1402/07/25
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: شخص اعتباری/مبانی استاد در بحث شخص اعتباری /نامحدود بودن موضوعات فقهی - ممضی بودن شارع در معاملات و ...
مباحث اخلاقی امروز را در محضر امام سجاد (علیهالسلام) هستیم.
در عظمت امام سجاد (علیهالسلام) همین بس که جهان اسلام را از ابتلای فوق العادهی حادثهی عاشورا عبور دادند. اسلامی که به تعبیر مقام معظم رهبری، دچار فتنهی خواص شده بود و شمشیر بر فرزند رسول الله (صلیاللهعلیهوآله) میکشیدند و شعارشان یا رسول الله بود. 50 سال بیشتر فاصله نشده بود. کجا بودند کسانی که فضائل امام حسین (علیهالسلام) از رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) شینده بودند؟ عوام، اندیشهی انحرافی خواص را اجرا کردند. فرزند رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) را با شعار یا رسول الله شهید کردند. هنر امام سجاد (علیهالسلام)، عبور مردم از فتنهی خواص بود. اینکه ما در مدرسهی فیضیه نشستیم و با امنیت و آزادی، مباحث علمی را مطرح میکنیم، نتیجهی خدمت امام سجاد (علیهالسلام) است. اینکه مداد علما دوشادوش دماء شهدا اسلام را نگه داشته است، برای این است که علم بی عمل نمیشود.
با رهبریِ مقام معظم رهبری در حال پیش رفتن هستیم. الآن مسألهی جهان اسلام، مسأله فلسطین است. صهیونیسم دنبال دفینههای انبیای الهی است. هر کاری دلش میخواهد، انجام میدهد. کودکانی که مظلومند را با وضع فجیع به شهادت میرسانند. اولا برای مردم غزه دعا کنید. تا میتوانید برای پیروزی مردم، صلوات بر محمد و آل محمد بفرستید. امام صادق (علیهالسلام) فرمودند: «کسی که قبل و بعد از خواستهاش این ذکر مستجاب صلوات را داشته باشد، خواستهاش مستجاب میشود».[1] در کنار حضرت معصومه (سلاماللهعلیها) و در این جمع دلشکسته، این دعا را میکنیم که خدایا هر چه زودتر مردم غزه را پیروز بفرما.
حدیث امروز، این جمله است که برایش برنامهریزی کنید:
عن علی بن الحسین (علیهالسلام) در مناجاتشان. بحار، ج 91، ص 156:
«...اللهم لك قلبي ولساني، وبك نجاتي وأماني، وأنت العالم بسري وإعلاني فأمت قلبي عن البغضاء، واصمت لساني عن الفحشاء، وأخلص سريرتي عن علائق الأهواء...».[2]
صحیفهی سجادیه در این بیش از 50 دعا، قسمتی از مناجاتهای حضرت است، نه همهی آن. وسیلهی عبور از همهی ابتلائات جز دعا چیز دیگری نیست. کاری که امام سجاد (علیهالسلام) انجام دادند.
«اللهم لک قلبی و لسانی»؛ خدایا دل و زبان من برای توست.
گاهی میفرمایند: لک تکوینی که در تکوینیات، همه چیز برای خداست. حال که دل و زبان را در اختیار من گذاشتی، من این را در اختیار تو میگذارم. اگر بگوییم خدایا همهی وجودم از توست، حکایت است. ولی حال که آثاری از من به وجود آمده، این مرحلهی کمالی از آنِ توست. خدایا داشتههای ما اگر چیزی هست برای توست. مقام معظم رهبری (حفظهاللهتعالی) فرمودند: «خدایا من آبرویی که تو دادی برای تو میگذارم». تصریح میکنم مملکت ما مملکت امام زمان (علیهالسلام) است و ما بی صاحب و بی امام نیستیم. مردم فلسطین هم بدانند که تحت احاطهی ولیّ امری هستند که تحت احاطهی امام زمان (علیهالسلام) است.
«و بک نجاتی و امانی»؛ خدایا حال که قلب و زبان من در اختیار توست، نجات من و امان من هم به وسیلهی توست. ﴿أَمَّن يُجِيبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَيَكْشِفُ السُّوءَ﴾.[3] دنیا باید بداند وسیله نجات چیست.
و أنت العالم بِسِرّی و باطنی فأمِت قلبی عن البغضاء»؛ و تو عالم به راز و باطن منی. راهکاری سیر و سلوکی در این دعاها است. خدایا دل مرا از کینهها بمیران. قلب من نسبت به کینه فاصله بگیرد.
«و اصمت لسانی عن الفحشاء»؛ زبان مرا به سکوت برسان از اینکه پردهدری کنم و غیبت و تهمت داشته باشم.
«و أخلص سریرتی عن علائق الأهواء»؛ علایق و اهوا هر دو جمع است. معلوم است انسان امیال مختلف دارد. خدایا باطن مرا از میلهایی که مرا به هر طرف بکشاند، خلاص کن.
انشاءالله بر هواهای نفسانی مسلط شویم و برای رسیدن به حقایق برنامهریزی کنیم.
