1403/01/28
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: شخص اعتباری/نوع مدیریت مدیران شخص اعتباری /بررسی اشکالات نظریه ی وکالت
حدیث اخلاقی امروز در بحار الأنوار، ج 72، ص 359، ح 74 از رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآله) است: «مَن أَخَذَ لِلمَظلومِ مِنَ الظّالِمِ کانَ مَعِی فی الجَنَّةِ مُصاحِباً».[1]
اولین جلسه در سال جدید و بعد از ماه مبارک رمضان است. ایام را به محضر همهی شما تبریک عرض میکنم. خودم و شما را توصیه میکنم به اینکه برنامهی مرتب و مدونی برای حالات و سیروسلوکمان داشته باشیم. انسان بیبرنامه هرز میشود. عوض اینکه دنبال خِرَدنامه باشد، هرزنامه برای خود تدوین میکند. برای اینکه به خِرَد و معرفت برسیم، باید برای خود برنامه داشته باشیم. در یک جمله در تمام زمانها و ایام و برای معرفت نفسمان، مدیریت زمان داشته باشیم. معرفت نفسمان را در زمانهای مختلف تأمین کنیم. مرحوم سیدبنطاووس - خدا درجاتشان را متعالی کند – برای اُسبوع (هفته) و باقی مراقباتشان برنامهی ایام داشتند. مرحوم میرزاجوادآقا ملکی تبریزی، مراقبات نوشتند و برای کل ماهها برنامهای پیشنهاد کردند. همراه این کتابها، کتاب نفس را ورق بزنیم، تا به نتیجه برسیم.
محضر حضرت امام زمان (علیهالسلام)، این عزت اسلامی را تبریک میگوییم. در هر زمان عزت اسلامی، نمادی دارد. زمانی ذوالفقار امیرالمؤمنین (علیهالسلام)، نماد عزت اسلام شد و امروز غرّش موشکهای ایران، نماد عزت اسلام شد. تا میتوانیم برای سلامتی سرابازان دعا میکنیم و دعای مرزداران صحیفهی سجادیه و دعای سلامتی امام زمان (علیهالسلام) را بخوانیم. از خدا میخواهیم آنچه خیر است، برای امت اسلامی مقدر کند.
رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآله) فرمودند: «اگر کسی از ظالمی، حق مظلومی را بگیرد، جزو همنشینهای من در بهشت است». به همهی کسانی که انتقام آه و ناله و اشک فلسطینیها و مردم غزه را از رژیم صهیونیستیِ ظالم میگیرند، بشارت میدهیم که بدانند همراهان حضرت رسول (صلیاللهعلیهوآله) در بهشت خواهند بود. برای من نقل کردند که شبی که ایران حمله به اسرائیل کرد، بچههای غزه آرام خوابیدند و مورد حمله قرار نگرفتند. ما نمیخواهیم کوچکترین انسانی و بشری در سرزمینهای مختلف آسیب ببیند، ولی امر دایر بین این است که مظلومی حمایت شود، یا ظالمی. ما بین این دو از مظلوم حمایت میکنیم.
امام علی (علیهالسلام) فرمودند: «وَكُونَا لِلظَّالِمِ خَصْماً، وَلِلْمَظْلُومِ عَوْناً».[2] جرججرداق در کتاب «صوت العدالة الانسانیة» در مورد امیرالمؤمنین (علیهالسلام) گفت: «قتل فی المحراب لشدة عدالته». این، قانون عدالت انسانی است. انشاءالله عدالت در سراسر جهان برقرار خواهد شد و سرزمینهای اسلامی و همهی جهان، عدالت جهانی را تجربه خواهند کرد. برای همهی مرزداران و پاسداران و مجاهدان و ظلمستیزان دعا میکنیم. ﴿إِذَا جَاء نَصْرُ اللَّهِ وَالْفَتْحُ﴾.[3] استغفار را زیاد کنیم و کمبودها را جبران کنیم.
در شخص اعتباری و احکام آن در باب سوم بودیم. به این نظریه رسیدیم که مدیرانی که به عنوان شخص اعتباری از طرف مؤسسات، کارهایی را انجام میدهند، به نحو وکالت است، یا نیابت؟ یک احتمال وکیل بود. وکیل از جانب شخص اعتباری و شخص حقوقی، نه شخص حقیقی. مدیر شرکت در قراردادها، نمایندهی آن شرکت است.
