1400/06/29
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: تفسیر ترتیبی(سوره بقره)/سوره بقره(آیه97) /یکی دیگر از بهانه های بنی اسرائیل و مقام جبرائیل
﴿قُلْ مَنْ كَانَ عَدُوًّا لِجِبْرِيلَ فَإِنَّهُ نَزَّلَهُ عَلَىٰ قَلْبِكَ بِإِذْنِ اللَّهِ مُصَدِّقًا لِمَا بَيْنَ يَدَيْهِ وَهُدًى وَبُشْرَىٰ لِلْمُؤْمِنِينَ﴾[1]
در آیات گذشته ویژگیهای قوم یهود بیان شد که حریص و وابسته به دنیا هستند. به قول قرآن «ان کانت لکم الدار الآخرة... فتمنوا الموت». قرآن و رسول اکرم صلی الله علیه و آله با اینها مجادله احسن کردند؛ که اگر راست میگویید آرزوی مرگ کنید، ولی اینها هیچ گاه این کار را نکردند. وابستگی با آرزوی مرگ سازگاری ندارد. آرزو کردند که عمرشان به تعبیر روزمره، عمر هزار ساله باشد. قرآن میگوید اگر اینها هزار سال هم عمر کنند باز هم همین هستند. حریص به دنیا هستند. آرزوی مرگ هم کراهت دارد. کسی نباید آرزوی مرگ کند. آرزوی برخی اولیای الهی به خاطر عشق به عالم آخرت است. اینها مرگ را به عنوان پل عالم آخرت میدانند. درگاه عالم آخرت، مرگ است. آرزوی مرگ را یهودیان نداشتند چرا که دنیاپرست بودند و حریص.
ما دو گونه مرگ داریم:
1. مرگ حتمی
2. مرگ اخترامی و اختیاری
دومی برای کمّلین و خلّصین است. «موتوا قبل ان تموتوا»[2] شاید اشاره به همین جهت است.
در این احتجاج رسول اکرم صلی الله علیه و آله بحث است که احتجاج صرف است مانند لو کان فیهما آلهة الا الله لفسدتا یا مباهله هم هست؟ ظاهرا فقط گفتمان است نه مباهله. گرچه با مباهله هم منافات ندارد.
از حضرت امیر المؤمنین علیه السلام در عظمت مرگ داریم؛ والله لابن ابی طالب آنس بالموت من الطفل بثدی امه.[3] اولیای الهی مانوس با مرگ هستند. هر شب که در بستر واقع میشوند گویا در عالم دیگری میروند و اهل محاسبه هستند. بهترین روش سیر و سلوک همین است.
این جمله زیبایی است از ایشان افضل تحفة المؤمن الموت؛[4] بالاترین تحفه انسان مؤمن مرگ است. از مرگ بدش نمیآید. اولین باب برای ملاقات حبیب میداند. آرزوی مرگ کردن مطلوب نیست. برای کسی است که خسته باشد. بدترین مرگها خودکشی است، برای همین جهت است.
گرچه انسانها شوق به عالم آخرت دارند ولی دعای برای مرگ مطلوبیت ندارد. دنیا تجارتخانه اولیای الهی است. دنیا زیباییهای مختلف دارد. برای برخی هم فریب است. در دنیا باید بود، ولی برای دنیا نباید بود. وابسته به آن نباید بود.
از این آیات به بعد بحث ویژگی دیگر و بهانه دیگر بنی اسرائیل مطرح میشود. بهانه اینکه خصومت خاصی با جبرائیل داشتند. ملکهای مقرب جبرائیل، میکائیل، اسرافیل و عزرائیل علیهم السلام هستند. یهودیان دشمنی با جبرائیل داشتند. می گویند خبر مرگ جناب سلیمان نبی را، جبرائیل داد. روح از بدن رفته بود و در همان حال مانده بود. پوسیده شدن جسم ایشان را میگویند جبرائیل دستور داده است و خبر شکستها را میدهد و پیشینه خوبی از او در ذهن نداشتند.
در آیه شریفه هست که قل. این قلها دلیل رابطه خاص پیامبر صلی الله علیه و آله با حضرت حق است. واسطه پیغامهای مهم پیامبر صلی الله علیه و آله هستند. دوام فضل خدا توسط ایشان است.
