْآخِرُ وَالظَّاهِرُ وَالْبَاطِنُ﴾؛[5] تمام چرخش روزگار و هستی بر اساس همین اسماء است. ترسیم ظاهری آیه مثلثی است که ضلع میانی آن ملائکة و اولوا العلم است.
این سه ضلع این گونه است: شهد الله انه... قائما بالقسط... لا اله الا هو العزیز الحکیم. اسماء الهی هرچه پایین بیایند ظهور بیشتر و کمال بیشتری مییابند.
آغاز نظام ملکوت با شهادت حضرت حق است و پایانش با شهادت حضرت حق است و میان این سلسله فرشتهها و صاحبان علم هستند. فرشتهها و اولوا العلم بین دو شهادت و وحدانیت خداوند واقع شدند.
میتوانیم از این آیه استفاده کنیم تا انسان به فرشته و به اولوا العلم نرسد نمیتواند به توحید برسد. تنها راه همین است. ﴿يَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَالَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَاتٍ﴾؛[6] ایمان و صاحبان علم رفعت دارند.
این آیه را موقع خواب و بیداری اولیای الهی میخواندند.
آغاز آیه شهد الله انه لا اله الا هو است، ولی در آخر العزیز الحکیم را اضافه دارد. هوهویت مقدم بر تمام اوصاف باری تعالی است؛ حتی بر الله هم مقدم است. آغاز و انجام مجلس با الله باید باشد. بسم الله الرحمن الرحیم آغاز مجلس و یا الله و یا الله برای پایان. ولی هو بر الله هم در سوره اخلاص و توحید مقدم است. باید از تمام ناخالصیها خالص شود برای همین اخلاص میگویند. زرگر وقتی غل و غش طلا را میگیرند میگویند: اخلصه. زوائد کاری که غیر خدا است، اگر گذاشته شود تازه وارد فضای اخلاص میشویم. مخلِص در مسیر راه اصلاح است. و یک مخلَص داریم که سبک بار و سبک بال شده است. اشیاء تا سبک نشوند از نقطهای به نقطه دیگر نمیتوانند بروند. ما راه میرویم وزن را پاها میکشد. هواپیماها تا سبک نشوند پرواز نمیکنند. اول بشر با هوا و فیزیک آن را سبک میکند تا پرواز کند. طی الارض هم همین است. اگر تعلقات را گذاشتیم و گذشتیم سبک میشویم.
غلام همت آنم که زیر چرخ کبودز هرچه رنگ تعلق پذیرد آزاد است[7]
پر کاه را یا باید جاذبه زمین نگه دارد یا چیز سنگینی روی آن باشد. ذرات در هوا مدام پراکنده است. خداوند عزیز است چون مغلوب واقع نمیشود. مادر زن را عزیز میگویند چون هیچ وقت نمیتوانید محکومش کنید! لا اله الا هو العزیز. یعنی تنها موجودی که قهر و غلبه بر نظام ملکوت دارد، خداوند است. عزت او بر اساس جبر نیست بر اساس حکمت و اتقان است. دو نوع عزیز داریم: یکی کسی که با جبر و قهر خود را عزیز میکند و دومی با حکمت.
تقاضای من این است که این آیه 18 سوره آل عمران را چند چله بگیرید ببینید چه آثاری دارد. اگر در سحر و یا در شب باشد بهتر است؛ بعد از آن اگر نشد در طول روز انجام دهید. عددش را اجازه بدهید بعداً گفته شود. عدد خاصی دارد برای برخی تصرفات. فعلا از 100 مرتبه میشود شروع کرد ولی اگر نتوانستید عدد 21 هم عدد خوبی است. صبر و صدق و قنوت و انفاق و استغفار در سحر است و نتیجه اینها طلوع آیه شهادت است. مشهد امام رضا علیه السلام را هم مشهد میگویند اسراری دارد. گاهی قدیم که دسترسی به قبور اولیای الهی نداشتند برخی شاگردان جهت دسترسی به قبور اساتید و اولیای الهی مشهد درست میکردند. عجیب این است که آن ترسیمات همراه نزول اجلال روح آن بزرگان در آن اماکن بود. کسانی که کج دهنی میکنند و معارف را مسخره میکنند بدانند که هر کجا ولیّای از اولیای الهی بگذرند، به گذشتن آنها آنجا بزرگ میشود.