درس خارج فقه استاد هادی عباسی‌خراسانی

1402/12/15

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 

موضوع: شخص اعتباری/نظریه ی وکالت شخص طبیعی برای شخص اعتباری /اشکالات نظریه ی وکالت

 

1- بحث اخلاقی (درخواست‌های بلند عرفانی در مناجات شعبانیه)

«إِلَهِي هَبْ لِي كَمَالَ اَلاِنْقِطَاعِ إِلَيْكَ وَ أَنِرْ أَبْصَارَ قُلُوبِنَا بِضِيَاءِ نَظَرِهَا إِلَيْكَ حَتَّى تَخْرِقَ أَبْصَارُ اَلْقُلُوبِ حُجُبَ اَلنُّورِ فَتَصِلَ إِلَى مَعْدِنِ اَلْعَظَمَةِ وَ تَصِيرَ أَرْوَاحُنَا مُعَلَّقَةً بِعِزِّ قُدْسِكَ».[1]

[امام رضا (علیه‌السلام) فرمودند: در روزهای آخر ماه شعبان، این دعا را زیاد بخوان:] «خدایا اگر در روزهای گذشته‌ی این ماه شعبان ما را نبخشیدی، در ما بقی آن ما را بیامرز».[2]

1.1- نسبت ماه شعبان با ماه مبارک رمضان

ماه شعبان، بستر ماه رمضان است. در این ماه، عطایا تقسیم می‌شود و در ماه رمضان، دفعةً جمع می‌شود. جمله‌ی معرفتی مهمی است. ماه مبارک شعبان، ماه بسط رزق است. ماه مبارک رمضان، ماه جمع رزق است. در ماه شعبان، لیلة القدرِ اجمالی است. لیلة القدر صغیره در نیمه‌ی ماه شعبان است و لیلة القدر کبیره در ماه مبارک رمضان است. سالک در ماه مبارک شعبان، سفره‌ی دلش را باز می‌کند، تا نعمات و برکات باری‌تعالی را دریافت کند. هرچه سفره‌ی دل در مقامِ «یا باسط» باشد، رزقش بیشتر است.

1.2- دو گروه افراد نسبت به ارزاق الهی

در نکته‌های معرفتی نوشتیم: «در این دنیا برخی مورانه و موشانه زندگی می‌کنند و برخی بلبلانه». بلبل، اهل جمع‌آوری نیست. از این شاخه به آن شاخه می‌رود و هر کجا رزقش باشد، می‌رود. مور و موش، هم می‌خورند و هم پس‌انداز می‌کنند. حرص دارند. حال که در نظام وجود، رزق‌مان به دستِ «هو الرزاق» است، چگونه باید زندگی کنیم. پرندگان مهاجری باید باشیم که از عالم دنیا به عالم معنا پرواز کنیم و هیچ نگران رزق‌مان نباشیم؛ به خصوص توصیه‌ی من به عالمان و فرهیختگان این است که به خصوص طالب علم، نباید نگران رزق باشد. پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) فرمودند: «کسی که طالب علم باشد، روزی‌اش به دست خداوند است»؛ هم روزی جسمانی و هم معرفتی. شاید گاهی به سختی و ناملایملات برسد، ولی می‌رسد. طلبه‌ها و اساتید ما در زندگی سختی هستند، ولی صدای‌شان در نمی‌آید؛ چون بلبلانه زندگی می‌کنند. ماه رمضان که می‌آید، از این دیار به آن دیار برای انجام تکلیف می‌روند. سالک در دنیا نیز همین‌طور است.

1.3- درخواست کمال انقطاع به خداوند

مناجات شعبانیه، الهی‌نامه‌ی همه‌ی ائمه (علیهم‌السلام) است. این جمله‌ای که امروز عرض کردم: «خدایا قُلّه‌ی انقطاع به خودت را خودت به من عطا کن»، قسمتی از مناجات شعبانیه است. انقطاع، مراتبی دارد. قلّه‌ی انقطاع، یعنی از همه می‌بُرَد. این تعلقات، مانند دایره‌های حباب داخل حوضچه است. از نقطه‌ی تلاقی، حبابی باز می‌شود، تا به قدر مساحت آن جسم می‌رود. تعلقات ما مانند حباب‌های زندگی ماست. از حلقه‌ی نزدیک، ما را گرفتار می‌کند، تا دوردست‌ها. ما موظفیم این گره‌های تعلقات را بزداییم و محو کنیم. وقتی خودمان شدیم، رفع تعلق شده است.

