1401/02/28
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: تفسیر ترتیبی(سوره بقره)/سوره بقره (آیه255) /تبیین و توضیح صفات الهی در آیه
﴿اللَّهُ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ ۚ لَا تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَلَا نَوْمٌ ۚ لَهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ ۗ مَنْ ذَا الَّذِي يَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلَّا بِإِذْنِهِ ۚ يَعْلَمُ مَا بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ ۖ وَلَا يُحِيطُونَ بِشَيْءٍ مِنْ عِلْمِهِ إِلَّا بِمَا شَاءَ ۚ وَسِعَ كُرْسِيُّهُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ ۖ وَلَا يَئُودُهُ حِفْظُهُمَا ۚ وَهُوَ الْعَلِيُّ الْعَظِيمُ﴾[1]
آیة الکرسی قلّه سوره مبارکه بقره است. از غُرر آیات الهی و قرآن است.
آیات گذشته درباره برتری برخی انبیاء بر برخی دیگر بود. قانون درجات و برتری برخی بر برخی قانون بسیار مغتنم و همگانی است. در تمام نظام وجود؛ چه تکوین و چه تشریع، درجات هست. نسبت به رسولان الهی و پیروان آنها این درجات وجود دارد. مؤمنین و مؤمنات مانند رسولان دارای تفضیل و تفاضل هستند. حال به آیت الکرسی میرسیم. ارتباط این آیات با آیات گذشته در این شد که آیات قبلی راجع به رسالت و این آیه راجع به توحید است.
لا اله الا هو؛ الهی نیست جز هو. کلمه توحید که لا اله الا الله یا لا اله الا هو است، دو قضیه نیست. یک قضیه سلبیه و ایجابیه نیست؛ بلکه یک قضیه سلبیه ای است به این معنا که خدایی جز خدای یکتا نیست. آیت الکرسی جامعترین آیه از آیات الهی است. حدود 16 اسم ظاهری و مستتر از خداوند در این آیه آمده است. این آیه بیان کلمه شریفه الله است. الله با الف شروع میشود.
نیست بر لوح دلم جز الف قامت یار چه کنم حرف دگر یاد نداد استادم[2]
الف قامت یار ما را از عبودیت به ربوبیت میرساند. هر چه میخواهید از عبودیت بگیرید. وصف توجیهی و تعظیمی و تکریمی رسول مکرم اسلام صلی الله علیه و آله عبد الله است و در عظمت این بس که او هم عبد الله است و هم ابن عبدالله.
الهی گرچه عبد نیستم ولی عبد الله زادهام. این عبدالله و پور عبد الله را به عبدالله مکی و مدنی ببخش و بیامرز.[3]
اولین کلمه که بیان الله است لا اله الا هو است. ارتباط انسان را با خدا که معبود واحد است بیان میکند. کسانی که معبودهای متعدد و آلهه دارند در مسیر هدایت و صراط مستقیم نیستند.
اولین صفت ظاهری و بیان اسم ظاهری برای حضرت حق بعد از لا اله الا هو، الحی القیوم آمده است. صفت حیات؛ موجود زنده و قائم به نفس است. قیّوم یعنی نیاز به دیگری ندارد. صفت قیوم در قرآن 3 بار به کار رفته و همه با صفت حی است.[4]
اسماء الهی دو صفت سیر و سلوکی دارد. یک بیان فردی در جایگاه خودش و یک بیان ترکیبی. اسمائی که با هم تلفیق شدهاند. یک سیر جمعی هم دارند. احصای همه اسماء آثار عجیبی دارد. یا حی فردی است. یا حی یا قیوم ترکیبی است و هزار و یک اسم دعای جوشن جمعی است.
ما یک صفت هو غایب بیشتر نداریم. هو در اینجا شاید ضمیر هم نباشد. الله که هو است. یعنی ذات است. در دعای صباح حضرت امیر علیه السلام میفرمایند: يا مَنْ دَلَّ عَلى ذاتِهِ بِذاتِهِ ، وَتَنَزَّهَ عَنْ مُجانَسَةِ مَخْلُوقاتِهِ؛[5] هیچ کس نمیتواند با تو هم سنخ شود. قال أمير المؤمنين رأيت الخضر قبل بدر بليلة فقلت له علمني شيئا أنصر به على الأعداء فقال يا هو يا من لا هو إلا هو فلما أصبحت قصصتها على رسول الله فقال يا علي علمت الاسم الأعظم وكان على لساني يوم بدر.[6] این ذکر با عدد خاصی تأثیرات خاصی دارد. ضمیر هیچ گاه منادا واقع نمیشود و باید اسم مورد ندا باشد. وقتی حضرت امیر المؤمنین علیه السلام میگویند یا هو یعنی مقام اسم است. ضمیر هم باشد فردی است. نشان و اشاره و مرجع واحد است. میتوان گفت هر کجا هو باشد و لو به مخلوق برگردد اشاره به خالق دارد.
