1401/08/16
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: تفسیر ترتیبی(سوره آل عمران)/آل عمران آیه16 /شاخصه عبد بودن
﴿الَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا إِنَّنَا آمَنَّا فَاغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا وَقِنَا عَذَابَ النَّارِ﴾[1]
رضوان بالاترین نعمتی است که خداوند به انسانهای با تقوا عنایت میکند. این رضایت حالتی است که برای انسان حاصل میشود که نسبت به همه آنچه وارد میشود، راضی است؛ چه موافق طبعش باشد چه نباشد. یک رضایت خداوند از انسان است که سریع الحصول است. رضایت انسان از خدا نیاز به تمرین دارد. در مقابل حوادث باید آن قدر تمرین رضایت کرد که چون و چرایی در زندگیاش نباشد.
رضایت سوم محصول این دو رضایت است. رضای عن الله و رضای عن الخلق و مخلوق از خالق و خالق از مخلوق، رضایتی دارد که رضوان الله الاکبر است. رضوان عن الله و من الله داریم. هرچه هست از اوست.
خداوند بصیر به عباد است. معلوم میشود که عبد است که باید رضایت داشته باشد. تا به عبودیت نرسد به کمال نمیرسد. عبادت تا به عبودیت نرسد به رضایت نمیرسد. شیطان عبادت کرد ولی اطاعت نکرد. عبادتی نتیجه دارد که به اطاعت برسد.
شاخصه این عباد چیست؟ خداوند آیات فرستادهاند آیات تحویل میگیرند. الذین یقولون...؛ خدا خدایشان بلند است. دعا قرآن صاعد است. دعا بالا میرود. آیا قرآن بخوانیم افضل است یا دعا؟ دعا قرآن را دارد. تا کسی قرآن نخواند، دعا نمیتواند کند. اگر کسی آگاهی نداشته باشد میگوید دعا کجا و قرآن کجا؟ این دعا نشأت گرفته از قرآن است. دعای خالص برای کسانی است که تالی قرآن هستند. انسان تا به دعا نرسد انسانیتش را نشان نمیدهد. این معنی افضلیت دعا نسبت به قرآن است. انسان تا دعا نداشته باشد شناسنامه معرفتی ندارد. دعا معرف وجودی انسان است. معرف ماهوی به قطع و یقین هست. اولین تعریفی که برای عباد میآورد؛ الذین یقولون ربنا...؛ یقولون مضارع است و دلیل بر استمرار است. گاهی حرف نمیزنند بلکه تمام حرفشان این است. آنانی که به کمال رسیدهاند همیشه در حال دعا هستند. مرحله قبل از دعا قرآن خواندن است. قرآن زبان و جان میدهد. این زبان بعد از جان، زبان دل است. گمان میکنند دعا فقط درخواست و سؤال است. دعا حالت دعوت و خواهش دل است. چه بر زبان بیاید و چه نیاید. گاهی زبان حال و دلشان خواهش است. دعا علتی است که معلولش اجابت و استجابت است؛ بله آنها که اجابت نیست، دعا نیست. زبان یک چیز میگوید دل چیز دیگر میگوید. خداوند عین صداقت است جواب صادق را میدهد نه منافق؛ دعا یعنی اجابت.
رب از صفات فعلیه و امکانیه است. این صفات نیاز دارد کسی آن را بگیرد و در درون بپروراند. صفات ذات ایجابیه است ولی صفات فعل امکانیه است. رازق و خالق باید مرزوق و مخلوقی باشد. رب صفت فعلی اطلاقی در صفات افعالی است. مدیر و مدبر صفات فعلی است. الرب رب الافعال. اینکه میگوییم ربّنا چیز دیگری است. یعنی خدا رازقیت و خالقیت و مالکیتت را انجام دادی، مخلوقی داری که حرفش تویی. رب کل شیء بحسبه.
وقتی به کعبه حمله شد حضرت عبدالمطلب گفت: أَنَا رَبُّ الْإِبِلِ وَ لِهَذَا الْبَيْتِ رَبٌّ؛[2] در اثبات توحید ایشان همین بس. رب حاکم بر صفات فعلیه است که تمام صفات افعال را اداره میکند. ربّنا یعنی ذات و صفات و فعل. گام دیگر گام صفت است تا به ذات برسیم. کسانی که ربنا میگویند در صفات فعلیه هستند که مقام واحدیت است. بعدش مقام احدیت است. آنچه بعد از ربّنا میآید تحقیق و حقیقتی است که واحد است و دو ندارد. انّ و أنّ حرف تحقیق است. لعل و لیت نیست. شاید برسد و نرسد، نیست بلکه رسیده است.
حال که مخلوق با خالق حرف میزند حداقل مغفرت، مغفرت رتبی است که خالقیت در مخلوقیت ظهور یافته است. مطلب مهمی است. خالقیت، الوهیت و ربوبیت ظهور یافت و مرتبه نازله یافت. اگر حجاب مخلوق نبود ظهور و مظهری برای خالق نبود.