گاهی تعلق به یک تسبیح است، یا به یک دفتر و یا به محراب و منبر. تعلق هر چیزی به حسب آن است.

«غلام همت آنم که زیر چرخ کبودز هرچه رنگ تعلق پذیرد آزاد است»[3]

هرچه شخص، ملّا تر و فهیم‌تر و گسترده‌تر باشد، چه دانایی و چه دارایی شیطان او هم قوی‌تر است. شیطانِ هر کسی به حسب اوست. بریدن این تعلقات، هنر می‌خواهد.

1.3.1- جریان خنده‌ی میرزاجوادآقا ملکی تبریزی (رحمه‌الله) بعد از 30 سال

علامه حسن‌زاده (رضوان‌الله‌علیه) می‌فرمودند: «برای مزار میرزاجوادآقا تبریزی (رحمه‌الله) به قبرستان شیخان آمدم، ولی علامتی نداشت. قبر را پیدا نکردم. بعد ایشان متمثل شدند و فرمودند: الان پای خود را روی مرقد من گذاشتید». ایشان [میرزاجوادآقا ملکی تبریزی (رحمه‌الله)] بعد سی سال، لبخند زدند و فرمودند: «تازه شیطانم به دست من تسلیم شد». همه با هم برای این نفی تعلقات برنامه‌ریزی کنیم. امروز هرچه امکانات بیشتر شده، تعلقات بیشتر شده است.

1.3.2- داستان ملااحمد نراقی (رحمه‌الله) و درویش

یک درویش به مرحوم نراقی (رحمه‌الله)، ایراد گرفته بود و گفت: «شما با این امکانات، چگونه عارفی هستید»؟! آن درویش با مرحوم نراقی (رحمه‌الله) می‌خواست زیارت برود. مقداری از کاشان که بیرون آمدند، درویش گفت: «می‌خواهم برگردم. کشکولم را جا گذاشتم». مرحوم نراقی (رحمه‌الله) گفت: «تو از کشکولت نگذشتی، ولی من از امکاناتم گذشتم». همین تلفن همراه، گاهی تعلق می‌آورد. باید بگذاریم و بگذریم.

1.4- درخواست نورانی کردن دلها با نگاه به جَلَوات ربانی

«أَنِر أبصارَ قلوبِنا بِضیاءِ نظرِها إلیک»؛

دل‌های ما را نورانی کن، به اینکه نظرش به تو باشد. دو نوع حجاب داریم. حجاب جسمانی و نورانی. حجاب نورانی، ظریف‌تر است؛ هم تشخیص و هم شکستن آن. انسان گمان نمی‌کند حجاب است. «الهی خوش آنکه در رفع حُجُب کوشد، نه در جمع کُتُب». کتابداران عالم، بزرگ‌ترین عارفان نیستند.

1.5- نماز، قرآن، سحرخیزی و اتصال به ولایت، شرط رسیدن به معدن عظمت

«فتصل إلی معدن العظمة»؛

به یک معدن عظمت می‌رسیم و حجاب‌های نورانی را کنار می‌زنیم و تنها یک تعلق دارد؛ آن هم آویختن به حضرت حق. ما انداخته‌شده به جسم هستیم. اگر آویختگی به حق برجسته شود، انداختگیِ این سو آسیب نمی‌زند. تعلق قدسی که آمد، انسان مقدس می‌شود. تعلق قدسی که آمد، نفس پاک می‌شود. آن چیزی که ما را به این آویختگی می‌رساند، نماز و قرآن است. ما متمسک به این آیات می‌شویم. عمود ما نماز است. «الصّلاةُ عَمودُ الدِّینِ».[4] شب و سحر داشته باشید و این عمود را تقویت کنید. انسان به مقامی می‌رسد که فوق زمان می‌شود؛ یعنی مقام دهر که رابط بین سرمد و زمان است. رابطه با امام زمان (علیه‌السلام) را تقویت کنیم. اگر ماه تعظیم ایشان را بزرگ داشتیم، ماه رمضان، ماه خدا را هم تعظیم خواهیم کرد. ما نباید مانند موش و مور، حرص داشته باشیم؛ بلکه مانند بلبل، بی تعلق زندگی کنیم.

