1402/08/29
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: فقه المشاورة/مباحث مقدماتی فقه المشاورة /تعریف مشاوره
عَنِ ابْنِ أَبِي يَعْفُورٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (علیهالسلام) يَقُولُ: «مَنْ تَعَلَّقَ قَلْبُهُ بِالدُّنْيَا تَعَلَّقَ قَلْبُهُ بِثَلَاثِ خِصَالٍ هَمٍّ لَا يَفْنَى- وَ أَمَلٍ لَا يُدْرَكُ وَ رَجَاءٍ لَا يُنَالُ».[1]
امام صادق (علیهالسلام) میفرمایند:
«من تعلق قلبه بالدنیا تعلق قلبه بثلاث خصال»؛
اگر انسان دنیا زده شود و دل و قلبش تعلق به دنیا بگیرد، قلبش سه خصلت را پیدا میکند. پناه بر خدا از این سه خصلت؛
«هَمٍّ لا یفنی»؛
به اندوهی گرفتار میشود که پایان ندارد. تعلق دنیا بزرگترین اندوه است و اندوه، اندوه میآورد.
«و رجاء لا ینال»؛
به یک امیدواری کشیده میشود که به آن نمیرسد. فرق است بین اَمَل و رجاء این است که امل، آرزو است و رجاء، امید است. معمولا هر دو قابل دسترسی هستند. نتیجهی تعلق به دنیا این سه است: اندوه طولانی و آرزوها و امیدهایی که به آن نرسد. برای رهایی از این سه چیز، نباید دنیازده شد.
دنیا مشترک لفظی بین خوبی و بدی است. دنیا یا از «دنو» است؛ به معنی نزدیکترین عالم به ما و یا از «دنئ» است به معنی پستی. دنیا بد نیست. «دنیا متجر اولیای الهی است».[2] این تعبیر حضرت امیر (علیهالسلام) به عمار است. «أین عمار».[3] دنیا بد نیست.
بین الطلوعین بود. بقیع بودیم. از پلهها داشتم بالا میرفتم، مرحوم آقای محدثزاده - فرزند محدث قمی - را دیدم. گفتم که خاطرهای از پدر نقل کنید. اگر میخواهید به مشاوره برسید، تهذیب نفس را ادامه دهید.
فرمود: «پدر، روزهای آخر عمرشان گاهی به هوش میآمدند و گاهی بیهوش میشدند. فرمودند: یک چای بیاور. آوردم. انگشتشان را داخل چای بردند. یکی یکی پیامبر و اهل بیت (علیهمالسلام) را صدا زدند. به امام حسین (علیهالسلام) رسیدند و طور خاصی خطاب کردند. گفتند من با این انگشت، قلمی به دست گرفتم و فضائل شما را نوشتم. (انوار البهیه و منتهی الآمال و نفس المهموم، کتب اهل بیتی ایشان است.) بچهها نگران هستند و اگر صلاح است، حال من بهتر شود. یک هفته تا ده روز، حالشان بهتر شد. بعد دو روز به رحلتشان فرمودند: فلان کتاب را از کنار دست من ببر. خیلی استفاده میکردند. فرمودند: به این کتاب علاقه دارم آیات و روایات را از آن میدیدم. مرگ من نزدیک شده و ترسیدم عزرائیل که آمد، شیطان هم بیاید و بگوید که این کتاب را میبرم، تا من شهادتین نگویم».
هر یک از من و شما تعلقات خاصی داریم. تعلُّقُ کل شخص و کل شیء بحسبه. این را مدیریت کنید، تا در مراجعات، نفوس را تربیت کنید. اگر ما در مدیریت نفسمان با حساب و کتاب بودیم انشاءالله میتوانیم در مدیریتهای دیگر هم موفق باشیم. گره زدن قلب به دنیا را مدیریت کنیم.
این دعا را در برخی نمازهایتان بخوانید: «اللهم لا تجعل الدنیا أکبر همنا و لا مبلغ علمنا و لا تسلط علینا من لا یرحمنا».[4] قلب ما باید به فوق دنیا متصل باشد.
گفتیم «شَور» و «مُشاوَرَه» و «تَشاوُر» در آن یک کنجکاوی و رسیدن به نتایج شیرین است. کنجکاوی و رسیدن به مطالب جدید و شیرین، دو مؤلفهی معنای لغوی مشاوره است.
در لغت آمده بود: «إستخراج الرأی بمراجعة البعض إلی بعض».[5] وقتی که عدهای به دیگران یا فردی به فردی مراجعه کند، مشاوره صدق میکند. این اعم از مادی و غیر مادی است. آنچه الآن متداول است، مراجعه در امور مادی است؛ ولی اختصاصی به امور مادی ندارد. مشاورهی اسلامی، اعم از مشاوره در امور مادی و معنوی است. مشاورهی اسلامی، «هدایت» و «ائتمار» و «اضطرار» را دارد که عناوین دیگر را بحث خواهیم کرد.
«والتشاور والمشاورة والمشورة استخراج الرأي بمراجعة البعض إلى البعض من قولهم شرت العسل إذا اتخذته من موضعه واستخرجته منه».[6]
عسل را پیدا کردم و موضعش را یافتم و استخراجش کردم.