سنة از وسن است. مانند وعد و عده یعنی چُرت.
علامه مصطفوی می نویسد: وسن: كلمتان متقاربتان. الْوَسَنُ: النُّعاس، و كذا السِّنَةُ... و التحقيق أنّ الأصل الواحد في المادّة: هو حصول الثقلة في البدن و قواه، و هذه الحالة إنّما تحصل في مقدّمة النوم، بعد النعاس و هو حصول حالة الرخوة و الفتور.[7]
خدا خواب فراگیر و غیر فراگیر ندارد. خدا از هرگونه چرت و خوابی منزّه است. چرت و خواب نشانه استراحت موجودات است. جالب اینجا است که زیستشناسان میگویند تمام موجودات جسمانی غیر از خدا چرت و یا خواب دارند. حداقل چرت دارند و برخی خواب طولانی دارند. خدا زندهای است که همیشه پاینده است. عنایت به مخلوقاتش دارد.
آنچه در زمین و آسمانها است از آن حضرت حق است. له به هو بر میگردد. تمام ضمائری که بیان میشود هوهای دیگری است. اینجا هو مرجع است و باید اسم باشد.
چه کسی است که شفاعت کند جز به اذن او. یعنی شفاعت هست ولی به اذن الله است. انسانها از تنهایی خارج میشوند ولی به اذن الهی. شفاعت یعنی همراهی موجودی با دیگری. شفع یعنی زوج. وتر یعنی فرد.
خدا میداند آنچه پیش رو و پشت سر است. خدا ظاهر و باطن را میداند و عالم به تمام جهات است. انسانی که در عالم برزخ قرار میگیرد شمهای از تجرد الهی نصیبش میشود و این حالت رؤیت را دارد. اینکه ائمه علیه السلام تمام جهات را میدیدند چون در مقام تجردی بودند؛ البته باید اراده چنین رؤیتی کنند تا ببینند. برخی اساتید ما میفرمودند به برکت الهی گوش من طوری باز شده است که هر کس از راه دور اراده کند طرف من بیاید، میفهمم. مکان یاب الهی برای انفس الهی است. اگر صاحب نفَس شدید امواج الهی در استخدام شما قرار میگیرد. اصلاً تمام این عنایتها به عنایت الهی است و شما مظهر اسماء الهی میشوید. اسمای الهی فرشتگان الهی را سدنه و خدمه شما قرار میدهند ولی نه به استثمار و استئمار که حرام است. استثمار انسان حرام است چه رسد به طوایف دیگر. اینها خودشان به خدمت او میآیند.
مخلوق احاطه به علم خداوند پیدا نمیکند مگر به آنچه خداوند بخواهد. علوم به مشیت الله است. به مشیت الهی برسیم تا علوم ما وسعت یابد. وسعت علوم به اذن الهی است.
قلمرو علم باری تعالی مطرح میشود. چندین مواد با هم ترکیب میشود تا صندلی درست شود. مواد مختلف میتوانند جسمی را حامل شوند. کرسی باری تعالی مصداق مجموع علم باری تعالی است. این علم فراتر از آسمانها و زمین است.
حفظ آسمان و زمین خدا را هیچ گاه خسته و افسرده و پر ملال نمیکند. ما میگوییم خدا حافظ؛ یعنی نگهدار تو خداست. نگهبانی زمین و آسمان او را خسته نمیکند.
در پایان هو به کار برده شد. خدا علی عظیم است. علیّ از علوّ و عظیم از عظمت. خدا بالا مرتبه است و علو دارد. این دو ذکر رکوع و سجود انسان است. سبحان ربی الاعلی و بحمده در سجده که قله نماز است.
استادمان علامه حسن زاده آملی قدس الله نفسه الزکیة کافی شریف را تصحیح کردند. وقتی به اسم شریف الله رسیدند تبارک و تعالی را تصحیح کردند و فرموده اند: تبارک و تعالی چند اسم است. واو نباشد اسماء به هم متصل هستند ولی وقتی واو فاصله شود هر یک از اسماء مرحله خاص خود را دارند. عصاره مطلب اینکه آیت الله الکرسی با لا اله الا هو شروع میشود و با علی و عظیم تمام میشود.