1403/03/08
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: شخص اعتباری/جایگاه شخص اعتباری /تفاوت مفهومی قیمومیت با ولایت و وکالت
در روزهای ماه ذیقعده بهخصوص در آستانهی روز بیست و سوم این ماه هستیم که روز زیارتی خاص حضرت امام رئوف، امام رضا (علیهالسلام) است. امروز هم آخرین جلسهی این بحث است. به فرمایش حضرت امام رضا (علیهالسلام) متبرک میشویم. اولا به خودم و بعد به شما و دیگران عرض میکنم که برای این حدیث، برنامهریزی علمی و عملی داشته باشید. به فرمایش مقام معظم رهبری (دامتبرکاته)، جهاد تبیین را داشته باشیم.
حضرت اینگونه فرمودند:
«عليكم بصلاة الليل فما من عبد يقوم آخر الليل فيصلي ثمان ركعات وركعتي الشفع وركعة الوتر، واستغفر الله في قنوته سبعين مرة إلا أجير من عذاب القبر، ومن عذاب النار، ومد له في عمره، و وسع عليه في معيشته.
ثم قال عليه السلام: إن البيوت التي يصلى فيها بالليل يزهر نورها لأهل السماء كما يزهر نور الكواكب لأهل الأرض».[1]
«علیکم بصلاة اللیل»؛
این تعبیر از حضرت رسول مکرم (صلیاللهعلیهوآله) در خطاب به امیرالمؤمنین (علیهالسلام) است که فرمودند: «وَ عَلَيْكَ بِصَلَاةِ اللَّيْلِ وَ عَلَيْكَ بِصَلَاةِ اللَّيْلِ وَ عَلَيْكَ بِصَلَاةِ اللَّيْلِ».[2]
«فما من عبد یقوم آخر اللیل فیصلی ثمان رکعات و رکعتی الشفع و رکعة الوتر و استغفر الله سبعین مرة إلا أُجیر من عذاب القبر و من عذاب النار و مد له فی عمره و وسع علیه فی معیشته. ثم قال (علیهالسلام): إن البیوت التی یصلی فیها باللیل یزهر نورها لأهل السماء کما یزهر نور الکواکب لأهل الأرض»؛
هیچ بندهای نیست که آخر شب برخیزد و هشت رکعت نماز شب و دو رکعت نماز شفع و یک رکعت نماز وتر بخواند و 70 بار استغفار کند، مگر اینکه از عذاب قبر در امان است.
در فرازی از الهی نامه عرض کردیم: «اگر پاکان را استغفار است، ناپاکان را چه کار است»؟! وقتی اولیای الهی استغفار دارند، ما باید چه کنیم؟!
نماز شب، گشایش در برزخ و عوالم آینده است. از راهکارهای امان از عذب قبر، نماز شب است. خصلت دوم اینکه از عذاب آتش هم در امان است.
و عمرش هم طولانی میشود. کسی سؤال کرد: «معمولا بزرگان دینی، عمرشان طولانی است»! گفتم به دو دلیل است: اولاً اهل گناه نیستند و دوم اینکه اهل نماز شب هستند. این دو، عمر را طولانی میکند. امام صادق (علیهالسلام) فرمودند: «زمانی میآید که مُردن آنها به گناه، بیشتر از مردن به آجال آنها است».[3] خانههایی که در شب نماز میخوانند، نورشان برای اهل آسمان میدرخشد؛ مانند نور ستارگان برای اهل زمین.
خصلت چهارم اینکه زندگیاش توسعه مییابد. کسی که نماز شب میخواند، محتاج به دیگران نمیشود. ما چهبسا افرادی از علما و بزرگان داشتیم که در فقر اقتصادی بودند و معمولا علما بودهاند؛ چرا که «لا تَجْتَمِعُ عَزيمَةٌ وَوَليمَةٌ».[4] اراده و علم با سورچرانی جمع نمیشود. دنیا و آخرت قابل جمع نیستند. اگر دنیا و آخرت هستند، در سیروسلوک اولیای الهی که فوق دنیا و آخرت است، جمع میشود. در رضایت مولی جمع میشود. معمولا علما در معیشت سخت هستند؛ ولی در عین حال که در معیشت سخت هستند، اظهاری ندارند. چهبسا علمایی داشتیم که برای امورات روزمرهی خود محتاج بودند، ولی از نماز شب، اوضاعشان روان میشده است.
