1400/11/24
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: تفسیر ترتیبی(سوره بقره)/سوره بقره(آیات 178-179) /قصاص و مراتب آن
﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِصَاصُ فِي الْقَتْلَى ۖ الْحُرُّ بِالْحُرِّ وَالْعَبْدُ بِالْعَبْدِ وَالْأُنْثَىٰ بِالْأُنْثَىٰ ۚ فَمَنْ عُفِيَ لَهُ مِنْ أَخِيهِ شَيْءٌ فَاتِّبَاعٌ بِالْمَعْرُوفِ وَأَدَاءٌ إِلَيْهِ بِإِحْسَانٍ ۗ ذَٰلِكَ تَخْفِيفٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَرَحْمَةٌ ۗ فَمَنِ اعْتَدَىٰ بَعْدَ ذَٰلِكَ فَلَهُ عَذَابٌ أَلِيمٌ﴾[1]
﴿وَلَكُمْ فِي الْقِصَاصِ حَيَاةٌ يَا أُولِي الْأَلْبَابِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ﴾[2]
آیه قبلی جامع حکمت نظری و عملی و بیان بر و نیکی بود.
آیه قبلی به نحو گسترده کمالات انسانی را در علم و عمل بیان کرد. در آیه 178 و 179 یکی از مباحث حقوقی اسلام یعنی بحث قصاص مطرح است.
کتب از ماده کتب، در لغت به معنی جمع کردن است. کتاب را کتاب میگویند؛ چون حروف و کلمات جمع میشوند. عربها وقتی در بیابان مشک ها را میدوختند و جمع میکردند، به آن کتب اطلاق می کردند.
اینجا کتب به معنی فرض است. واجب هم چون عزم و اراده انسان بر انجام است، چنین عنوانی دارد.
علامه مصطفوی می نویسد: «کتب... و التحقيق أنّ الأصل الواحد في المادّة: هو تقرير ما ينوى و تثبيته في الخارج بأسباب يناسبه. كتثبيت العلوم و الدعاوى و العهود و الاعتقادات القلبيّة بواسطة الحروف و الكلمات و الجملات، و هذا المعنى هو المتداول المتفاهم من المادّة. و هكذا تثبيت المزادة و غيرها على وضعها و حالتها الصحيحة المسالمة برفع النقص بسبب الخرزة و من ذلك الحكم و القضاء و التقدير و الفرض و الإيجاب: فإنّ في كلّ منها تقريرا و تثبيتا لما ينوى و يقصد، فكلّ منها إذا أريد به التثبيت و يلاحظ بهذه الجهة: فهو كتابة».[3]
قصاص باب مفاعله است. مصدر دوم باب قاص از قصّ است. قصه هم از همین است؛ به معنی پی چیزی رفتن. قصه گو هم دنبال نتیجه قصه است.
قصاص را قصاص میگویند؛ چون کسی را کشته باید قصاص شود و امر مقتول پیگیری میشود.
علامه مصطفوی می نویسد: «قصص... و التحقيق... و أمّا مفهوم القِصَاصِ: فهو حكاية أمر واقع و جريان و جناية كما وقع، فيكرّر على الجاني، ليعتبر المعتبر».
تعبیر اول آیه این است؛ ای کسانی که ایمان آوردید! مردم یک درجه بالاتر آمدند. خطاب اهل ایمان است. خطاب خاص است.
قصاص حکم لازم نیست بلکه حکم جایز است؛ بله اگر کسی تجاوزی کرد و کسی را کشت، قصاص امر فرض است ولی لازم نیست. حکمش مجعول است؛ ولی اجرایش مجعول نیست. ولیّ دم مخیّر بین اجرای قصاص و دیه گرفتن و عفو کردن است. در نصاری جز در موارد قلیلی قصاص نیست؛ در یهود قصاص لازم است؛ ولی در اسلام جایز قرار داده شده است.
نکته دیگر این است که به لحاظ مراتب قصاص، اول عفو است، بعد دیه است و بعد اجرای قصاص است. قصاص امری است که برای ولی دم مجعول است. حکم ابتدایی است؛ نه نهایی. برخی گمان میکنند قصاص، ارث برده میشود؛ ولی جزو ما ترک نیست و مجعول است.
ای کسانی که ایمان آوردید، قصاص در کشتهها برای شما واجب شده است؛ حر در برابر حر؛ حر آزاد در حرکت است. حرارت هم از حر است. در حرکاتش آزاد است بر خلاف عبد. عبد هم جای عبد، و زن به جای زن. قتل نباید واقع شود، و قصاص جلوگیری از قتلها و فراوانی آن است، ولی عنوان برادر دارد؛ یعنی باید اصل مهربانی باشد. کسی که مقتول میشود، اولیای دم سه کار عفو، دیه و قصاص را می توانند انجام دهند. اولین مرحله عفو است. عفو تخفیف و رحمت از سوی خداوند است.
کسی که بیشتر بخواهد بگیرد، عذاب الیمی دارد. در بین مردم به لحاظ اجتماعی رسم بود وقتی کسی مقتول واقع میشد، خانواده او و طایفهاش، بیشتر از طایفه قاتل را میکشتند. این بیش از قصاص بود. اعتدای در آن زمان را اسلام تبدیل به اعتدال کرد. در زمان نزول قرآن وضعیت قاتل و مقتول این گونه بود، اسلام تعدیلش کرد.
برای شما در قصاص حیات و زندگی است. قبلاً با قتل، طوایف به جان هم میافتادند؛ هنوز در قبایل بدوی همین فرهنگ هست. با تغییر رویه، قصاص باعث حیات است. یک نفر کشته شده باید یک نفر قصاص شود.
صاحبان لب مواجههشان با احکام اسلامی خردمندانه است.