1400/12/24
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: تفسیر ترتیبی(سوره بقره)/سوره بقره(آیه 228) /طلاق و مباحث پیرامون آن
﴿وَالْمُطَلَّقَاتُ يَتَرَبَّصْنَ بِأَنْفُسِهِنَّ ثَلَاثَةَ قُرُوءٍ وَلَا يَحِلُّ لَهُنَّ أَنْ يَكْتُمْنَ مَا خَلَقَ اللَّهُ فِي أَرْحَامِهِنَّ إِنْ كُنَّ يُؤْمِنَّ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَبُعُولَتُهُنَّ أَحَقُّ بِرَدِّهِنَّ فِي ذَلِكَ إِنْ أَرَادُوا إِصْلَاحًا وَلَهُنَّ مِثْلُ الَّذِي عَلَيْهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ وَلِلرِّجَالِ عَلَيْهِنَّ دَرَجَةٌ وَاللَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ﴾[1]
در قوانین خانوادگی بودیم. اگر زن و شوهر نتوانستند زندگی خود را ادامه دهند بدانند که خدا شنوا و دانا است. با این آیه خداوند قانون طلاق را مطرح میکند.
مصدرش طلاق است. مصدر دوم باب تفعیل یعنی جدا و رها شدن.
انتظار کشیدن است.
راغب می نویسد: ربص التّربّص: الانتظار بالشيء، سلعة كانت يقصد بها غلاء، أو رخصا، أو أمرا ينتظر زواله أو حصوله.[2]
جمع قرء است. قَرءَ یعنی جمع، تجمیع. قرآن را هم به همین جهت میگویند. از واژههای اضداد است. هم به معنای پاک شدن و هم عادت ماهیانه است.
علامه مصطفوی نیز می نویسد: قرء مصبا- قرى: و القرء فيه لغتان: الفتح و جمعه قُرُوءٌ، و الضمّ و يجمع على أَقْرَاء، و يطلق على الطهر و الحيض، و يقال إنّه للطهر، و ذلك أنّ المرأة الطاهر كأنّ الدم اجتمع في بدنها و امتسك، و يقال إنّه للحيض. و أقرأت إذا حاضت، و أقرأت إذا طهرت.[3]
به زن ها در ایام عادت قروء اطلاق میشود چرا که خون روان حیض در بدنشان جمع میشود و بعد رها میشود. حیض را هم حیض میگویند مانند حوض که آب در آن روان است.
جمع بعل است یعنی شوهر.
صاحب کتاب التحقیق فی کلمات القرآن می نویسد: البَعْلُ: الأرض المرتفعة الّتى لا يصيبها مطر إلّا مرّة واحدة في السّنة... و التحقيق أنّ الأصل الواحد في هذه المادّة: هو ما كان قائما بنفسه و له جهة علوّ و استغناء و سيادة الى أقرانه. و هذا المعنى تختلف مصاديقه باختلاف الموارد، فبعل المرأة زوجها، و بعل النخل ما كان مستغنيا عن السقي، و البعل لبعض الطوائف هو صنمهم، و بعل الشيء مالكه و صاحبه، و بعل الأمكنة ما كان مرتفعا مستغنيا عن المطر.[4]
بین زوج و بعل فرق است. هر دو را شوهر میگویند. جالب این است که زوج هم برای خانم است و هم برای آقا؛ بر خلاف اینکه میگویند زوج و زوجه. همین قدر که خانمی شوهر کند، می گویند لها زوج؛ ولی نمیگویند لها بعل. وقتی آمیزشی اتفاق افتد میگویند بعل. وقتی قرآن میگوید بعل اولی هستند به ردّ اینها یعنی شوهرانی که با اینها مقاربت کردند. هر زمان که در عده رجوع کرد نیاز به عقد مجدد نیست. اگر عده رد شد همین شوهر هم باید صیغه دوباره بخواند. عدّه شمارش معکوس برای حقوق شوهر است. شوهر سزاوار تر است؛ اگر اراده آنها اصلاح است نه اینکه اراده آنها اذیت و آزار و زجر دادن زن باشد. بخواهد همسرآزاری کند. اگر واقعاً تصمیم اصلاح دارد برگردد تا زندگیاش را حفظ کند.
