99/06/31
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: الفائق فی الأصول/السیرةالعقلائیة/شرح مصطلحات و بیان اقسام سیره عقلا
اصطلاحاتی گفتیم. سیره عقلا، ارتکاز عقلایی، سیره مستحدثه و امضا.
اصطلاح دیگری که اینجا هست عنوان حجیت است.
سیره عقلاییه حجیت دارد. مراد به حجیت این است که ما میتوانیم از این سیره استفاده کنیم و احتجاج به آن داشته باشیم.
استفاده از آن در فقه یا اصول در ارتباط بین موضوع و حکم ممکن است. در اصول وقتی بگوییم ظواهر حجت است و خبر واحد قابل استدلال است مبنای این حرف از حجیت سیره عقلاییه است.
حجیتش به این معنا است که از ناحیه شارع و از ناحیه مکلف به این نتیجه رسیده است که از ناحیه شارع مقدس امضا شده است. یا از ناحیه شارع ردعی حد اقل ندارد یا انزل مراتب اینکه عقلای قوم به آن استدلال میکنند.
عباراتی از برخی علماء سلف را بیان میکنیم:
عبارتی از حضرت امام محضرتان عرض کنم. در رسائل حضرت امام و مجموعه آثار هست:
والدليل عليها هو بناء العقلاء و السيرة العقلائية القطعية من غير اختصاصها بطائفة خاصّة كالمسلمين، ولا اختصاص جريانها بفعل المسلم، وليس للمسلمين في ذلك طريقة خاصّة تكشف عن كون أصالة الصحّة ثابتة من قبل شارع الإسلام؛[1] سیره عقلا اختصاصی به طایفهای ندارد و عمومی است.
كقاعدة اليد و كالعمل بخبر الثقة معمولًا بها بين الناس، مُنتحليهم بالديانات و غيرهم، و المُسلمون كانوا يعملون بها كسائر طبقات الناس، من غير انتظار ورود شيءٍ من الشرع.[2]
و الآن يحمل المُسلمون أعمال سائر الملل في نكاحهم و طلاقهم و عُقودهم و إيقاعاتهم على الصحّة، و هم يحملون أعمال المُسلمين عليها، من غير كون ذلك في ارتكازهم أمراً دينيّاً.[3]
قاعده ید حالت کلی دارد. حتی به دست یک بچه چیزی بدهی بخواهی بگیری ابا دارد. مثل عمل به خبر ثقه در تمام ادیان که دین داشته باشند و متعبد باشند یا خیر به حرف ثقه عمل میکند.
این معنی سیره عقلاییه است. اگر بتوانیم چنین سیره عقلاییهای درست کنیم، این حجیت دارد. اگر به امضا و عدم ردع شارع برسد چه بهتر ولی اگر نرسید حجیت عقلاییه یا ذاتیه دارد.
بل كلّها ترجع إلى هذا الأمر العُقلائيّ الثابت لدى جميع العُقلاء، و هذا واضح جدّاً؛[4] سیره عقلاییه واضح است و حجیتی دارد.
أنه من المعلوم قطعا الذي لا يعتريه الريب استقرار بناء العقلاء طرا و اتفاق سيرتهم العملية على اختلاف مشاربهم و أذواقهم على الأخذ بخبر من يثقون بقوله و يطمئنون إلى صدقه و يأمنون كذبه و على اعتمادهم في تبليغ مقاصدهم على الثقات و هذه السيرة العملية جارية حتى في الأوامر الصادرة من ملوكهم و حكامهم و ذوي الأمر منهم. و سر هذه السيرة أن الاحتمالات الضعيفة المقابلة ملغية بنظرهم لا يعتنون بها فلا يلتفتون إلى احتمال تعمد الكذب من الثقة كما لا يلتفتون إلى احتمال خطائه و اشتباهه أو غفلته. و كذلك أخذهم بظواهر الكلام و ظواهر الأفعال فإن بناءهم العملي على إلغاء الاحتمالات الضعيفة المقابلة و ذلك من كل ملة و نحلة. و على هذه السيرة العملية قامت معايش الناس و انتظمت حياة البشر و لولاها لاختل نظامهم الاجتماعي و لسادهم الاضطراب لقلة ما يوجب العلم القطعي من الأخبار المتعارفة سندا و متنا[5] .
