1402/03/09
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: شخص اعتباری/ادله ی اعتبار شخص اعتباری /اثبات اعتبار شخص اعتباری از باب اِعمال ولایت فقیه
ایام با سعادت میلاد امام رئوف (علیهالسلام) است. در محضر حضرت معصومه (سلاماللهعلیها) هستیم. این حضور و این ایام بر شما مبارک باشد. به تناسب ایام، روایتی در فقه الرضا (علیهالسلام) به نقل از پدرشان حضرت موسیبنجعفر (علیهالسلام) هست. در بحار نیز آمده است. در سفینة البحار نیز مرحوم شیخ عباس قمی آوردهاند. دستورالعملی برای عوام تا خواص است که یکی از بهترین دستورالعملها است.
«واجتهدوا أن يكون زمانكم أربع ساعات: ساعة منه لمناجاته، وساعة لأمر المعاش، وساعة لمعاشرة الإخوان الثقات، والذين يعرفونكم عيوبكم، ويخلصون لكم في الباطن، وساعة تخلون فيها للذاتكم، وبهذه الساعة تقدرون على الثلاث الساعات».[1]
«إجتهدوا أن یکون زمانکم أربع ساعات»؛ بکوشید زمان شما به چهار ساعت تقسیم شود. ساعت از لحظه شروع میشود، تا سال و قرون و روز قیامت. این ساعت اصطلاحی نیست که شصت دقیقه باشد.
1 ساعة منه لمناجاته؛
2 و ساعة لامر المعاش؛
3 و ساعة لمعاشرة الإخوان الثقات والذین یعرفونکم عیوبکم و یخلصون لکم فی الباطن؛
4 و ساعة تخلون فیها للذاتکم و بهذه الساعة تقدرون علی الثلاث ساعات.
عمرتان را به چهار قسمت تقسیم کنید؛ ساعتی برای مناجات الهی.
ساعتی برای امر معاش. «من لا معاش له لا معاد له».
ساعتی برای معاشرت اخوان قرار دهید. نیاز به دید و بازدید با افراد مورد اطمینان دارید. با هر کسی نمیشود رفت و آمد کرد. روحانیت با هر کسی نمیتواند رفت و آمد کند. «الْمَرْءُ عَلَى دِينِ خَلِيلِهِ».[2] ثقاتی که عیبهای شما را میشناسند و در باطن با شما یکی هستند. دو جسم هستید، ولی یک روح دارید و یک هدف و مقصد دارید. خدا درجات گذشتگان را متعالی کند. «الرَّفِيقَ ثُمَّ الطَّرِيقَ».[3] در آخر کار، ﴿وَالسَّابِقُونَ السَّابِقُونَ﴾،[4] ﴿أُوْلَئِكَ الْمُقَرَّبُونَ﴾.[5] عاقبت به فردیت میرسد؛ ولی همراهی مهم است. کسی نزد امام صادق (علیهالسلام) آمد و گفت که میخواهم به مکه بروم؛ چه کنم؟ فرمودند: «اول رفیق انتخاب کن». و بعد فرمودند: «اگر توانستی، کمی آب زمزم برای من بیاور».
ساعت چهارم برای تفریح باشد. یکنواخت نباشید.
محضر حضرت علامه حسنزاده (قدساللهنفسهالزکیة) بودیم. دروس مختلفی داشتیم. روی میز ایشان، کتابهای مختلفی بود؛ از عرفان و فلسفه و علوم غریبه. قسمتی از کتابها برای تنوع بود؛ کشکولها و محاضرات و کتب ادبیاتی قوی از علمای گذشته. به عنوان زنگ تفریح میخواندند. میتوانم بگویم حضرت استاد با کتاب میخوابیدند و با کتاب بیدار میشدند. مقام معظم رهبری هم فرمودند: «خواب و بیداری من با کتاب است». با کتاب خوابشان میبرد. با کتاب حشر و نشر داشته باشید.
در آستانهی تعطیلات تابستانی هستیم. حوزه تعطیلی ندارد؛ بلکه جابجایی مسئولیت و فضای کاری دارد. در تعطیلات، فضلای ما بیشتر کار میکنند. موضوع تحقیقشان عوض میشود. نظام وجود، بیکار نیست؛ ما هم بیکار نباشیم. انسان بیبرنامه، هرز میرود. خیلی از علوم را باید بدانیم و بخوانیم و متأسفانه نمیخوانیم. باید جامع باشیم؛ به خصوص در قرآن و آیات الهی.
در مباحث شخص اعتباری، ادلهی آن را بیان میکردیم. از ص 93 به بعد، تتمهای برای اثبات شخص اعتباری دارند.
ولایت فقیه چیست؟ دو مبنا داریم؛ یکی اینکه فقیه، ولایت در امور مشخصهی در روایات است. امور حسبیه و مانند حاکم شرع. ولایت فقیه را تنها در امور فقهی، قائل هستند. مبنای دیگر که به نظر ما همین است و در رسالهای هم در سال 1360 نوشتیم. زندانی بود که آن سال برای افراد سیاسی که مباحث را آنجا مطرح کردیم. بحث ولایت فقیه را باید اعتقادی مطرح کنیم. درست است که بخشی در فقه است، ولی اصلش کلامی است. در کلام، بحث نبوت عامه و خاصه است. نبوت عامه به بحث امامت و خلافت میرسد. خلافت و امامت نباید منقطع شود. ولایت، این است. باید اینطور پیش برویم.