زنهای طلاق داده شده باید سه عادت ماهیانه را پشت سر بگذارند. قرآن خیلی مؤدبانه و لطیف صحبت میکند. نفرمود سه ماه بلکه سه طُهر. دماء ثلاثه به گونهای است که عدهای مضطربه هستند. در زمان قروء با هم مختلف هستند. عدّه طلاق سه طُهر است. سه طُهر دلیل بر این است که خانم شاید یک ماه را به تاخیر بیندازد ولی سه ماه تاخیر نمیشود. نمیتواند سریع طلاق بگیرد و ازدواج کند. دلیل آن چیست؟
1. اختلاط میاه صورت نگیرد. نسبها به هم نخورد. زناشویی برای نسل است که نباید در مخاطره باشد.
2. دلیل بر شخصیت زن است. الآن از شوهری جدا شده است، اگر سریع برود شوهر کند، شبهههای مختلف میآید. نعوذ بالله خداوند کریم جلوی برخی اتهامها را می گیرد؛ همانند اینکه گفته شود نکند در زمان شوهر داشتن با برخی رابطه ای داشته است.
3. در خیلی از مسائل زناشویی، گذشت زمان، اختلاف را حل میکند. معمولاً در دادگاههای خانوادگی میگویند پرونده را طول بدهید. خود طولانی شدن زمان گاهی باعث حل اختلافات میشود. طلاق رجعی است و اگر مرد برگردد، زندگی خانوادگی را حفظ میکند.
حلال نیست خانمها آنچه خدا در درون آنها قرار داده کتمان کنند. عده خانم مطلقه در حامله بودن وضع حمل است. اگر میخواهد زودتر ازدواج کند، کتمان کند خوب نیست. چون عده حمل، وضع حمل است. در عده هم نباید کتمان کند. زود و دیر شدن عادت را باید گزارش کند. برای اینها حلال نیست که حیض یا حمل را کتمان کنند، اگر مؤمن به خدا و روز قیامت هستند.
لهنّ مثل الذی ...؛ برای زنان مطلقه همان حقوقی است که به ضررشان است. یعنی حقوقشان با هم متجانس است. حقوقشان یکی نیست. حقوقشان متفاوت است ولی همراهی با هر دو دارد. بالمعروف است هر دو. در زندگی زناشویی حقوق زن و شوهر حقوق متعادل و متقابل است نه متشابه. در اسلام قانون زن و مرد متفاوت است؛ چون شخصیت آنها متفاوت است. این حقوق متقابل متعادل است.
و للرجال علیهنّ درجة...؛ این مثل ﴿اَلرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاءِ﴾ است. این دلیل بر تشخّص قدرتنمایی نیست. دلیل بر تشخّص محبتی است. محبت از خانمها شروع میشود ولی آقایان این را میپرورانند.
در نوشتههای خود تشبیه کردیم. خانمها مانند هلو میمانند ظاهر نرم است ولی هسته سفت است. آقایان مانند نارگیل هستند. ظاهر خشن است ولی شکسته شود لطیف است. در استعارههای برخی شعراء هم هست که تعبیر هلو را به کار میبرند. اسلام این مهر را که از زن آغاز میشود در کارهای مرد به کار میبرد.
این درجه محبتی است. مرد اگر هنر دارد، باید محبت را بپروراند. یک جمله را زن هیچ گاه از یادش نمیرود؛ انّی احبّک؛ من تو را دوست دارم از یادش نمیرود. امام صادق می فرماید: أيما امرأة قالت لزوجها: ما رأيت قط من وجهك خيرا فقد حبط عملها؛[5] خدا زنی را نمیبخشد که به شوهرش بگوید من در زندگی تو خیر ندیدم.
مرد کارگزار زن است. زنان نباید احساس ضعف کنند. ضعیفه میگویند درست نیست. اینها توانمند هستند. درجهای مانند آقایان پشت سر اینها است. کمالات خانوادگی زنان و مردان به وسیله هم است. آرامش خانواده در مودت و محبت است.
خداوند عزیز و حکیم است. مغلوب واقع نمیشود و اسرار امور را میداند. سعی نکنید زور بگویید که خدا عزیز است. من من گفتن زندگی را تلخ میکند. هر کس برای عذرخواهی پیشقدم شود، مقدم در ورود به بهشت است؛ به خصوص آن که حق با اوست. دستورهای نظاممند اسلام برای حفظ نظام خانوادگی است.