چند قسم سیره عقلاییه داریم:
سیره عقلاییه سیره کسانی است که بدون خصوصیت طایفهای است. منظور از این قسم این است که بتوانیم به این سیره استدلال به حکم شرعی فقهی یا مطلب اصولی که در طریق استنباط حکم شرعی است استفاده کنیم.
قسم اول آنی است که در فقه و اصول استفاده میشود.
مثلا الآن در روستا و آبادی رسم است که زمینهای بایر را سنگچینی میکنند و یا با چوب علامتگذاری میکنند. این دلیل بر مالکیت فلانی بود. کسی که الآن حیازت داشته باشد و زمین بایری را آباد کند مالک میشود. این مثال فقه.
کسی که حجیت ظواهر را به آن عمل میکند سیره عقلا دلیل بر حجیت ظواهر است.
گاهی سیره در همه ابواب است مانند سیره عقلاییه به عنوان سیره عقلا. ولی گاهی سیره عقلا مانند قاعده طهارت در یک باب هست و در باب دیگر نیست؛ مثل قاعده ید که برای ملکیت است. با علی الید فرق دارد.
معمولا سیره عقلا تعلق گرفته کسی که مثلا کتابی در دست دارد برای اوست مگر خلافش ثابت شود.
الحجیة
مرادنا بالحجیه صحه الإحتجاج. فإذا أشرنا إلی سیره عقلائیه غیر مردوع عنها و قلنا بأنها حجة نعنی أنّ هذه السیره یصح الاحتجاج بها من ناحیه الشارع أو المکلف علی الإمضاء أی جعل الشارع الحکم المماثل أو المناسب لها أو علی صحه ما بنی علیه العقلاء لا حاجه إلی الإمضاء.[6]
از این سیره امضای شارع را به دست میآورد. شارع من العقلا است.
ما به آنچه عقلا بگویند میتوانیم استدلال داشته باشیم.
الفصل الأول ؛ أقسام السیر العقلائیه و مناط حجیتها
تنقسم السیر العقلائیه إلی قسمین :
القسم الاول: السیر الواقعه في طریق اثبات الحکم الشرعي
المقصود بهذا القسم من السّیر ما یراد الإستدلال به علی الحکم الشرعی الفقهی أو الأصولی. کما یستدلّ علی مملکیه الحیازه شرعاً بالسیره العقلائیه القائمه علی أنّ من حاز شیئاً من الأموال المنقوله المباحه ملکها فی الفقه و یستدلّ علی حجیه الظواهر شرعا بالسیره العقلائیه القائمه علی العمل بها فی الأصول.
نعم قد یستدل فی الفقه لإثبات الحجیه لبعض الأمور بالسیره العقلائیه، لکن هذا إنما یکون فیما کان مختصّاً ببعض الأبواب الفقهیه دون جمیعها أو جُلّها و إلا یطرح فی الأصول عادهً.[7]
حکم شرعی مثل حیازت و حکم اصول مانند همین حجیت ظواهر.
چون اموال منقوله روانتر است وگرنه حیازت خاص به منقوله نیست. حیازت در اموال غیر منقوله بیشتر تحقق دارد.
مثال دیگر مانند اینکه کسی زمان قدیم خار میکندند. یا الآن فصل ریواس اول باید خاک بکنند و نرم شود و بعد از رشد ریواس با بدنه پر آب آن را میکنند. در بیابان ریواسهای معمولی بدون آب و لاغر است. کسی که برود آن قسمت را سنگچین کند مالک میشود. ظاهرا در کتیرا هم همین کار را میکنند. صید ماهی هم نوعی حیازت است.
در موارد مختلف به سیره عقلاییه استناد میکنیم. گفتیم در جواهر قریب به 300 مورد استناد به سیره عقلاییه شده است.