مرحوم نراقی، مؤسس این بحث است. صاحبجواهر نیز چنین مطلبی از ایشان استفاده میشود.
ولایت فقیه، تداوم ولایت انبیا و اولیای الهی است. وقتی تداوم باشد، هر وظیفهای که برای انبیا و امام باشد، برای جانشین آن نیز هست. با این شرط که زمان و مکان در ولایت فقیه دخالت دارد.
بحث ولایت فقیه را باید در مباحث کلامی مطرح کنیم. مولایی که رسول و نبی فرستاده و امامت را جعل کرده است، وقتی امام، غایب باشد، برای ما مستمسکی قرار داده است. بله، این مباحث اعتقادی، دارای آثار فقهی هم هست. اموال مجهول المالک و نزاعها حل و فصلش، بر عهدهی ولایت فقیه است. به روایات و احادیث ما مراجعه کنید. «فأمّا من كان من الفقهاء صائناً لنفسه ، حافظاً لدينه ، مخالفاً على هواه ، مطيعاً لأمر مولاه ، فللعوام أن يقلّدوه».[6] دلیل ولایت فقیه، دلیل عقلی، روایی و عدم اختلال نظام است؛ البته باید به ضرورتهای زمانی و مکانی توجه کرد.
حال اعتبار شخص اعتباری را از راه ولایت فقیه میخواهند ثابت کنند. ولایت فقیه در کشور ما قانون شده است و حکم حکومتی هم دارد. تنها کشوری است که ولایت فقیه، قانون دارد. اصل 110 از قانون اساسی از ارزشهای مملکت ماست. علاوه بر اینکه متشرعین، باید از ولایت فقیه اطاعت کنند، قانوناً همه باید مطیع باشند.
ما هستیم و زمانِ الآن. شخصیتهای طبیعی و اعتباری داریم. نظام اقتصادی امروز هم ناچار از این داد و ستدها است. ولایت فقیه چون سکاندار ولایت و دیانت است و باید هر زمان دیدهبان خوبی برای قوانین باشد، اشخاص اعتباری را مشروع میداند و مؤید شخصیت اعتباری میشود.
وظایفی که در روایات هست، برای ولی فقیه است. مرحوم شهیدبهشتی در تدوین قانون اساسی نقش فعالی داشتند. قوانین اسلامی را به عنوان قانون اساسی نوشتند و به رأی مردم گذاشته شد. ولایت فقیه، هم مشروعیت دارد و هم مقبولیت قانونی.
ولایت مطلقه، فقط در امور حسبیه نیست؛ در سیاست و قضاوت و همهی امور هست.
بحمدالله مقام معظم رهبری، خوب اداره کردند. من از سال 53، ایشان را میشناسم. شهادت میدهم که شاخصهای ولایت فقیه را رعایت کردند. در آن سال فرمودند 4500 کتاب مطالعه کردم. سال 53 و 54 از مشهد به قم آمدیم. لمعه را تمام کرده بودیم و رسائل و مکاسب را دست گرفتیم. تدریس مقدمات را شروع کردم. آن سال مقام معظم رهبری در مشهد، رسائل جدید و کفایه میگفتند و برخی مراجع فعلی، هنوز لمعه میگفتند؛ نه رسائل و مکاسب. اهل فضل و اهل مطالعه هستند. در نمازهایتان برای ایشان دعا کنید.
ما قبول داریم ولایت فقیه، مؤیِّدِ شخص اعتباری است، ولی اِعمالش در مباحات است، نه استلزامات. شخص اعتباری، استلزام است.
ما وقتی ولایت فقیه را پذیرفتیم، اعم از الزامات و مباحات است. وقتی که تشریع را به ولیّفقیه دادیم، اعم است. ولیّفقیه به این معنی نیست که حاکمیتی داشته باشد که بتواند جعل قانون به استقلال داشته باشد.
جاعلِ قوانین، بالإستقلال نیست. جاعل قوانین هست؛ ولی بالإستنباط عن المنابع الشرعیة. در واقع حکم الله را استنباط میکند و اجرا میکند؛ مانند اینکه پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) مستقلّاً تشریع میکردند، نیست؛ بلکه شارع بالعرض است. ولیّفقیه، بهترین مبیّن احکام شرعی است. بیان حکم وضعی در اختیارات ولیّفقیه است. او باید موضوعشناس باشد و به اُمَنایی بسپرد که موضوع را بیان کند و حکم را بدهد.
ماهیِ اوزونبُرون، آن زمان در اوایل انقلاب، جزو محرّمات بود. حضرت امام (رحمهالله)، موضوع را به آقای میرزاهاشم آملی که شمالی بود و متخصصینی، موکَّل کردند. گفتند که این ماهی، فَلس دارد. از آن زمان، ماهی اوزونبُرون حلال شد. مردم گمان کردند انقلاب حرام را حلال کرد؛ ولی موضوع، تغییر کرد.
انشاءالله جزو سالکین بزرگوار باشید.