99/08/12
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: حدیث خوانی/روایات بحار الأنوار /علامات مؤمنین
در جلسات گذشته مشغول بیان یکی از احادیث طولانی بودیم. این حدیث در کتاب تحف العقول هم مطرح شده است. گفتیم:« که یکی از علمای یهود سوالاتی درباره عقل و انشعابات عقل از رسول خدا صل الله و علیه و آله داشت». رسول خدا صل الله و علیه و آله، ابتدا به این سوال شمعون پاسخ دادند. پس از آن شمعون از علامت های جاهل سوال کرد . بعد از آن علامت های اسلام را پرسید. و در مرحله بعد شمعون از رسوال خدا صل الله علیه و آله درباره علامت های صادق، مومن، صابر، تائب، شاکر، خاشع، صالح، ناصح، موقن، مخلص، زاهد، بارّ، تقی، متکلّف، ظالم، مُرائی، منافق، حاسد، مسرف، غافل، کسلان، کذاب، فاسق و جائر، سوال کرد.
امام بحث ما در جلسه گذشته به علامت های صالح رسید.
أَمَّا عَلَامَةُ الصَّالِحِ فَأَرْبَعَةٌ يُصَفِّي قَلْبَهُ وَ يُصْلِحُ عَمَلَهُ وَ يُصْلِحُ كَسْبَهُ وَ يُصْلِحُ أُمُورَهُ كُلَّهَا و أَمَّا عَلَامَةُ النَّاصِحِ فَأَرْبَعَةٌ يَقْضِي بِالْحَقِّ وَ يُعْطِي الْحَقَّ مِنْ نَفْسِهِ وَ يَرْضَى لِلنَّاسِ مَا يَرْضَاهُ لِنَفْسِهِ وَ لَا يَعْتَدِي عَلَى أَحَدٍ وَ أَمَّا عَلَامَةُ الْمُوقِنِ فَسِتَّةٌ أَيْقَنَ أَنَّ اللَّهَ حَقٌّ فَآمَنَ بِهِ وَ أَيْقَنَ بِأَنَّ الْمَوْتَ حَقٌّ فَحَذِرَهُ وَ أَيْقَنَ بِأَنَّ الْبَعْثَ حَقٌّ فَخَافَ الْفَضِيحَةَ وَ أَيْقَنَ بِأَنَّ الْجَنَّةَ حَقٌّ فَاشْتَاق إِلَيْهَا وَ أَيْقَنَ بِأَنَّ النَّارَ حَقٌّ فَطَهَّرَ سَعْيَهُ لِلنَّجَاةِ مِنْهَا وَ أَيْقَنَ بِأَنَّ الْحِسَابَ حَقٌّ فَحَاسَبَ نَفْسَهُ وَ أَمَّا عَلَامَةُ الْمُخْلِصِ فَأَرْبَعَةٌ يَسْلَمُ قَلْبُهُ وَ يَسْلَمُ جَوَارِحُهُ وَ بَذَلَ خَيْرَهُ وَ كَفَّ شَرَّهُ وَ أَمَّا عَلَامَةُ الزَّاهِدِ فَعَشَرَةٌ يَزْهَدُ فِي الْمَحَارِمِ وَ يَكُفُّ نَفْسَهُ وَ يُقِيمُ فَرَائِضَ رَبِّهِ فَإِنْ كَانَ مَمْلُوكاً أَحْسَنَ الطَّاعَةَ وَ إِنْ كَانَ مَالِكاً أَحْسَنَ الْمَمْلَكَةَ وَ لَيْسَ لَهُ مَحْمِيَةٌ وَ لَا حِقْدٌ يُحْسِنُ إِلَى مَنْ أَسَاءَ إِلَيْهِ وَ يَنْفَعُ مَنْ ضَرَّهُ وَ يَعْفُو عَمَّنْ ظَلَمَهُ وَ يَتَوَاضَعُ لِحَقِّ اللَّهِ [1]
1.صفای قلب (یصفی قلبه)
انسان صالح اهل صفای باطن است قلبش صاف است و قلب صاف آن است که کینه ندارد.
