1400/10/04
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: تفسیر ترتیبی(سوره بقره)/سوره بقره(آیات130-131) /تبیین واژگان، اسلام و تسلیم عامل نجات حضرت ابراهیم علیه السلام و انسانها
﴿وَمَنْ يَرْغَبُ عَنْ مِلَّةِ إِبْرَاهِيمَ إِلَّا مَنْ سَفِهَ نَفْسَهُ وَلَقَدِ اصْطَفَيْنَاهُ فِي الدُّنْيَا وَإِنَّهُ فِي الْآخِرَةِ لَمِنَ الصَّالِحِينَ﴾[1]
﴿إِذْ قَالَ لَهُ رَبُّهُ أَسْلِمْ قَالَ أَسْلَمْتُ لِرَبِّ الْعَالَمِينَ﴾[2]
رغبت از مادههایی است که گاهی به معنی توجه و میل است و گاهی به معنای عدم توجه است. اگر با عن متعدی شود مانند این آیه به معنی ادبار است. اگر رغبت به الی و فی یا مطلق بیاید به معنای تمایل به طرف است؛ اللهم انا نرغب الیک فی دولة کریمة؛[3] که به معنای رغبت و تمایل است.
علامه مصطفوی می نویسد: «رغب... و التحقيق أنّ الأصل الواحد في هذه المادّة: هو الميل الأكيد، كما أنّ الشوق هو الرغبة الأكيدة... ثمّ انّ المادّة إذا استعملت بحرف عن، تكون بمعنى الإعراض، أى تدلّ على ميل عن شيء و انصراف، فيقال رغب عن السنّة كما يقال في نظائرها- مال عن الحقّ، عطف عنه».[4]
به هر دینی ملت گفته نمیشود. به دین و روشی ملت میگویند که از طرف دیگری املاء شود. انشاء با ذهنیت خود فرد است ولی املاء دیگری میگوید و او مینویسد. ملت ابراهیم انشاء شده از جانب باری تعالی است. میتوانیم این حرف را بزنیم که منشأتی که میبینیم برخی اندیشههای انسانی است و برخی الهی. منشأ انسانی به لحاظ حقیقیت جدای از حضرت حق نیست. خدا به ما اراده داده است. در بی ارادگی اراده کنیم. املاء میگویند؛ چون اراده شده از جانب حضرت حق است. ملت جزو انشائات باری تعالی است.
در کتاب التحقیق فی کلمات القرآن آمده است: «... و أمّا الملّة بمعنى الدين: فالكلمة على فعلة و تدلّ على نوع من التضيّق و المحدودية و العيش تحت مقرّرات مضبوطة، كما أنّ الدين هو الخضوع و الانقياد تحت برنامج معيّن. و لمّا كان مفهوم الملّة تضيّقا مطلقا في القلب: فيطلق على تضيّق في حقّ أو باطل».[5]
چه کسانی رو گردانند؟ کسی که نفسش سفیه باشد. نادانها از ملت ابراهیم علیه السلام رو گردانند. دو چیز است که انسان را از معنویت و واقعیت دور میکند؛ جهل علمی و جهالت عملی. هر دو سفیه است. نه انگیزه خوب دارد و نه اندیشه خوب. کسی که رو از ملت ابراهیم بردارد، سفیه است. ملتی که جناب ابراهیم علیه السلام رسول و خلیل آن است، مردم اگر از این رو برگردانند جزو سفیهان هستند. سفیه کسی است که از ملت پیامبر صلی الله علیه و آله فاصله گیرد.
صفوت عسل شیرینی است که از موم جدا میشود و هیچ ناخالصی ندارد. طلایی که از غشش گرفته میشود. طلای خالص میشود.
علامه مصطفوی می نویسد: «صفو: أصل واحد يدلّ على خلوص من كلّ شوب، من ذلك الصفاء و هو ضدّ الكدر، يقال صَفَا يَصْفُو إذا خلص».[6]
در سلام به حضرت معصومه سلام الله علیها میگوییم: السلام علی آدم صفوة الله. اولین کسی که از ناخالصیهای اندیشهای و انگیزهای جدا شد، حضرت آدم علیه السلام است. آدم را آدم گویند؛ چون این سفره را پهن کرد. نبی معظم صلی الله علیه و آله آخرت هم در دست اوست. مصطفی لقب ویژه ایشان است. همه صفوه بودند؛ ولی اینشان صفوه دیگری است.
اگر قرار باشد وصف قرآنی حضرت ابراهیم علیه السلام را بگوییم؛ مصطفی در دنیا و صالح در آخرت است. تمام انسانها دوست دارند اعمالش شایسته و بایسته شود. در مسیر مصطفین حرکت کنند. باید مراقب باشیم از راه بیراه نشویم و در هدایت باشیم. هدایت دو نقیض دارد. ضلالت و غوایت. ضلالت راه را گم میکند و پیدا نمیکند؛ یا راه را پیدا میکند ولی به نتیجه نمیرسد. ضلالت به راه نمیرود و غوایت به مقصد نمیرسد. بیراهه و کجراهه نباید برویم، صراط ولایت را باید رفت.
خداوند به حضرت ابراهیم علیه السلام فرمود: اسلم. اسلام بیاور یعنی تسلیم شو. یک اسلام بر مطلق ادیان الهی اطلاق میشود، و یک اسلام، اصطلاحی مقابل ادیان دیگر. این اسلام مطلق است. همه ادیان باید آن را داشته باشند. منزل سیر و سلوک منزل تسلیم است.
جناب ابراهیم علیه السلام جواب داد: اسلمت لرب العالمین. رب اسم لطیفی است. رب از آن فقر مخلوق به خالق و توجه خالق به مخلوق برای جبران کمبودهای مخلوق استفاده میشود. ما مخلوق و نیازمندیم و فقط به دست تو پرورش مییابیم. آموزش هم مرهون پرورش است. در قرآن متعلق حمد یا آفریدگاری است یا پرودگاری. متعلق حمد یا خالقیت و فاطریت است و یا ربویت. اگر ربوبیت نباشد خالقیت هم فایده ندارد.
تسلیم حضرت ابراهیم علیه السلام را از بلاها عبور میدهد؛ از آتش و ابتلائات دیگر. اسلام و تسلیم ما را نجات میدهد. حضرت ابراهیم علیه السلام طبق این آیه مسلمان است.
اسلام دین همیشگی و جاودان و روش ثبات همه انبیای الهی است. ولی اسلام دارای مراتب است. در مرحله نهایی دین اسلام است، که این قدر به ظهور میرسد که انگار قبلش دینی نبوده است. پیامبر باید تسلیم باشد برای امر الهی. هر پیامبری امر خاص دارد. عنوان اسلم هم خاص ایشان است.
سعی کنیم تسلیم بودن را در وجودمان نهادینه کنیم. فرزند، تسلیم والدین باشد. انسان، تسلیم اوامر الهی باشد. تسلیم را باید از خودمان شروع کنیم. اگر تسلیم خودمان بودیم، تسلیم خدا هم خواهیم بود.