تفحصی کردیم و دیدیم که الآن در قراردادهایی که امضا میشود، نماینده از جانب شرکت امضا میکند و وکیل است. وکیل، همان تصرفاتی که شخص حقیقی یا غیر اعتباری دارد را انجام میدهد. یک احتمال، وکالت از جانب اشخاص حقیقی و هیئت امنا است. در امضاهای مدیرعاملها، گاهی به عنوان مدیرعامل است و گاهی دبیر هیئترئیسه. آنچه مسلم است، این است که مدیر یک هئیتامنا از طرف آنها امضا میکند و هر دو شکل هست.
مدیر را وکیل دانستید؛ یا وکیل از شخص اعتباری و یا از اشخاص حقیقی مؤسس. ایام مدیریت مدیر، محدود است و بعد از انتهای مدیریت چطور است؟ قراردادهایی که بعد از او و با امضای او باقی است، چه حکمی دارد؟
اولا: طبق قراردادهای عرفی و اجتماعی که ما مسجّل میدانیم و فقه را بر اساس عرفیات میدانیم، تابع قراردادهای عرفی و قانونی است. مدیری که زمان مدیریتش مشخص باشد، قراردادهایی که بر اساس مدیریت امضا کند، یا نمایندهی آن افراد، مقید به زمان مدیریت است، ولی پایان این قراردادها به مدیریت او وابسته نیست. خود شخصیت اعتباری در مدیریت در شخص مدیر هم شخص اعتباریِ دیگری تولید میکند. مدیر تا هست، وکیل است و قراردادهایی که امضا میکند، در ادامه وابسته به مدیریت او نیست و به عنوان کلی مدیریت وابسته است. خود عنوان مدیریت، عنوانی است که قابل جعل عناوین و اقتضاهای مختلف است. در مدیران مختلف، گاهی هیئتامنا دوساله است. وکالتهایی که برای مدیر باشد، با انقضای مدیریت، وکالتش منقضی میشود، ولی اختیاراتش منقضی نمیشود؛ چرا که برای عنوان مدیر است، [نه شخص مدیر].
«الإشکال الأول: تزول الوکالة بعد انتهاء المدة المقررة لها و بالتالی فإذا کان المُدَراء وکلاء للشخص الإعتباری کالشرکة فإنه مع انقضاء مدة مدیریتهم لابد من زوال وکالتهم علی حین أنه بعد انقضاء مدة مأموریة المدراء یبقی هؤلاء فی مناصبهم و مسئولین الأمور الشرکة و إداراتها حتی یتم إختیار مداراة الجدد کما ینص علی ذلک فی بعض مواد القانون مما یتعلق بحق المدراء بل و تکلیفهم بالادارة».
اشکال این است که بعد از انقضاء مدت، وکالت مدیران چه میشود؟
جواب: اولا: وکالت زمانی اشکال ندارد؛ همانطور که در اشخاص حقیقی هم با پایان مدت وکالت، وکالت تمام میشود.
ثانیا: از همان روز اول که مدیریتش را اعمال میکند، درست است که مدیریت مشخص است، اما مدیریتی که به شخص اعتباری تعلق میگیرد و به ارادهی این اداره و مؤسسه تعلق میگیرد، عنوانی است که دستبهدست میشود و به بقاء مدیر، باقی است؛ چه این مدیر و چه مدیر دیگر باشد. همانند کلی طبیعی میشود که کلی طبیعی شخص طبیعی دائرمدار افراد است.
«و أما الشکل الثانی: بتوضیح استمرار المسئولیة المدیر السابق هو أنه نقول بِرَغم من انتهاء وکالته أما عند مسئولیته باقیة حتی یتم تعیین المدیر الجدید و إن لم تکن هذه المسئولیة بعنوان الوکالة».
در شخص طبیعی هم وکیل، تاریخ دارد. وقتی که تاریخ وکالتش به پایان رسید، منعزل میشود. یا از روز اول که مدیریت را اعمال میکند، درست است که مدت مدیریت مشخص است، ولی آنچه به ادارهی این اداره تعلق میگیرد، باید انجام شود. کلی طبیعی مدیر، دائرمدار افراد است و قوانین، دستبهدست میشود.
پاسخ دیگر این است که ممکن است بعد از اتمام مدیریت، وکالت تمام شود، ولی اختیارات تا زمان آمدن مدیر جدید ادامه مییابد.
به نظر ما خود مدیریت، خودش یک شخص اعتباری است و دستبهدست میشود و کاری به شخص طبیعی ندارد؛ هرچند شخص طبیعی، اجرا کنندهی آن شخص اعتباری است.