99/06/30
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: الفائق فی الأصول/السیرةالعلائیة/فرق بین سیره عقلا و اصطلاحات مشابه
ارتکاز جنبه درکی و علمی عقلای عالم و منطقه است. در برخی موارد با توجه به اینکه علم حضوری و تصور است ولی در سیره بیشتر دأب عملی مورد نظر و ملاک است.
عادت تکرار فعل فردی افراد و عرف تکرار فعل جمعی است. هر دو تکرار دارند و ما به الامتیاز در فرد و جمع است.
سیره عقلا منشأ آن چه باشد حرفی نداریم.
منشأ سیره عقلایی اگر یک ادراک عاقلانه باشد قطعا ارتکاز علمی. در این صورت ارتکاز عقلی میشود منشأ سیره عقلایی؛ ﴿أَمَّنْ هُوَ قانِتٌ آناءَ اللَّيْلِ ساجِداً وَ قائِماً يَحْذَرُ الْآخِرَةَ وَ يَرْجُوا رَحْمَةَ رَبِّهِ قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الَّذينَ يَعْلَمُونَ وَ الَّذينَ لا يَعْلَمُونَ إِنَّما يَتَذَكَّرُ أُولُوا الْأَلْباب﴾[1] استدلال اینجا معلوم میشود.
سیره عقلاییهای که از سوی کسانی باشند که اهل تعقل باشند با کسانی که بر اساس تقلید است تفاوت دارد.
ارتکاز عقلی و سیره عقلا تفاوتش معلوم میشود. گاهی سیره عقلا منشأ آن عادت و روش تکراری مردمانی که اهل عقل هستند ولی لزوما اهل تعقل نیستند.
برای همین گاهی سیره عقلا و ارتکاز عقلی و بنای عقلا با هم وحدت مصداقی پیدا میکنند. وحدت مصداقی یافتند منافاتی با اختلاف مفهومی آنها ندارد.
مثال اجتماعی بزنیم:
سیره عقلاییهای هست از مردمانی که دارای ارتکازات علمی و عملی بودند. جمعی از علما به نتیجهای رسیدند و شد سیره علمای نجف یا قم یا فیضیه. این ارزش دارد.
اگر بتوانیم برسانیم که ارتکاز عقلایی داریم که تبدیل به سیره عقلاییه شده است و عدم ردع شارع را دارد یا امضای شارع را دارد یا معصوم آن را تأیید کرده شکی در حجیتش نیست.
اینجا جایی است که مطلب دیگری میتوانیم اضافه کنیم با عنوان امضای شارع. یعنی شارع مقدس یک حکم مناسب و مماثلی با توجه به سیره عقلا جعل کرده است. تفاوت نیست در وزان حکم تکلیفی باشد یا حکم وضعی باشد.
مثلا در وزان حکم تکلیفی بگوید این معامله ربوی حرمت و بیع حلال است.
حکم وضعی مثل اینکه بگوید ربا بطلان و الا ان تکون تجارة عن تراض اگر بود صحیح است.
میرسیم که به امضا است یا عدم ردع یا مانند قطع قاطع حجیت دارد. اگر حجیت سیره را به قطعیت رسیدیم به خاطر این است که تبانی عقلا بر خلاف امکان ندارد. عقلا استفاده فطری و همهجایی دارند. خارج و فارق از نژاد و قومیت میشود. این برهان است و قاطع.
شاید ما در مبانی اصولیمان به این نتیجه برسیم که سیره عقلایی میتواند از منابع استنباطی ما باشد جایی که از دلیل و نص دستمان کوتاه است.
اگر به امضا و عدم ردع شارع برسیم که بهتر است. ولی فرض محال که محال نیست و اصلا واقع شده و ادل دلیل علی امکان الشیء وقوعه؛ نص و دلیل به این مکلف اصلا نرسیده و عقلای قوم کاری را انجام میدهند، دستشان از حجت ظاهری خالی است ولی از حجت باطنی خالی نیست. خوب تصور کنید اینجا سیره عقلاییه کاربرد دارد. عقلا کارشان حجیت دارد.
فرق بین جاهل مقصر و قاصر سر جای خود هست. جهل مرکب و جهل بسیط هم متفاوت است. عزیزانی فرمودند در برخی مناطق الآن جاهایی هست که هیچ گونه رابطه ارتباطی علمی وجود ندارد. در همین دنیای تمدن که جهان دهکده واحد است هیچ خبری از چیزها ندارند. اگر دین کامل باشد باید پاسخ آنها را بدهیم به سیره عقلا.
سیره عقلا چیز مهمی است و خیلی میتوانیم روی آن حساب کنیم.
از آمار جواهر قریب به سیصد مورد صاحب جواهر بحث مفصل سیره را مطرح نکردند ولی به عنوان اینکه حجیت دارد حرفش را زدند.
خیلی جاها میفرمایند بالسیرة یا للسیرة یا بنای عقلا. گاهی فقها استفاده میکنند ولی اسمش را نمیآورند.
اینکه سیره عقلا دلیل مستقلی باشد جای تأمل دارد.