شخص اعتباری جلد یک را سال قبل خواندیم. دید ما نقادانه است. این مطالب، مسلّمه نیست. بالندگی در نقد است. در جلسات سال گذشته، چند مطلب را به عنوان امور مسلّم شخص اعتباری بیان کردیم:
مرحوم سید یزدی در حاشیه مکاسب و بحث معاملات میگویند: «و حصر المعاملات فی المعهودات ممنوع».[4] آفرین به این فقیه ماهر و عالم. حصر معاملات در آنچه بیان شد، ممنوع است. یعنی ما در قسمی از معاملات بحث میکنیم. شاید آینده معاملاتی بیاید که تا کنون به آن نرسیدیم. این، معنیِ تحول زمانها و پویایی فقه است. هنر فقیه آن است که در هر زمانی به مسألهای مبتلا شد، با توجه به منابع و موادّ و ادلهای که در اختیار دارد، بتواند حکم مبتلابهِ آن موضوع را بیان کند.
نظر ما آن است که شارع در معاملات، ممضی است، نه مؤسس؛ مانند همین که مردم در بازار، کارهایی انجام میدهند. به شما مراجعه میکنند که شرعی هست، یا خیر؟ در زمان شارع مقدس نیز همین بوده است. مردم کارهایی را انجام میدادند. شارع برخی را تایید کردند و برخی را تنقیض. اینکه «حَلَالُ مُحَمَّدٍ حَلَالٌ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ، وَ حَرَامُهُ حَرَامٌ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ»،[5] در احکام است، نه موضوعات. عالَم، کهنه کتابی است که اول و آخرش افتاده است؛ هرچند اول و آخر داشته است. اگر شما اِشراف بر کتاب و ادبیات آن داشته باشید و زمانش را بدانید، میتوانید استفاده کنید. موضوعات در طول زمان متغیر هستند. حصر معاملات، استقرایی است، نه عقلی. عدهای معاملاتی را بیان کردند.
آیتالله جوادی فرمودند: «وقتی ما در مدرسه مروی بودیم، علامه حسنزاده کتابی که دستشان میدادیم، چشمبسته میگفت که برای کیست. این قدر اهل مطالعه و کتاب بودند. خودم کتابی خطی به دست ایشان دادم، کاغذ را دست زدند و فرمودند: «برای فلان سال است و کاتبش، فلانی است».
احکام الهی تخصیصی نیستند؛ بلکه تمثیلی هستند؛ الا ما خرج بالدلیل. آیات و روایات در هر زمانی که مصادیقی برایش بیان شود، به عنوان مثال است، نه اختصاصی. در زمانهای دیگر شاید مثالی داشته باشد، یا خیر.
ما اعتبار شخصیت اعتباری را به ادلهی اولیه و احکام الهی، یعنی کتاب الله میدانیم. مشهور این است که آیات الأحکام، 500 آیه هست، ولی به نظر ما بیشتر است و برخی به تلازم است. این اوامری که در قرآن صادر شده است، مانند: ﴿أَوْفُواْ بِالْعُقُودِ﴾،[6] مبنای تمام قراردادها است. در این مبنا فرقی بین شخص طبیعی و اعتباری نیست. ﴿أَوْفُواْ بِالْعُقُودِ﴾[7] میگوید اگر دو نفر معاملهای انجام دادند، لازم الوفاء است. اگر دو نفر شخصیت حقوقی قراردادی بستند، لازم الوفاء است. اطلاقات و عمومات شرعیه، اعم از شخص اعتباری و شخص غیر اعتباری و طبیعی است؛ لذا تمام قراردادهایی که دیگران در شخصیتهای دیگر میبندند، ما معتبر میدانیم. فرقی ندارد دو طرف، شخص طبیعی، یا شخص اعتباری و یا یکی طبیعی و دیگری اعتباری باشد.
در بحث شخص اعتباری و قراردادهای آن، قراردادها را به اعتبار میدانیم. ارزش شخصیت اعتباری به اعتبار است. در بانکداری و ارزهای دیجیتال هم گفتیم که اعتبار و ملکیت دارد؛ چرا که بین عقلا قرارداد معتبر است. عقلای قوم معامله میکنند؛ البته باید دید معامله مشکلی نداشته باشد. برخی انواعش گاهی شرعی نیست. باید بررسی شود. این کاغذ دلار ارزش ندارد؛ بلکه آن پشتوانهی پول، مهم است. اعتبار شخص اعتباری هم به اعتبار عقلا است.
در جلد قبلی، شخص اعتباری و ادلهی آن آمد. اگر منعی از طرف شارع نیامد، کافی است. همین که اشخاص اعتباری منع شرعی نداشت، معتبر است.
در جلد قبلی، تثبیت این شخص بود و در این جلد، احکام شخص اعتباری را میخواهیم بگوییم.
بحثی است که بین احکام شخص اعتباری و شخص طبیعی به نظر کتاب «شخص اعتباری» از میان نِسَب اربعه، عموم و خصوص مطلق است، یا تساوی است، یا عموم و خصوص من وجه است و یا تباین؟ هر یک به جملاتی منحل میشوند.
نویسندگان میگویند هرچیزی که در شخص اعتباری باشد، در شخص طبیعی هست، ولی عکسش صادق نیست.