2. اصلاح عمل(یصلح عمله)
انسان صالح عمل و کارش را نیز اصلاح میکند. مادة اصلاح که پیرایش است و در لغت فارسی پیرایش کفته میشود، عرب ها تاکستان را که باغبان قیچی میکند و زوائد را میزند تا به بار بشیند اصلح الشجر میگوید. کسی که باغدار است میداند دقیقا که کجا را قطع کند و اگر کم و زیاد قطع کند درخت از بین میرود ولی هنر دارد وبه گونهای قطع میکند که میوه را شیرین میکند.
انسان صالح عملش را پیرایش میکند و زوائدی را که برای غیر خداست بزنیم. همانطور که باغبان درخت را اصلاح میکند تا میوه صالح بدهد.
3.اصلاح کسب(یصلح کسبه)
کسب خودش را نیز اصلاح میکند. کل نفس بما کسبت رهینیه، حال که ما در گروی کسبمان هستیم کسبمان را نیز باید اصلاح بکنیم. خوش آن کسبی که برای او باشد.
4.اصلاح همه امور(یصلح اموره کلها)
همة کارهایش را پیرایش بکند. میتوانیم بگوییم که این چهار خصلتی که برای صلاح حضرت بیان کردند نشانههای ترتیبی صلاح و شایستگی است؟ باتوجه به صحیحه بودن حدیث و صدور سالم بله میتوان گفت هر کدام برای دیگری است.
صفای قلب برای صلاح عمل و صلاح عمل برای صلاح کسب و صلاح کسب برای صلاح همه امور است. به عبارت دیگر کسی که صفای باطن نداشته باشد نمیـواند به مرتبه بعدی برسد.
آقای بهاء الدینی میفرمودند اگر کسی سلامت نفسانی نداشته باشد معطل است. هرچه خدا به ما میدهد از سلامت نفسانی است.
1.قضاوت به حق (یقضی بالحق)
اولین علامت قضاوت و قضای او به حق است. سخن حق میگوید و حرف حق میزند و ملاکش حق است. به تعبیر امیر المومنین علیه السلام الحق مرّ، حق مر است یعنی در مقام توصیف خوب وصف میشود ولی در مقام عمل بسیار ضیق است.
2.اعطای حق(و یعطی الحق من نفسه)
حق را هم از جانب نفسش ادا میکند.
3. و یرضی للناس ما یرضاه لنفسه
آنچه برای خود میپسندد برای دیگران نیز میپسندد. برای خودش به نحوی و برای بقیه به نحو دیگر سخن نمیگوید.
4. و لا یعتدی علی احد
به هیچ کسی نیز ظلم نمیکند.
عده ای به جناب ابوذر رحمة الله علیه گفتند ما را نصیحت کن و او گفت به خودتان ظلم نکنید. ظلم به خود نیز در مورد بالا هست.
اولین این است که خداوند حق است و مومن به آن است و باید حق را متابعت بکند و به آن ایمان بیاورد.
2. و ایقن بان الموت حق و فحذره
ایمان به مرگ دارد و تحذیر از مرگ هم دارد. حذر با ذال یعنی نگران است که چگونه مرگ به آن وارد شود نه اینکه نگران نفس مرگ باشد. نفس مرگ امامان فرمودند میچشد. انسان باید برای مرگ آماده باشد و اهل برنامه ریزی باشد.
هر چند گاهی برای فرشته مرگ عزراییل یک چیزی بفرستید این نقل از آیت الله العظمی بروجردی است و ایشان گفته بودند من هر چند وقتی برای او نماز میخواندم بعضی عمره انجام میداند و بعضی ختم صلوات میگرفتند
ما نیز دو جمله با آن سخن میگوییم در آستانه ولادت بهترین مولود و پیامبر اکرم هستیم و ما صلوات را به شما تقدیم میکنیم تا شما نیز با همین ذکر پیش ما بیایید.
شما از رسول اکرم اجازه گرفتید و ما اگر میخواهیم مانند پیامبر باشیم باید یقین به مرگ داشته باشیم و نگران هم هستیم.
3. و ایقن بان البعث حق فخاف الفضیحه
و یقین داشته باشد که قیامت حق است و نگران فضیحه یوم تبلی السرائر است.
از یکی از اولیاء الهی حدیثی نقل شده است: چرا مردم رسوا نمیشوند به گناهانشان، امام آیه و ما ارسلناک الا رحمة للعالمین را خواندند و فرمودند به جهت رحمت پیامبر الان مردم رسوا نمیشود.
معصوم علیه السلام فرمودند: شما از برزختان بگذرید قیامتتان با ما.
