1400/08/30
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: تفسیر ترتیبی (سوره بقره)/تفسیر آیه115 /معنا و مصادیق وجه الله
﴿وَلِلَّهِ الْمَشْرِقُ وَالْمَغْرِبُ فَأَيْنَمَا تُوَلُّوا فَثَمَّ وجهالله إِنَّ اللَّهَ وَاسِعٌ عَلِيمٌ﴾.[1]
ادامه تفسیر آیه114:
در آیه گذشته صحبت کسانی بود که با ظلم و ستم، مانع مساجد الهی میشدند و ذکر الهی را در آنها تعطیل میکردند. مسجد یکی از ویژگیهایش این است که عبادتگاه الهی است. رسول مکرم (صلیاللهعلیهوآله) میفرمایند: «جُعِلَت لی الأرضُ مَسجداً و طَهوراً».[2] زمین برای من، محل عبادت و طهارت است. در مسجد دعوت به عدل الهی انجام میشود؛ ﴿قُلْ أَمَرَ رَبِّي بِالْقِسْطِ وَأَقِيمُواْ وُجُوهَكُمْ عِندَ كُلِّ مَسْجِدٍ وَادْعُوهُ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ كَمَا بَدَأَكُمْ تَعُودُونَ﴾،[3] ﴿إِنَّا جَعَلْنَا مَا عَلَى الْأَرْضِ زِينَةً لَّهَا لِنَبْلُوَهُمْ أَيُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا﴾،[4] ﴿إِنَّا زَيَّنَّا السَّمَاء الدُّنْيَا بِزِينَةٍ الْكَوَاكِبِ﴾.[5]
در مورد عبادتگاه و عدالتگاه بودن مسجد است و اینکه مسجد جایی است که با زینت و آرامش و آسایش و جمال زیبا باید رفت. ﴿خُذُواْ زِينَتَكُمْ عِندَ كُلِّ مَسْجِدٍ﴾.[6] در هر مسجدی با ظاهری آراسته بروید، نه ژولیده. مساجد در اسلام، جایی است که حضرت حق عبادت میشود و معبد الهی است. روایات مختلفی داریم. چقدر آیه و روایت داریم که مساجد الهی را آباد میکنند؛[7] این، خصوصیت مسجد است.
در روایات داریم: «من کان القرآن حدیثه و المسجد بیته بنی الله له بیتا فی الجنة»؛ [8] کسی که قرآن، سخن و کلامش باشد و کسی که مسجد، خانهاش باشد، خدا برای او خانهای در بهشت برقرار میکند. ادب در مساجد هم جزو ادب معالله است. خانه خدا در روی زمین، مساجد است. بیتالله که سر جای خود است. «مساجدَ الله» در آیه ﴿وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّن مَّنَعَ مَسَاجِدَ اللّهِ﴾،[9] اضافه تشریفی و تعظیمی است. مسجد، عظمت خاصی دارد.
روایت و حدیث داریم که فردای قیامت، چند چیز از انسان شکایت میکند: یکی مسجدی است که محل رفت و آمد نباشد و متروکه باشد؛ یعنی نماز در آن اقامه نشود، قرآنی که خوانده نشود - قرآنهایی که در دسترس شما است، قرائت کنید. هر چند گاهی آنها را بردارید. قرآن کتاب هر لحظه ما باید باشد - یکی دیگر عالمی است که غریب باشد و به او مراجعه نشود و تکریم و تعظیم نشود.[10]
تفسیر آیه 115:
«و لله المشرق و المغرب ...».
«مشرق»، برای محل طلوع و بیرون آمدن و ظهور خورشید و ستاره است.[11] مغرب، نقطهگاه و زمانی است که خورشید در حال غروب است.[12] مشرق، لحظه پدیدایی خورشید و مغرب، لحظه پنهان شدن آن است. مشرق و مغرب، برای خدا است. مُلک و مِلک مشرق و مغرب، برای خداوند است. دو جهت طلوع و غروب خورشید را بیان میکند.
«وجه»، صورت است که اینها یعنی فیض باریتعالی است. عالم، محضر خدا است؛ در محضر خدا نباید معصیت کنیم. همه جا وجهالله است. آیا این آیه با آیه قبله، منافات ندارد؟ خیر؛ امر به قبله، امر به رو به روی کعبه عبادت کردن است، ولی وجهالله، جنبهی «یا دائم الفضل علی البریة»[13] است. همه جا آثار فیض الهی است. وجهالله، مبسوط است. صفتی که اینجا است، این است که «إن الله واسع علیم». گسترده است. همه جا حقیقت فیض است و خدا علیم و دانا است.
