1403/02/18
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: شخص اعتباری/نظریه ی وکالت برای شخص اعتباری /بررسی اشکالات نظریهی وکالت
حدیث اخلاقی و معرفتی امروز را در محضر سرّالأنبیاءوالمرسلین حضرت امیرالمؤمنین (علیهالسلام) هستیم. از کلمات قصار حضرت که بسیار کارگشا برای اهل علم و اندیشه و سیروسلوک است. حضرت فرمودند: «أَقرَبُ الآراءِ مِنَ النُّهَی أبعدُها عن الهَوَی».[1]
چقدر تعبیر عجیبی است! بهترین و نزدیکترین رأیها و افکار به خردمندی، آن چیزی است که از هوا دورتر باشد. هوا، انسان را به سقوط میکشاند. هوا، کلیهی تمایلاتی است که انسان را از حق غافل کند؛ ولو خود توجه به حق باشد. ﴿وَلَا تَتَّبِعِ الْهَوَى﴾.[2]
گاهی در سیروسلوک، توجههای علمی هم رهزن میشود. باید تمام فکر و ذکرش، توجه به حضرت حق باشد. مرحوم شهید مطهری میفرمودند: «به مرحوم شیخعلی شیرازی - استاد نهجالبلاغهام - گفتم در نماز به حمد و سورهام توجه دارم. گفتم شاید تشویق کنند و مرحلهی بعدی را بگویند. فرمودند: به این توجه خود هم توجه نداشته باشید».
گاهی شیطان، وسواس فکری را تبدیل به وسواس عملی میکند. ﴿الَّذِي يُوَسْوِسُ فِي صُدُورِ النَّاسِ﴾.[3] اولین راه نفوذ وسوسههای شیطان، افکار است. چگونه نجات یابیم؟
اول اینکه انسان توجه نکند. بهترین راهش بیتوجهی است. اگر شیطان میگوید ذکرت را تکرار کن، تکرار نکند. شیطان تا مرحلهای پیش میرود که اراده را میگیرد و هرچه خودش اراده کند، انسان انجام میدهد. سورهی مبارکهی شمس را زیاد بخوانید. از آثارش این است که جلوی وساوس شیطانی را میگیرد. ذکر یونسیه هم همین تأثیر را دارد. عاقلانه بیندیشیم و عارفانه دارای انگیزه باشیم و عالمانه به نتیجه برسیم و به هُدَی برسیم که مقابل هوا است.
در روایت است فردایی که روز ظهور باشد، از خصوصیاتش این است که هَوَی پیرو هُدَی میشود. «يَعْطِفُ الْهَوَى عَلَى الْهُدَى، إِذَا عَطَفُوا الْهُدَى عَلَى الْهَوَى».[4] قبل از عطف هُدَی بر هوی، عکس آن رخ میدهد.
در بحث شخصیت اعتباری، یکی از راههایی که پیشنهاد شد، وکالت بود. در اشکالهای وکالت بودیم. وکالت، دو برداشت داشت. یک شکل این بود که کسی، مدیر و نمایندهی حقوقی آن جمع است: گاهی وکیل شخص اعتباری و شرکت است. یا وکیل از طرف شرکا و هیئتاُمَنا باشد. اشکالاتی بر هر یک وارد میشد. معمولا خود عنوان است که وکالت را میپذیرد. برخی اشکالها را جواب دادیم. اینکه مدیریت تمام میشود، ولی شخص اعتباری باقی است، تأیید آن است، نه تنقیص.
گاهی هیئتاُمَنا یا اعضا، تا زمان خاصی ارزش قانونی دارند. شخص اعتباری در زمانی بیاعتبار میشود، یا خیر؟ مثلا در همان زمان جابجایی، آیا شرکت بدون وکیل و بدون نماینده نمیشود؟ میگوییم بدون نماینده نمیماند. وجود اعتباری به اعتبار مُعتَبِر است. این اعتبار هست، تا دیگری بیاید. اعتبار به اعتبار مُعتَبِر است. فواصل زمانی در زمانهای مختلف، مغفولٌعنه است. یک اجرائیاتی است که مورد تسامح و سهلانگاری است. اشکالاتی که گفته شده است، بیشترش به دقتهای عقلی است. در فقه ما به دقتهای عقلی کاری نداریم؛ بلکه به عرف است.
هیئتاُمَنا کسی را وکیل کردند که کارها را انجام دهد.
وقتی میخواهید فرد را انتخاب کنید، باید شرکا رأی بدهند و یک نماینده انتخاب کنند. قطعا عدهای رأی نمیدهند، یا رأی مخالف میدهند. اشکال این است که این شخص، نمایندهی اکثریت است. در انتخابات مجلس هم، همین بحث است. در صورت رأی ندادن اقلیت، وکالت این فرد چه میشود؟
اولا وکالت تامّه از همهی افراد نیست. وکالت تامه از همه، النادر کالمعدوم است. اینکه هیئتاُمَنا بخواهند بالاتفاق به همه رأی بدهند، بعید است. این در انتخابات است که وقتی کسی اکثریت رأی را آورد، نمایندهی اقلیت هم میشود و از جانب همه میتواند تصرفاتی داشته باشد. تصرفاتی که در حق اکثریت دارد، در حق اقلیت هم دارد.
گرچه اقلیت به او رأی ندادند، ولی وکیل آنها هم هست؛ چطور؟ اینها تسامحهای عرفی است و اشکالی ندارد؛ بلکه اگر روزی اقلیتی بودند که معترض و منتقد بودند، باید حق آنها تأمین شود. اقلیتی است که رأی نمیدهند و دنبال رأی ممتنع خود هستند؛ باید حق آنها حتیالإمکان رعایت شود؛ گرچه حق انتقاد دارد، ولی حق اجرا ندارد.