1400/08/29
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: تفسیر ترتیبی (سوره بقره)/تفسیر آیات 113 و 114 /وحدت و اشتراک ادیان الهی در اصول کلی مبدأ و معاد
تفسیر آیه113 و 114:
﴿وَقَالَتِ الْيَهُودُ لَيْسَتِ النَّصَارَىٰ عَلَىٰ شَيْءٍ وَقَالَتِ النَّصَارَىٰ لَيْسَتِ الْيَهُودُ عَلَىٰ شَيْءٍ وَهُمْ يَتْلُونَ الْكِتَابَ كَذَٰلِكَ قَالَ الَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ مِثْلَ قَوْلِهِمْ فَاللَّهُ يَحْكُمُ بَيْنَهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ فِيمَا كَانُوا فِيهِ يَخْتَلِفُونَ﴾.[1]
﴿وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ مَنَعَ مَسَاجِدَ اللَّهِ أَنْ يُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ وَسَعَىٰ فِي خَرَابِهَا أُولَٰئِكَ مَا كَانَ لَهُمْ أَنْ يَدْخُلُوهَا إِلَّا خَائِفِينَ لَهُمْ فِي الدُّنْيَا خِزْيٌ وَلَهُمْ فِي الْآخِرَةِ عَذَابٌ عَظِيمٌ﴾.[2]
حضرت باریتعالی جل و علی میفرمایند: «یهود حرفشان آن است که دین نصاری بر حق نیست و حرف نصاری این است که دین یهود بر حق نیست. «لیست النصاری علی شیء» و «لیست النصاری علی شیء»، سخن آنها است.
شأن نزول این آیه آن است که رافع به نصاری توهین کرد، نصاری هم به یهود توهین کردند؛ بعد این آیه، نازل شد.[3]
«و حال اینکه اینها تورات و انجیل را میخواندند. کسانی هم که از مسلمانان آگاهی ندارند، ممکن است این حرف را بزنند». ما با یهود و نصاری به لحاظ دین الهی، هیچ گونه اختلافی نداریم. دین خدا یکی است. همه پیامبران از اولوالعزم و غیر آن، صاحبان و حافظان شریعت هستند. نصاری و یهود که به هم گفتند دین شما حق نیست، خداوند میفرماید: «خدا حاکم آنها در روز قیامت است». چنین حرفی نباید بزنند. منهجهای دین الهی، مختلف است؛ ﴿لِكُلٍّ جَعَلْنَا مِنكُمْ شِرْعَةً وَمِنْهَاجًا﴾.[4] یعنی مسیر ورودی ادیان، مختلف است؛ چون زمانها مختلف است. اسلام و یهود و نصاری به لحاظ دین و پیامبران الهی، یکی است. دعوت انبیا به توحید و معاد بود.
اگر اسلام را به معنای انقیاد و تسلیم بگیریم، شامل همه ادیان الهی میشود. ادیان الهی انسان را به تسلیم در مقابل خدا دعوت کردند. بر یهود و نصاری هم اسلام، اطلاق میشود، ولی اسلام اصطلاحی، اطلاق نمیشود. همه اینها اهل تسلیم بودند. فصل مقوم دین الهی که واحد است و شرایع الهی که مختلف است، همه تسلیم، مقابل حضرت حق است. همه آمده است که انسان را به اطاعت باریتعالی برساند.
﴿وَإِذْ قَالَ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ يَا بَنِي إِسْرَائِيلَ إِنِّي رَسُولُ اللَّهِ إِلَيْكُم مُّصَدِّقًا لِّمَا بَيْنَ يَدَيَّ مِنَ التَّوْرَاةِ وَمُبَشِّرًا بِرَسُولٍ يَأْتِي مِن بَعْدِي اسْمُهُ أَحْمَدُ﴾.[5]
«عیسی بن مریم گفت: من رسول الله هستم، ولی مصدق تورات هستم و بعد من هم کسی خواهد آمد که مهیمن همه است». این آیه در سوره صف است که از سور مسبحات سته است.