کسی که دشمنی با جبرائیل میکند. عدو اهل تجاوز است و اهل رعایت حدود نیست. پیغمبر به کسی که دشمن برای جبرائیل است بگو خدا قرآن را نازل بر قلب تو کرده است. جبرائیل به اذن الهی آیات الهی را میآورد و واسطه پیامبری شما است. منکر جبرائیل شدن انکار دین خودشان است. تمام انبیای الهی توسط او پیام میگیرند. هر علمی اسلامی است چون توسط جبرائیل میآید. او فرشته وحی است. کسی که منکر ایشان است، منکر دین خودش است. یهودیان میگویند ما دین داریم ولی جبرائیل را قبول نداریم. اگر جبرائیل نبود از تورات و انجیل خبری نبود.
عنایت دارید که جمله شرطیه است. من کان عدوا لجبرئیل فانه نزله علی قلبک در واقع جواب شرط نیست. فعداوته لا وجه له جواب است. چرا که انه نزّله علی قلبک. این چرایی عداوت نکردن با جبرائیل است. هر کس دشمن جبرائیل است این دشمنی وجهی ندارد چرا که همو است که بر قلب نبی نازل میشود و آیات الهی را میآورد. این تعلیل جزای شرط است نه اینکه خودش جواب شرطیه باشد.
میتوان گفت اگر قرآن نبود تورات و انجیل واقعی از آن خبری نبود. قرآن آیات غیر محرف تورات و انجیل با اسم آوردن از اینها نگه داشت. «عدوا» تجاوز از حد و عبور از مرز و تجاوز به حقوق دیگران است.
جبرائیل و جبریل لغتهای مختلف است. 16 تلفظ هست به فتح و کسر و ... . بحثی است که این کلمه غیر عربی است یا عربی است. نظر این است که لغت عبرانی است. جبر به معنای عبد و ایل یعنی الله. عبد الله معنای آن است. چرا که جبرائیل در اطاعت اوامر الهی یک عبودیت مخصوصی داشته است. قرائتهای مختلفی در جبرائیل هست.
ضمیر در نزّله بر میگردد به قرآن. فانّه نزّله. جبرائیل قرآن را بر قلب شما نازل کرده است. مرجع ضمیر باید مذکور باشد ولی در آیات قبل صحبتی از قرآن نشده است. ولی قانون ادبی میگوید اگر روزی مرجع ضمیر شهرت خاص یا قرینه حالیه یا مقامیه یا مقالیه داشت اشکالی ندارد. اینجا چنین است. قرآن شهرت خاصی دارد و همه اینها آیات قرآنی است.
تنزیل گاهی با الی و گاهی با علی متعدی میشود. اینجا علی است که دلیل بر اشراف دارد. جبرائیل اشراف بر امور دارد. آیات الهی هم چنین است.
جبرائیل عالیترین مقام علمی و مقام واسطهای فیض حضرت باری تعالی است. اگر ایشان نبود واسطه فیض ابتر بود.
هدی را قبلاً داشتیم. عرب به هر چیزی که جلودار و پیشرو باشد به لحاظ لغوی هادی میگوید. هادی یعنی مقدم و پیشرو بودن. آدم گردن را جلو میآورد اطلاق هادی میکند عرب. هدایت و رهبری واژه هدی برایش به کار رفته است. هدایت یک جلوداری است. نیاز به پیرو دارد. پیشرو، پیرو دارد.
قرآن هدایت و بشری برای مؤمنین است. قرآن سه صفت برایش بیان شده اینجا اینکه مصدق ما بین یدیه است. هدی و بشری است. عرب بِشر میگوید یعنی پوست. انسان به خاطر انس و بشر به خاطر بِشر و پوستش گفته میشود. بشارت اولین اثرش در ظاهر انسان مشخص میشود. به کسی بشارت میدهید چهرهاش خندان میشود. قرآن هدایت و بشارت برای انسانهای معتقد است. ان کنتم مؤمنین که برای یهود است تعریض زده شده که مؤمنین مانند شما نیستند.