4. و ایقن بان الجنة حق فاشتاق الیها
یقین به این دارد که بهشت حق است و مشتاق به بهشت است. اشتیاق بدون کار فایده ندارد. کسی که اشتیاق به امری دارد باید آمادگی داشته باشد و فاستبقو الاخیرات داشته باشد.
5. و ایقن بان النار حق فطهر سعیه للنجات منها
یقین دارد که نار حق است و تلاش و سعیش را تطهیر میکند. در بعضی نسخهةا فظهر سعیه است اگر فظهر باشد یعنی لیس للانسان الا ما سعی یعنی تلاشش را ظهور میدهد.
اگر فطهر باشد یعنی کار هایش را غربال میکند و نا خالصی ها را برمیدارد به نظر استاد شاید یکی مقدمه بر دیگری باشد اول ظهور سعی است و بعد تطهیر سعی است.
6. و ایقن بان الحساب حق و فحاسبه نفسه
یقین به حساب دارد وخودش خودش را محاسبه میکند. اینها علامت های اهل یقین است. اهل یقین از خدا شروع میکنند و به نفس خودشان پایان میدهند. باز به نظر ما این سیر ترتیبی است از یقین به خدا شروع و به خود تمام میشود یقین گاه از خدا به خود است به صورت لم و گاه از خود به خدا به صورت إن که هر دو درست است.
1. یسلم قلبه
قلبش سالم از ریا و شرک و حب دنیا و اهل دنیا و چیز های بیهوده در دنیا است و دلش را سالم نگه میدارد. انسان صالح صفای قلبی داشت و انسان مخلص تسلیم قلبی دارد
2. و یسلم جوارحه
جوارحش را سالم نگه میدارد هم دل باید سالم باشد و هم جسم. انسانی که تابع نبی و ولی است هم از آفات گناه سالم است و هم دل را از توجه به غیر نگه میدارد. آیا میتوان گفت که مقام سلم سه مقامی دارد مقام عام و خاص و اخص. بله دارای مراتب است مراتب عام همین است که المسلم من سلم الناس عن یده ولسانه.
مرتبة سوم دل و قلب با هم در مرتبة سلامتی است.
3. و بذل خیره
ئشانة سوم این است که خیرش را بذل میکند. معطی شیء نمیتواند فاقد آن باشد. ذات نا یافته از هستی بشخ کی تواند که شود هستی بخش. کسی که میخواهد بذل خیر کند باید خودش اهل خیر باشد.
ذات نایافته از هستی بخش کی تواند که شود هستی بخش
4. و کف شره
شرش را باز میدارد و نمیگذارد کسی از او آزار ببیند
1. یزهد فی المحارم،
محرمات را رعایت میکند
2. یکف نفسه
خودش را بازمیدارد حتی از شبههها
3. و یقیم فرائض ربه فان کان مملوکا احسن الطاعة فان کان مالکا احسن المملکة
اگر مملوک باشد بهترین طاعتهارا دارد و اگر مالک باشد بهترین حکومت ها را دارد. پیامی است به دولت مردان شما که دارید رئیس مملکت و فلان جا میشوید و نعمت دارید نیاز به این دارد که احسن المملکة باشد یعنی حاکمیت آن جزء بهترین حاکمیت ها باشد. در آینده تمام حکمرانهای عالم را جمع میکنند و با رسول مکرم اسلام صل الله علیه و آله مقایسه می کنند.
4.و لیس له محمیة و لا حقد
انسان مومن حقد و کینه ندارد.
5. یحسن الی من اساء الیه
خوبی میکند به کسی که به او بدی کرده است. نه به کسی که به او خوبی کرده است.
یکی از عرفا می گفت: اگر هل جزاء الاحسان الا الاحسان داشته باشیم این کار روزمره و ساده است اما بدی را با خوبی جواب دادن کار جوانمردان است.
6. و ینفع من ضره
به کسی که به او ضرر وارد کرده است، نفع می رساند
7. و یعفو عمن ظلمه
اهل گذشت است نسبت به کسی که به او ظلم کرده است.
8. و یتواضع بحق الله
برای حق خداوند نیز متواضع است.
در پایان به به عظمت رسول مکرم اسلام حضرت حق را میخوانیم که انشاالله توفیق داشته باشیم علامت خوبان را داشته باشیم و علامت بدان را دور کنیم به برکت صلوات بر محمد و آل محمد.