﴿وَتَمَّتْ كَلِمَتُ رَبِّكَ صِدْقًا وَعَدْلًا لاَّ مُبَدِّلِ لِكَلِمَاتِهِ وَهُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ﴾.[6]
هیچ تبدیلی برای کلمات الهی نیست. دین الهی یکی است و این دین توسط انبیای مختلف، تحکیم و تثبیت شده است. کریمهای که جزو آیات اواخر عمر رسول الله (صلیاللهعلیهوآله) است: ﴿الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي﴾.[7]
﴿لاَ نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِّنْهُمْ وَنَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ﴾[8] که در آیات شریفه هست ﴿لاَ نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِّن رُّسُلِهِ﴾.[9] انسانهای مؤمن، مؤمن به ما أنزل من الله و رسله هستند و فرقی بین رسولان الهی نمیگذارند. یهود، نصاری را ناسزا گوید و نصاری یهود را و مسلمان هر دو را؛ این، ناروا است. اگر اسلام نبود، خبری از یهود و نصاری نبود.
اسلام با انحصارطلبی مخالف است. اینکه کمال، مخصوص شخص خاصی باشد، اسلام نمیپسندد. حق تمسخر ندارید. یهود و نصاری قبلا میگفتند: بهشت برای ما است، حال میگویند: دین حق، از ما است. اسلام، این انحصارطلبی را نفی میکند.
«کذلک قال الذین لا یعلمون مثل قولهم»؛ کسانی که آگاهی ندارند، همین حرف را میزنند. دین، همیشه از کسانی که جهل علمی، یا جهالت عملی دارند، ضربه میخورد.
«فالله یحکم بینهم یوم القیامة»؛ خدا در روز قیامت در آنچه اختلاف دارند، بینشان حکم میکند. نباید موارد اختلاف را برجسته کنیم. نقاط وحدت را باید برجسته کنیم. ﴿وَاعْتَصِمُواْ بِحَبْلِ اللّهِ﴾.[10] تمسک به ادیان الهی باید داشت. قرآن، نقطه اتصال و وحدت همه ادیان و شرایع الهی است. دین الهی در حبلالله، تکمیل میشود. چنگ به قرآن، یهود و نصاری را هم دارد. چون ظالم هستند، باید مقابل آنها ایستاد؛ ولی چون یهود و نصاری هستند، مبغوضیت ندارند. ما با یهود و نصاری، یکی هستیم؛ چون دین ما میگوید خدا یکی است. همه به سوی روز قیامت میرویم. همه به این معتقدیم. ادیان الهی برای نهادینه کردن مبدأ و معاد آمدند.
تفسیر آیه114
آیه بعدی میگوید: «و من أظلم ممن منع مساجد الله أن یذکر فیها اسمه و سعی فی خرابها ...»؛ چه کسی ظالمتر است از کسانی که منع کردند از مساجد الهی؛ یا به تخریب، یا به اینکه رونق نداشته باشد. این رونق نداشتن هم، یک نوع تخریب است؛ چه دیوار مسجد را خراب کند، چه محراب را آباد نکند. نماز نخواندن در مسجد و تخریب معنوی، بدتر از تخریب مادی است.
خرابی فیزیکی، یا خرابی معرفتی و آباد نبودن، فرقی ندارد. آبادانی به ظاهر و باطن هر دو است. محرابش آباد باشد.
کسانی که کوشش میکنند مساجد را خراب کنند، در دنیا خواری است و در قیامت، عذاب بزرگی است که همه کارهای اینها را تحت پوشش قرار میدهد.
گاهی سراغ لغت میرویم و میگوییم مسجد، هر جایی است که محل سجده باشد؛ در این صورت، مصلی را هم شامل میشود. ولی گاهی مسجد در مقابل کلیسا و محلهای عبادت سایر ادیان است. کلیسا را خراب کردن در نظر اسلام ممنوع است. صومعه هم خراب شود، ممنوع است. مساجد هم که تصریح است. مسجد در اینجا، عام است و معنای لغوی و اصطلاحی هر دو را شامل میشود.
یهود در تخریب مساجد میکوشید. خواری در دنیا و عذاب در آخرت دارند. کارشان پست است و نتیجهاش، عذاب عظیم است. دو پیامد دارد.
انشاءالله مراقب حرفهایمان نسبت به ادیان الهی باشیم. میتوان گفت این آیات، سیاست خارجی ممالک اسلامی را مشخص میکند و نسبت به مراوده و تعامل با آنها میگوید که نباید به معتقدات هم بیاحترامی کنند. موارد وحدت و تعامل را تقویت کنند؛ در این صورت سیاست خارجی دولتها، هیچ دچار چالش نمیشود.
بله، برخی فرقههای یهود، تنش زا هستند و انسان میکشند و ظلم میکنند. اسلام مقابل اینها میایستد؛ چون که حقوق دیگران را ضایع میکنند و ظلم میکنند.