1402/10/27
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: اخلاق فردی/عقل /پیروی از عقل، عامل رستگاری
بَعْضُ أَصْحَابِنَا رَفَعَهُ عَنْ مُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: «يَا مُفَضَّلُ لَا يُفْلِحُ مَنْ لَا يَعْقِلُ وَ لَا يَعْقِلُ مَنْ لَا يَعْلَمُ وَ سَوْفَ يَنْجُبُ مَنْ يَفْهَمُ وَ يَظْفَرُ مَنْ يَحْلُمُ وَ الْعِلْمُ جُنَّةٌ وَ الصِّدْقُ عِزٌّ وَ الْجَهْلُ ذُلٌّ وَ الْفَهْمُ مَجْدٌ وَ الْجُودُ نُجْحٌ وَ حُسْنُ الْخُلُقِ مَجْلَبَةٌ لِلْمَوَدَّةِ وَ الْعَالِمُ بِزَمَانِهِ لَا تَهْجُمُ عَلَيْهِ اللَّوَابِسُ وَ الْحَزْمُ مَسَاءَةُ الظَّنِ وَ بَيْنَ الْمَرْءِ وَ الْحِكْمَةِ نِعْمَةُ الْعَالِمِ وَ الْجَاهِلُ شَقِيٌّ بَيْنَهُمَا وَ اللَّهُ وَلِيُّ مَنْ عَرَفَهُ وَ عَدُوُّ مَنْ تَكَلَّفَهُ وَ الْعَاقِلُ غَفُورٌ وَ الْجَاهِلُ خَتُورٌ وَ إِنْ شِئْتَ أَنْ تُكْرَمَ فَلِنْ وَ إِنْ شِئْتَ أَنْ تُهَانَ فَاخْشُنْ وَ مَنْ كَرُمَ أَصْلُهُ لَانَ قَلْبُهُ وَ مَنْ خَشُنَ عُنْصُرُهُ غَلُظَ كَبِدُهُ وَ مَنْ فَرَّطَ تَوَرَّطَ وَ مَنْ خَافَ الْعَاقِبَةَ تَثَبَّتَ عَنِ التَّوَغُّلِ فِيمَا لَا يَعْلَمُ وَ مَنْ هَجَمَ عَلَى أَمْرٍ بِغَيْرِ عِلْمٍ جَدَعَ أَنْفَ نَفْسِهِ وَ مَنْ لَمْ يَعْلَمْ لَمْ يَفْهَمْ وَ مَنْ لَمْ يَفْهَمْ لَمْ يَسْلَمْ وَ مَنْ لَمْ يَسْلَمْ لَمْ يُكْرَمْ وَ مَنْ لَمْ يُكْرَمْ يُهْضَمْ وَ مَنْ يُهْضَمْ كَانَ أَلْوَمَ وَ مَنْ كَانَ كَذَلِكَ كَانَ أَحْرَى أَنْ يَنْدَمَ».[1]
کسی که عالم به زمانش باشد و زمانشناس باشد، شبهات بر آنها هجوم نمیآورد. مسئولان و مدیران باید زمانشناس باشند. گویا روایت برای امروز است. «لَوابِس»، جمع «لابِس» است. یا از «لُبس» است، یا «لَبس» است و یا جمع «لُبسه» است. اگر جمع «لابس» باشد، یعنی خطا و اشتباه به او هجوم نمیآورد و از اشتباه در امان است. اگر جمع «لُبسه» باشد، به معنای شبهه است. «لابِس» با هر دو احتمال معنا میشود. عالم به زمان هم محفوظ از لغزش است و از کارهایی که دستانداز دارد، خود را حفظ میکند. از شبهه هم پرهیز میکند. شبهات، باعث لغزش است. اگر اعتقادات مردم درست شود، رفتار مردم درست میشود. انسان، اسیر افکارش است.
اگر افکار مردم را درست کنیم، اعمال مردم درست میشود؛ چون مردم، اهل دنیا هستند و دنیایشان باید اداره شود. «کادَ الفَقرُ أَن یَکونَ کُفراً».[2] از آن سو فرمودند: «الفَقرُ فَخرِی».[3] این فقر، فقر وجودی است و آن فقر، اقتصادی است. آقا رسول الله (صلیاللهعلیهوآله)، حقیقت عقل هستند و تالیتِلوِ حضرت حق هستند. فرمودند: «این فقر، افتخار من است». ﴿يَا أَيُّهَا النَّاسُ أَنتُمُ الْفُقَرَاء إِلَى اللَّهِ وَاللَّهُ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ﴾.[4]
علم به زمان، نتیجهاش این است که دشمنان خود را در حیطهی سیاسی و اعتقادی بشناسیم. جوان اگر از خانواده و جامعه جدا شود، هم به خودش آسیب زده و هم به دیگران و جامعه. باید بزرگترها در کنار جوانترها باشند. همه چیز را نمیشود تجربه کرد. ما در کنار سفرهی تجربههای گذشته نشستهایم. زمانی بود که بشر، قلم نداشت که در دستش بگیرد. ما بکوشیم اندیشهها را نگه داریم، تا انگیزهها نگه داشته شود. اگر اندیشههای جوانان و مردم را نگه داشتیم، انگیزهها نگه داشته میشود.
ولایت فقیه، جزو اصول عقاید ما است؛ نه فروع دین ما. از معانی جهاد تبیین، این است. صداوسیما و رسانهها و اندیشمندان و هنرمندان و ادیبان باید تلاش کنند که مسائل اعتقادی، قابل خدشه نیست. اشتباهات نظام اسلامی نباید به اسم اسلام قلمداد شود. باید مراقب بود اشتباهشان به اسم اسلام تمام نشود. اگر ما روحانیون اشتباه کنیم، جبرانش سخت است. «إذا فَسَدَ العَالِمُ فَسَدَ العَالَمُ».[5]
حدیث 31: عن ابی عبدالله (علیهالسلام) قال قال امیرالمؤمنین (علیهالسلام): «إعجَابُ المَرءِ بِنَفسِهِ دَلیلٌ عَلَی ضَعفِ عَقلِهِ».[6]
اینکه انسان عُجب بگیرد، دلیل ضعف عقل اوست. اگر اندیشه اصلاح شود و انگیزه صائب شود، انسان نجات پیدا میکند. اگر انسان خودبرتربینی کند و بگوید من صاحب قلم هستم و دیگران را در کمبود قرار دهد، دلیل بر عقل ضعیف اوست. اِعجاب، یعنی رأی خود را بزرگ و ارزشمند و منحصر به فرد بشمارد.
امام علی (علیهالسلام) در وصیت به امام حسن (علیهالسلام) نیز این جمله را فرمودند: «وَاعْلَمْ أَنَّ الاِعْجَابَ ضِدُّ الصَّوَابِ، وَآفَةُ الاَلْبَابِ».[7] عُجب از مراحلی است که انسان را شکست میدهد. تکبر هم زاییدهی عُجب است. چون عجب به نفس دارد، متکبر است و خود را در جایگاهی قرار میدهد که شایستهاش نیست. خداوند است که فقط شایستهی کبریا است. در دعای عید میخوانیم: «یا أهلَ الکِبریاءِ وَ العَظَمَةِ».[8]