ماده «شَور» سه بار در قرآن آمده است؛
﴿وَشَاوِرْهُمْ فِي الأَمْرِ﴾.[7]
﴿وَأَمْرُهُمْ شُورَى بَيْنَهُمْ﴾.[8]
﴿فَإِنْ أَرَادَا فِصَالًا عَن تَرَاضٍ مِّنْهُمَا وَتَشَاوُرٍ فَلاَ جُنَاحَ عَلَيْهِمَا﴾.[9]
مشاوره یک ضرورت است و یک نیاز است. مانند نیازهای دیگر انسان است؛ چنان که انسان نیاز به خوراک جسمانی دارد، نیاز به پشتیبانی مشاورهای و کمک دارد. حضرت امیرالمؤمنین (علیهالسلام) فرمودند: «لاَ مُظَاهَرَةَ أَوْثَقُ مِنَ الْمُشَاوَرَةِ»؛[10] هیچ پشتیبانی مانند مشاوره نیست. اگر مشاور قصد سوء داشت، مشاور نیست. بین مشاورهی اسلامی و مشاورهی الآن، نسبت جزئی برقرار است.
رجوع بعضی به بعضی برای کنجکاوی و استخراج مطالب جدید، مشاوره نام دارد. اگر در مشاورهای به راهکارهای جدید برای برونرفت از مشکل نرسیدند، مشاوره نیست و گفتوگوی معمولی است. هرچه بنیهی علمی و عملی مشاور قوی باشد، نتیجهی مشاورهاش بیشتر است.
«وَ الشُّورَی أمرٌ یُتَشاوَرُ فیه»؛[11] شوری به چیزی میگویند که در آن مشورتی صورت گرفته است.
در مشاوره، کنجکاوی و رسیدن به مطالب و راهکارهای جدید و رسیدن با کمک «شَور» است و در آن تضارب آراء است. «شُور» هم از همین باب است. انتخابات، بهترین مثال برای «شَور» و «شُورَی» است. شُور گرفتن را وقتی میگویند که صداها در هم میرود. مرحوم علامه حسنزاده (قدساللهنفسهالزکیة) برای ما مجمعالبیان را خواندند که عجیب بود. حتما در ریشهیابی لغتها به این تفسیر مراجعه کنید. مرحوم طبرسی میگوید: «شَور، کنجکاوی و نتیجه دارد».[12] متعلق شُوری امر است. اولین مطلبی که مطرح میشود، امر است. امر، هر چیزی است که انسان برای آن اهمیت قائل است؛ چه مادی و چه معنوی. ﴿وَأَمْرُهُمْ شُورَى بَيْنَهُمْ﴾،[13] ﴿وَشَاوِرْهُمْ فِي الأَمْرِ﴾.[14]
این یک ضرورت است. «أمرُهُم» برای ذوی العقول است. مُراجِع باید به کسی رجوع کند که از او قویتر باشد. مشاوره از باب رجوع الجاهل الی العالم میتواند باشد. ﴿فَاسْأَلُواْ أَهْلَ الذِّكْرِ إِن كُنتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ﴾.[15] حال اینکه جایگاهها ناعادلانه تقسیم شده است، بحث دیگری است.
مشاوره، واژهی بیگانه نیست؛ بلکه اسلامی است. میتوان گفت مشاوره، مفهوما و مصداقا در قرآن هست.
ما وقتی سراغ تعریف میرویم، میبینیم تعریف یا به رسم است و یا به حد؛ یا به جنس و فصل قریب است و یا به جنس و فصل بعید. یا به رسم است. اینها تعریف ماهوی است. بهترین تعریف، همان تعریف به جنس قریب و فصل قریب است. بهترین مابهالإمتیاز و مابهالإشتراک؛ مثلا در تعریف انسان گفتند: «الإنسان حیوان ناطق».
آیا میتوانیم مشاوره (یعنی مشاورهی مطلق یا اسلامی) را تعریف کنیم؟ به نظر ما مشاوره، تعریف ماهوی ندارد؛ چرا که جنس و فصل قریب ندارد. به نظر ما «شَور» و «مشاوره» مانند وجود است.
«معرف الوجود شرح الإسمو لیس بالحد و لا بالرسم».[16]
شعر مرحوم سبزواری در منظومه است که الحمدلله 7 دور آن را تدریس کردیم.
همهی تعاریف، لفظی است و تبدیل لفظی به لفظ دیگر است. تعریف ماهوی، فرع جنس و فصل داشتن است؛ ولی مشاوره را نمیتوان تعریف ماهوی کرد. جنس و فصل ندارد.
چیزی که تعریف ماهوی نداشت، میتواند تعریف وجودی داشته باشد. تعریف وجودی به تشخصات شیء است. تعریف به حقیقت هست. شرح الإسم، بیان لوازم مشاوره است؛ چه اسلامی و چه غیر اسلامی. ما قائلیم که علم غیر اسلامی نداریم. همهی مشاورهها اسلامی است؛ مشاوره مانند وجود، تعریف ماهوی ندارد.
شما به هر کس مراجعه کنید، مشاوره را میفهمد و نمیفهمد؛ به لحاظ وجودی میفهمد، ولی به لحاظ ماهوی نمیتواند تعریف کند. این بهرین دلیل است که مشاوره، تعریف ماهوی ندارد؛ بلکه معرف به تعریف وجودی است؛ یعنی هر کس ضرورت مشاوره را احساس میکند و میداند کجا برود. مشاوره را اعم از مشکل و غیر آن میدانیم و اعم از اموری مادی و غیر آن میدانیم؛ ولی مردم چون بیشتر درگیر مادیات هستند، بیشتر سراغ مشاورهی مادی میروند؛ وگرنه مشاوره، اعم از مادی و معنوی است.
بحث بعدی: تعریفهای دیگران در مشاوره