99/09/22
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: خارج اصول فقه/الفائق في الأصول /سیره عقلائیه، طرق احراز سیره عقلائیه و حجیت آن
گفتیم یکی از راههای کشف سیره استقرا است. یکی از راههایی که مرحوم شهید صدر پیشنهاد میکنند استقرا است. کتابی دارند که مبانی استقرا است و کتاب مهم و قابل استفادهای است.
راه دوم ،تحلیل وجدانی و راه سوم، ضرورت و نیاز به سیره بود.
روش چهارم نقل تاریخی است. مثلا در نقل تاریخی است که بعضی از معادن مانند نمک به حیازت مالک میشود. اگر چنین روایاتی داشتیم معادن دیگر هم به حیازت، قابل ملکیت هست یا خیر؟ به نقل تاریخی حجیت ثابت میشود و قابل ملکیت است.
راه پنجم این است که سیره زمان معصوم را به سیره زمان خودمان توسط سیرهای که الآن هستیم، ثابت کنیم. سیره عقلاییهای بالفعل در زمان ما وجود دارد. موضوع سیره هم عامالمنفعه است. برای همه مورد نیاز و بررسی و استفاده است. از این سیره عقلا خصوصیات زمان خودمان را الغای خصوصیت میکنیم و سیره بما هی سیره را استفاده میکنیم. روشی آقایان عقلا دارند که این روش به عنوان عقلا بودن تبانی بر کذب نمیشود. از این راه ثابت میکنیم که موضوع این سیره که در زمان معصوم علیهالسلام و زمان ما بوده هر دو یکی شدهاند. سیره در زمان ما سبب شد برای کشف سیره زمان معصوم علیهالسلام.
مثلا میبینیم که عقلا سیرهشان این است که اگر کتابی در دست کسی باشد، دلیل بر این میدانند که معمولا برای خودش است. سیره زمان معصوم علیهالسلام را میتوان از این مورد کشف کرد. در روایاتی که بحث حیازت هم هست، به عنوان سیره عقلا صورت میگیرد.
روش ششم که سیره را ثابت کنیم، این است که سیره، بدیل نداشته باشد. به عبارت بهتر نتوانستیم جایگزینی برای آن سیره ثابت کنیم. از عدم تحقق بدیل میفهمیم که اگر آن سیره نبود، تغییر و تحولاتی رخ میداد. در این دلیل و طریق باید توجه کنیم که معمولا عمل عقلا و کار عقلا در زمانهای مختلف یکی بدانیم. خصوصیتهای زمانی و مکانی را مسلوب بدانیم.
اشکال
شاید اشکال بشود که گذشت زمان دلیل بر تغییر نیست؟ جواب آن است که تغییر زمانی دارد ولی تغییر حقیقی در سیره ندارد.
الطریق الرابع؛ النقل التاریخی
یمکن إثبات بعض السیر العقلائیة بالنقل التاریخی، کما ورد فی استخراج المعادن کالعقیق و الملح و تملّکها بحیازتها؛ روش چهارم، نقل تاریخی است. ممکن است اثبات بعضی از سیره عقلائیه به نقل تاریخی، همانطوری که وارد شده است در استخراج معادن، همچون عقیق و نمک و مالکیت پیدا کردن بر آنها به وسیله حیازت آنها.
و ذلک بشرط حصول الوثوق من کثرة النقل و استفاضته أو من اقترانه بقرائن و شواهد للصدق أو کونه جامعاً لشرائط الحجیة بالشرطین المتقدّمین فی الطریق الرابع من طرق إحراز السیرة المعاصرة لنا؛[1] و این روش صحیح است به شرط حاصل شدن صداقت نقل آن به وسیله کثرت نقل و مستفیض بودن، یا قرین شدن آن به قرینهها و شواهد برای صدق آن، یا اینکه جامع شرایط حجیت باشد به دو شرطی که در روش چهارم از طرق احراز سیره معاصر زمان ما که گفته شد [نقل تاریخی باید بدون تغییر و تحول برسد به زمان معصوم علیهالسلام].
