1402/03/02
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: الشخص الإعتباری/ادله ی اعتبار شخص اعتباری /دلیل چهارم بر اعتبار شخص اعتباری: قاعدهی «عدم ذهاب الحق» و روایات آن
قال الجواد (علیهالسلام): «مَن زارَ عَمَّتِی بِقُمّ وَجَبَ لَهُ الجَنَّةُ». ایام متعلق به حضرت معصومه (سلاماللهعلیها) است. از ولادت ایشان، تا ولادت امام رضا (علیهالسلام) را دههی کرامت نامیدند. نامگذاری خوبی است. ایام الهی را باید مغتنم بدانیم. ﴿وَذَكِّرْهُمْ بِأَيَّامِ اللّهِ﴾.[1]
در ایام اربعین کلیمی هستیم. از اول ذیقعده، تا دهم ذیحجه. میشود گفت یکی از ایام الهی، آن است که از تجربهی بزرگان و انبیا و اولیا و معراج آنها استفاده کنیم. انبیا و اولیا معراج داشتند. رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآله)، چندین معراج داشتند که سورهی اسراء که با آیهی ﴿سُبْحَانَ الَّذِي أَسْرَى بِعَبْدِهِ﴾[2] شروع میشود، بیان یکی از معراجهای اَتَمّ ایشان است. پیروان انبیا هم باید معراج داشته باشند. «الصَّلاةُ مِعراجُ المُؤمِنِ».[3] برای نفسمان در این ایام، برنامهریزی کنیم.
درجات حضرت علامه حسنزاده (رحمهالله) متعالی باشد. در این سی سال که خدمتشان بودیم، یادمان نمیآید این ایام در اربعین نباشند. اول در رفع نواقص، اربعین بگیریم و بعد در تقویت کمالات. جوانید و وقت کارتان است. دیر نشود. کتاب خواندن ما پیشنیاز کار ما است، نه هدف. ما برای انسانسازی و تعالی هستیم. ﴿تَعَالَوْاْ إِلَى كَلَمَةٍ سَوَاء بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمْ﴾.[4] تا با نفس خودمان مُواعَدَه نداشته باشیم، نمیتوانیم با ربّمان وعده داشته باشیم. اولین قدم را بر نفستان بگذارید، دومین قدم را به حق رسیدید. کتاب نفس، ظریف است. برای نفستان برنامهریزی کنید.
اربعینتان را از ذکر شریف صلوات بر محمد و آل محمد شروع کنید. از فرصتهایتان استفاده کنید. امام صادق (علیهالسلام)، بینالطلوعین، جمعی از شاگردان خصوصی محضرشان بودند. پرسیدند: «آیا چیزی به شما بگویم که اگر ذکری را ادامه دهید، بهشت به شما واجب میشود»! گفتند: «بله». سکوت کردند. بعد فرمودند: «دوزخ را هم بر شما حرام میکند»! گفتند: «بگویید». باز سکوت کردند. برای بار سوم فرمودند: «اگر این کار را کنید، من بهشت را برای شما تضمین میکنم». بعد فرمودند: «کسی که بعد از طلوع فجر - که به نظر ما روز را هم شامل میشود – و بین الطلوعین، صد مرتبه بگوید: اللهم صل علی محمد و آل محمد، بهشت بر او واجب میشود».[5] این ذکر را یک اربعین بگویید. هرچه میخواهید، بخواهید.
برای زیارت حضرت معصومه (سلاماللهعلیها) در زندگی فردی و خانوادگیتان برنامهریزی کنید. ما که همشهری حضرت هستیم و در جوار ایشان هستیم، باید هر روز به ایشان سلام دهیم.
رسیدیم به دلیل چهارم از ادلهای که مفادش این است که شخصیت اعتباری، همانند شخصیت طبیعی دارای ارزش شرعی است. همان معاملهای که با شخصیت طبیعی میشود، با شخصیت اعتباری میشود.
قاعده، ضابطهی کلیای است که از آیات و روایات استخراج میکنیم. رسالهای داریم که بیشتر آن انجام شده است. تا جزء 15 قرآن، بیش از 700 قاعده استخراج شده است؛ مانند آیهی: ﴿كُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ﴾،[6] ﴿كُلُّ نَفْسٍ بِمَا كَسَبَتْ رَهِينَةٌ﴾.[7] قواعد فقهی و معرفتی.