کلی دارای افراد است. انسان، دارای زید و عمرو و بکر است. اطلاق هم دارد. گاهی این احاطه را به خارج میبریم. اینجا کلی سِعی است. احاطه است. خدا کلی ذهنی و مفهومی ندارد، ولی احاطه خارجی و سعی دارد؛ این، مطلب مهم توحیدی است. خدا یکتای همه است. «یا من حضوره دائم». «یا من فیضه دائم». «یا دائم الفضل علی البریة» است. مِلک و مُلک مشرق و مغرب، از آنِ اوست. نماد زمان و مکان است. مشرق و مغرب به عنوان تمثیل احاطه باریتعالی است. مِلک برای اموال و مُلک برای نفوس است؛
لذا در نمازهای مستحبی است که هر طرف که بخوانیم، کفایت میکند؛ در نماز خوف هم، همینطور.
«إن الله واسع علیم»؛ خداوند، دارای وسعت است و گستره و سعه وجودی دارد. ﴿أحَاطَ بِكُلِّ شَيْءٍ﴾[14] است، نه علی کل شیء. تمام وجود اشیای نظام وجود در اختیار باریتعالی است. ﴿اللَّهُ خَالِقُ كُلِّ شَيْءٍ﴾؛[15] خدا آفریننده همه چیز است؛ کوه و دره و ذره و دشت و ستارگان و مشارق و مغارب و همه. مغرب و مشرق، مفرد جنسی است؛ یعنی اسم نوع است؛ مانند قوم که دارای افراد مختلف است. این قدر ستارگان غیر محدود داریم که نمیتوانیم شماره داشته باشیم، ولی عددش محدود است. لا تعد و لا تحصی نیست. چقدر علم پیشرفت کرده، ولی هنوز همهی ستارگان را کشف نکرده است. لیل و نهار و شمس و قمر، آیات الهی هستند، ولی نباید پرستش شوند. نشانه الهی هستند. دو صفت برای خدا بیان شده است؛ واسع، یعنی سعه وجودی و علیم، سعه ذهنی. سعه علمی و وجودی در آیه مطرح شده است. خداوند هم دانا است و هم دارا؛ نه دارایی اقتصادی، بلکه به معنای وسعت.
وجه خدا منحصر به جهت خاصی نیست. ما رو به روی هم حرف میزنیم. یکدیگر را میبینیم و سخن میگوییم؛ این وجه است. تمام نظام وجود، وجهالله است. ﴿تَبَارَكَ الَّذِي بِيَدِهِ الْمُلْكُ﴾.[16] خدا ملک و ملکوت سماوات و ارض را دارد. ﴿فَسُبْحَانَ الَّذِي بِيَدِهِ مَلَكُوتُ كُلِّ شَيْءٍ﴾.[17] در هر نقطه که فکر کنید، وجه الهی آنجا حاضر است. وجهالله، دوام فیض است و مظهر اسم شریف واسع است. هیچ نقطهای از نقطههای وجودی، خارج از وجود حضرت حق نیست. ﴿وَيَبْقَى وَجْهُ رَبِّكَ ذُو الْجَلَالِ وَالْإِكْرَامِ﴾.[18]
وجهالله، وجه منبسط است و تا همیشه هست که هست. هر چیزی که به وجهالله متصل شود، باقی است. لذا باید سعی کنیم متوسل به وجوه الهی باشیم. اینکه در دعای توسل، «یا وجیها» است، بیان وجهالله است. دعای توسل را بخوانید. اینها هستند که هستند. ما هم اگر قرار باشد بمانیم، هستیم که هستیم که هستیم. باید متوسل به وجهالله شویم. همه جسم را میگذارند، ولی وجهالله ماندنی است و بردنی. «و یبقی وجه ربک ذو الجلال و الإکرام». اگر به یمین و شمال و جنوب و یسار رو کنیم، همه طرف «فثم وجهالله»؛ همه، وجهالله است. به فیض دائمی باریتعالی زندهایم.
شهید که مقام رزق و عندیت دارد و حضرت امام (رحمهالله) فرمودند: «شهید نظر به وجهالله میکند». شهید، اعم از مقتول در جبهه و جنگ است، یا کسی که نفسش را میدهد که احیا شود. هر دو شهید هستند؛ هم شهید در میدان معرکه و هم شهید در میدان مقاتله با نفس که جهاد اکبر است. در میان امیال، فقط یک چیز را انتخاب میکند. انشاءالله خدا توفیقی دهد که نظرمان به وجه الهی باشد.