الطریق الخامس؛ الإستکشاف بتوسیط السیرة المعاصرة لنا
إذا رأینا سیرة عقلائیة بالفعل فی عصرنا و کان موضوعها عامّ البلوی بحیث من شأنه أن ینعقد فیه تطابق عملی عامّ فیُمکن أن یُجعل ذلک دلیلاً علی أنّها ذات جذور قدیمة تمتدّ إلی عهد المعصومین (علیهم السلام)؛ روش پنجم، کشف سیره توسط سیره معاصر ما. زمانی که میبینیم سیره عقلائیهای که بالفعل است در روزگار ما و موضوع آن عام البلوی است به گونهای که شأن موضوع سیره تطابق عملی عام است [یعنی عموم عقلاء ابتلاء به آن موضوع داشته و بر طبق آن سیره عمل میکنند]، پس ممکن است که این را دلیلی قرار دهیم بر اینکه این سیره شاخهها و فروع قدیمی دارد که میرسد به زمانه معصومین علیهمالسلام.
و ذلک بنکتة أنّه من المستبعد جدّاً بل الصعب و الممتنع عادة بحساب الاحتمالات أن تکون السیرة علی خلاف ما جرت علیه الیوم، فتحوّلت عمّا کانت علیه فُجأَةً إلی السیرة التی نراها فعلاً؛ فإنّ هذا التحوّل نفسه غریب و عدم نقل ذلک أیضا غریب؛ و این اشاره به نکتهای دارد که بعید است جدا بلکه دشوار و ممتنع است عادتا به حسب احتمالات این که سیره زمانه معصومین علیهمالسلام بر خلاف آنچه باشد که الآن جاری است، تا اینکه به یک دفعه تحول پیدا کند از آنچه بوده، به آنچه الآن داریم میبینیم. همانا این تحول و عدم نقل این تحول بزرگ غریب و بعید است.
و هذا طریق تامّ فی إحراز السیرة المعاصرة للمعصوم (علیهالسلام) بشرط تحقق موضوعها في ذلک الوقت، و أن لا تکون السیرة تحوّلت تدریجاً خلال قرون متمادیة حسب عوامل مساعدة للتحول[2] ؛ و این طرق کامل است در احراز سیره زمانه معصوم (علیهالسلام) به شرط تحقق موضوع آن در روزگار معصوم (علیهالسلام) و اینکه به صورت تدریجی در قرون گذشته، دچار تحول نشده باشد، به حسب عوامل زمینهساز تحول سیره عقلاء.
الطریق السادس ؛ عدم تحقق البدیل للسیرة
هذا الطریق إنّما یتمسک به في مورد یفترض فیه بدیل للسیرة التی أردنا إثباتها علی تقدیر عدم تحقق تلک السیرة و یفترض أیضا أنّ ذلک البدیل ظاهرةٌ مهمة یصل إلینا أثرها و خبرها عادة علی فرض وقوعها فیقال حینئذ بأنّ تلک السیرة لو لم تستقر لتحقق بدیلها قهرا بحسب الفرض و لوصل إلینا خبر ذلک البدیل لأهمیته و حیث لم یصل فلا محالة کانت السیرة ثابتة؛[3] راه ششم، عدم تحقق بدیل برای سیره. این طریق مورد تمسک است در سیرهای که بدلی برای آن فرض شده است و ما اراده کردهایم که آن سیره ثابت کنیم بر فرض نبود بدل آن. همچنین فرض میکنیم که این بدل سیره نمایان و امری مهم است که اثر آن و خبر آن اگر وقوع داشته باشد به ما میرسد، پس گفته میشود در این صورت اگر آن سیره تحقق نداشت، قطعا بدل آن تحقق مییافت، به حسب فرضی که گفتیم و قطعا خبر آن بدیل به ما میرسید به خاطر اهمیتی که داشته است، و به خاطر اینکه به ما نرسیده است، محال نیست که این سیره بی بدیل ثابت باشد و حجت.
و لعل من أحسن أمثلته السیرة علی العمل بالظواهر فإنّ عمل الأصحاب لو لم یکن علی استکشاف المرادات منها لَاستقر بدلها طریقة أخری مهمة و لوَصل إلینا خبر عنها عادة و لو بوصول آثارها إلی المتأخرین. فإذا لم نستشعر رائحة لذلک البدیل أحرزنا إنتفاءه و بالتالي قیام السیرة علی العمل بالظواهر[4] ؛ و چه بسا از بهترین مثالهای این سیره، عمل به ظواهر اخبار است که همانا عمل اصحاب اگر نباشد برای استکشاف مرادات از ظواهر، قطعا بدل این سیره و رویه مستقر میشد که روش مهم دیگری است و حتما خبر آن به ما میرسید به طور عادی، اگر چه به رسیدن آثار آن به متاخرین. پس زمانی که بوی این بدل را هم استشمام نکردیم، برای ما محرز میشود منتفی بودن آن بدیل، و در ادامه استقرار سیره عقلائیه بر عمل به ظواهر و حجیت آن.