طبق مبانی فقهیمان بیان کردیم که نماز شب را میشود در طول شب خواند؛ نه به عنوان رجاء. ولی فضیلتش، نزدیک به سحر است. اگر نتوانستید در طول شب، نماز شب بخوانید و به هر دلیلی غفلت شد و قضا شد، حتماً قضایش را در روز انجام دهید؛ یا با نماز ظهر و یا با نماز صبح، قضایش را بخوانید و تا شب نشده قضا کنید. نکند روزی در پروندهی ما نماز شب ثبت نشود. سالک، بی نماز شب نیست. سرّی در آن نهفته است. خلوت با حضرت دوست در شب و سحر افضل است.
در بحث شخص اعتباری، عنوان وکالت بیان شد و به عنوان نیابت و ولایت و قیمومیت را رسیدیم. به فرق این قیمومیت و ولایت و وکالت رسیدیم.
«إنّ القیمومیة تختلف عن الوِلایة بحسب المفهوم». تعبیر «وَلایت» هم درست است.
میتوان گفت قیمومیت با ولایت، مفهوماً متغایر هستند، ولی مصداقاً گاهی یکی میشوند.
«لأن معنی القیمومیة صلاحیة القیام بالأمور الشخصیة نیابة عن شخص آخر یمتلک هذا المنصب بالأصالة».
قیّم بودن، یعنی کاری که دیگری انجام میدهد، او به عهده میگیرد و در قیمومیت، آن فرد تحت قیمومیت، مسلوبالإختیار است؛ مثلا پدری که قیم فرزند است، چه بخواهد و نخواهد، باید کارهای بچه را انجام دهد.
«و هذا مغایر من ناحیة المفهوم عن الولایة التی تأنف سلطنة الإعتباریة».
ما ولایت را سلطنت اعتباری میدانیم، ولی قیمومیت، صلاحیت شخص برای انجام کارهای دیگری است.
«نعم إنّ الولایة تُعَدُّ من لوازم هذه القیمومیة و آثارها»؛
کسی که قیّم است، ولایت هم دارد؛ یعنی ولایت از لوازم و آثار قیمومیت است.
«کما أنّ القیمومیّة تختلف من حیث المفهوم عن الوکالة»؛
قیمومیت با وکالت هم تفاوت دارد؛ چون وکالت، نوعی سلطنت از جانب موکل بر چیزی است؛ اعم از اینکه مال باشد، یا امر دیگری.
شخص اعتباری با کاری که میخواهد انجام دهد، چه نسبتی دارد؟ شخص اعتباری همانند قیّم است، یا خیر؟ یعنی به غیر از این کار، کار دیگری ندارد. پدری که قیّم بچه است، چه بخواهد و چه نخواهد، این منصب برای او است و نیازی به پذیرش او نیست؛ ولی در وکالت و ولایت، باید در شخص اعتباری اختیار باشد. هرچند قیمومیت با وکالت و ولایت، مفهوماً مختلف هستند، ولی هر سه [وکالت، ولایت و قیمومیت،] نوعی از سلطنت است.
بحث در این بود که گاهی میخواهیم بگوییم که شخص اعتباری، نایب از جانب سهامداران یا اشخاص دیگر است؛ اعم از اشخاص حقیقی و یا اعتباری. طبق مبنای ما که عموماتی، مانند: «الناس مسلطون علی أموالهم»،[5] یا ﴿أَوْفُواْ بِالْعُقُودِ﴾[6] را مطلق میدانیم؛ یعنی این عمومات را اعم از شخص اعتباری و حقیقی میدانیم. چون مبنای ما این است، در نتیجه همانطور که معاملات اشخاص حقیقی واجب الوفاء است، اشخاص اعتباری هم باید به معاملات خود وفا کنند. یعنی قائل به تخصیص نیستیم و شخص طبیعی را تمثیلِ ﴿أَوْفُواْ بِالْعُقُودِ﴾[7] میدانیم؛ در نتیجه شخص اعتباری که به نمایندگی از اشخاصی، یا سهامدارانی و یا شرکتهای حقوقی تصمیم میگیرد و معاملات را امضا میکند، ما همان اعتبار شخص حقیقی برای شخص اعتباری هم قائل هستیم.
انشاءالله اشکالات قیمومیت برای آینده باشد.