الإرتکاز العقلائی ما ارتکز فی أذهان العقلاء من دون اشتراط أن یتجسد ذلک الإرتکاز بتمامه أو بعضه فی أعمالهم خارجا، و هو من جهةٍ أعلی قیمة و اشدّ اعتباراً من سیرتهم الخارجیة، لکونه فی الغالب ناشئا من أمور عقلائیة کالفطرة و العقل العملی و تعالیم الأنبیاء و الأوصیاء علیهم السلام، لعدم تصور مناشئ له غیرها عادة بعد کونها أمورا باطنیة و هذا بخلاف السیرة العملیة، فإنّها قد تنشأ من صرف التقلید و اتباع بعض الناس بعضاً آخر لمحض المشاهدة.[2]
ارتکاز، در اذهان عقلا یافته مانند تداعی معانی بدون اینکه تجسد یافته است. مرحوم نراقی در تجسم اعمال که میرسد میگوید تجسد اعمال. باب شد برای آنچه حالت خارجی بیابد.[3]
یعنی بدون اینکه تبدیل به سیره بشود ارتکاز است. این از جهتی اعتبارش و قیمتش از سیره خارجی بیشتر است؛ چرا که به ﴿فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنيفاً فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْها لا تَبْديلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُون﴾[4] باز میگردد.
بدون تصور منشأهایی که غیر این امور عقلانی و طبیعی باشد عادة. برگشته به آنچه حجیت جامعه است.
مرتکزات فطریهای که با زبان فطرت سر و کار دارد.
بعد از اینکه اینها امور باطنی هستند، این ارتکاز علمی که گاهی اعتبارش از سیره بیشتر است؛ چرا که سیره در خارج است و ارتکاز در فطرت است. سیره عملی همان سیره عقلایی است که گاهی از تقلید و مشاهده است.
فرق بین ارتکاز عقلی و سیره عملی این است که منشأ آن خارجی است و تکرار عمل و فعل است. فطرت و عقل سلیم است. اینکه کدام ارجح است به لحاظ همراهی با فطرت ارتکاز عقلی مقدم است. اگر ارتکاز با سیره عقلایی همراه باشد بهترین چیز است.
السیرة المستحدثة ما استُحدث بعد عصر حضور المعصوم (علیه السلام) – و لو تصرّم و زال قبل عصرنا – أو یستحدث مستقبلاً فی عصر الغیبه.[5]
سیره معصوم اعم از پیامبر صلی الله علیه و آله و ائمه علیهم السلام است.
یعنی چیزی که در زمان معصوم نبود. در زمان ما که دسترسی به امام معصوم نداریم.
هو جعل الشارع المقدس الحکم المماثل أو المناسب لما قامت علیه السیره العقلائیه سواء کان فی مجال الحکم التکلیفی أم فی مجال الحکم الوضعی
و لیس المقصود مجرّد رضاه بها مطلقا أو فی غیر المعاملات، و ذلک لأنّ السیره العقلائیه ممّا یقع فی طریق استنباط الحکم الشرعی و یستدلّ بها علی الحکم الشرعی الواقعی أو الظاهری، و من الواضح أنّ مجرّد رضا الشارع لیس حکماً شرعیاً، فما یظهر من بعض القوم من تفسیر الإمضاء بالرضا لعله من جهه ملاحظته للرضا بما هو مقدمه و طریق إلی جعل الحکم المماثل أو المناسب، لا بما هو هو. نعم إحراز مجرد الرضا کاف فی بعض الموارد مثل إحراز رضا بتصرف الحاکم الشرعی فی بعض الأموال المختصه بالشارع و لکن هذا غیر مسأله الاستنباط کما لا یخفی.[6]
مماثل ماهیت و عوارضش یکی است ولی مناسب ماهیتش تغییر کرده ولی عوارضش یکی است. خیار نتیجه استفاده از آن است که فسخ یا ارش میتوان گرفت. تکلیفی حق خیار است و وضعی این است که معامله را میتواند به هم بزند.
در غیر معاملات مانند عبادات. در فقه و اصول هم هست که آیا هم در معاملات و هم در عبادات قائل به تأسیس شارع شویم یا خیر؟ به نظر ما در خیلی از موارد الا ما خرج بالدلیل شارع ممضی است نه مؤسس.
سیره عقلائیه چیزی است که در طریق استنباط حکم شرعی واقع میشود.
صرف رضای شارع حکم شرعی نیست. باید ممضی هم باشد.
پس اینکه عدهای امضا را به معنای رضا میگیرند از باب مقدمه است نه خود آن.
یعنی رضا و امضا اجتماع مصداقی دارند نه اینکه نسبت کلی و تساوی باشد.
یعنی امضا بما هو هو رضا نیست. رضا راضی شدن به چیزی است و امضا تایید چیزی است. در رضا شاید بتوانیم به لحاظ عملی بوی تخالف هم دارد ولی در امضا خیر. امضا بخاطر اینکه گذرا است امضا میگویند و وقت بگو مگو از آن گذشته است.
در سیره عقلا صرف رضا گاهی کافی است، اما در استنباط مرحله امضا را نیاز داریم.