تلاوت قرآن، توسل، توکل، تهجد و تقوا داشته باشید.

2- خلاصه جلسه گذشته

در شخص اعتباری گفتیم یکی از نظریات نمایندگی شخص اعتباری، وکالت است. وکالت، یعنی همان‌طور که شخص می‌تواند تصرفات مختلف کند، این تصرفات را می‌تواند به دیگری هم واگذار کند.

3- اقسام وکالت مدیران برای شخص اعتباری

مدیران شرکت‌های اعتباری، دو گونه وکالت می‌توانند داشته باشند: 1. از طرف شخص اعتباری، 2. از طرف هیئت امنا یا هیئت مؤسس.

به نظر ما گاهی هر دو است. باید دید قانون چه می‌گوید.

اعتباراتی برای شرکت حقوقی در نظر گرفته شده است. همان حقوق و تکالیف برای نماینده نیز هست.

4- اشکالات نظریه‌ی وکالت

4.1- اشکال اول

     می‌دانید شرکت‌های حقوقی، زمان دارند؛ به خصوص اگر مقید به زمان باشند. وقتی مدیر جدید می‌آید، چطور وکالت، منقطع می‌شود؟

4.2- جواب

    1. چه اشکال دارد که مدیر، نمایندگی‌ و وکالتش، تا زمان مدیریت است. اعتبار عرفی است. مدتی مدیر است و بعد تغییر می‌کند.

    2. از همان اول که مدیر می‌شود، مدیریتش مشخص است؛ ولی برای خودش معلوم نشده است. زمان‌داشتن، منافات با وکالت ندارد؛ چه وکیل شرکت باشد و چه وکیل هیئت مدیره. تا زمانی که مسئولیت دارد، تسلط دارد. بعد [از جهت] عرفی و اجتماعی، منتقل به دیگری می‌شود. همان حق امضایی که مدیر سابق داشت، این مدیر دارد.

5- نظر استاد در مورد حکم معامله‌ی شخص طبیعی به نمایندگی از شخص اعتباری

اگر کسی به عنوان شخص طبیعی به نمایندگی از یک شرکت، معامله‌ای کرد، به نظر ما از جانب شخص حقوقی است، نه از طرف خودش. اگر مدیری قراردادی بست و معلوم نشد از طرف خودش است، یا شرکت، اگر قرائن معلوم کرد، خوب است؛ وگرنه دلیل و شهود لازم است.

6- باقی‌بودن قراردادهای شخص اعتباری با تغییر مدیر و وکیل شخص اعتباری

قرارداد با منسلخ‌شدن و پایان زمان مدیریت او تمام نمی‌شود. رئیس مجلس و نمایندگان و دیگر مسئولان، وقتی زمان‌شان تمام شد، کارهای قبلی پابرجاست. مدت وکالت تمام می‌شود، نه ‌نتیجه‌ی آن. اگر هیئت‌مدیره‌ای آمد و امضا کرد و گفت تا وقتی من هستم، معتبر است، عیبی ندارد. «المؤمنون عند شروطهم».[5] نمایندگان مجلس هم وکیل هستند. وکالت هم امری اعتباری است که دائرمدار اشخاص طبیعی و شخص حقوقی می‌چرخد.

 


[1] کلیات مفاتیح الجنان، قمی، شیخ عباس، ج1، ص158.
[2] بحار الأنوار - ط دارالاحیاء التراث، العلامة المجلسي، ج94، ص73.
[3] حافظ، غزلیات، غزل شماره 37.
[4] بحار الأنوار - ط دارالاحیاء التراث، العلامة المجلسي، ج79، ص218.
[5] وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج21، ص276، أبواب المهور، باب20، ح4، ط آل البيت.