در دلیل چهارم میگوییم: وقتی حقی ثابت میشود، باید به ذی حق داده شود. همانطور که ارزشگذاری میشود، میتوان ثابت کرد در زمان ما اعتبار دارد. روایاتی داریم که از آنها قاعدهی کلی استفاده میشود. این منحصر به زمانی دون زمانی نیست. اگر حقی ثابت شود، فرقی ندارد برای شخص طبیعی باشد، یا شخصیت اعتباری، یا شخص حقوقی. اگر برای یکی ثابت شود، برای دیگری هم ثابت است. نمونهاش را در زمان معصومین (علیهمالسلام) داشتیم. در روایات، برای اشیاء هم مالکیتی قائل هستند؛ مثلا برای کعبه، ملکیت هست.
موضوعات، خصوصیت نمیآورد.
وسائل، ج19، ص 310، صحیحهی حلبی و محمد بن مسلم:
وعن علي بن إبراهيم، عن أبيه، عن ابن أبي عمير، عن حماد، عن الحلبي ومحمد بن مسلم، عن أبيعبدالله عليهالسلام قال: «سألته: هل تجوز شهادة أهل ملّة من غير أهل ملّتهم؟ قال: نعم، إذا لم يوجد من أهل ملّتهم جازت شهادة غيرهم إنه لا يصلح ذهاب حقّ أحد».[8]
آیا شهادت اهل کتاب اعتبار دارد؟ حق هیچ یک نباید از بین برود. اصلی داریم به عنوان این که حقوق مردم، معتبر است. حق الناس بر حق الله هم مقدم است.
سماعه از امام صادق (علیهالسلام) از شهادت اهل ذمه سؤال میکند.
وعنه، عن محمد بن عيسى، عن يونس، عن زرعة، عن سماعة قال: «سألت أباعبدالله عليهالسلام عن شهادة أهل الذمّة؟ فقال: لا تجوز إلاّ على أهل ملّتهم، فإن لم يوجد غيرهم جازت شهادتهم على الوصيّة، لأنّه لا يصلح ذهاب حقّ أحد».[9]
اگر وصیتی بود و شهادت دادند، شهادت ذمی در آن نافذ است. هیچ حقی نباید از بین برود. در حق، بین شخص اعتباری و طبیعی فرقی نیست.
موثقهی عمار ساباطی:
محمد بن يعقوب، عن محمد بن يحيى، عن أحمد بن محمد، وعن علي بن إبراهيم، عن أبيه جميعا، عن الحسن بن محبوب، عن هشام بن سالم، عن عمار الساباطي، عن أبي عبيدة، قال: «سألت أبا جعفر عليهالسلام عن أعمى فقأ عين صحيح، فقال: إن عمد الاعمى مثل الخطأ هذا فيه الدية في ماله، فان لم يكن له مال فالدية على الامام ولا يبطل حق امرئ مسلم».[10]
اگر آدم نابینایی، چشم آدم بینایی را از بین برد، باید دیه بپردازد. ﴿وَالْعَيْنَ بِالْعَيْنِ﴾.[11] ولی این فرد، چشم ندارد که قصاص شود. فقال إن عمد الأعمی مثل الخطأ هذا فیه الدیة. عمدِ نابینا مانند خطای دیگران است. در خطا سراغ دیه میرویم، نه قصاص. اگر این شخص، مالی ندارد، دیه بر امام است. نو لا یبطل حق امرء مسلم»؛ هیچ حقی ضایع نمیشود. حال که حقی ضایع نمیشود، در حقوقی و شخصیت اعتباری نیز همینطور است.
وأخبرني جماعة، عن أبي الحسن محمد بن أحمد بن داو، وأبي عبد الله الحسين بن علي بن الحسين بن موسى بن بابويه، أنهما قالا: مما أخطأ محمد بن علي [في المذهب ] في باب الشهادة، أنه روى عن العالم ( عليه السلام )، أنه قال: «إذا كان لأخيك المؤمن على رجل حق فدفعه عنه، ولم يكن له من البينة عليه إلا شاهد واحد، وكان الشاهد ثقة، رجعت إلى الشاهد فسألته عن شهادته، فإذا أقامها عندك شهدت معه عند الحاكم على مثل ما يشهده عنده ، لئلا يتوى حق امرئ مسلم».[12]
گاهی دو بینه نیست و یک شاهد است. از این روایات استفاده میکنیم که حقِ شخص اعتباری را مانند شخص طبیعی باید معتبر بدانیم.
محمدبنعلی در اینجا شلمغانی است. از این روایات استفاده میکنیم که شخصیت حقوقی را مانند شخص حقیقی باید بدانیم. اگر جایی حقی ثابت شود، باید حق را پرداخت کنیم. اگر سندی دال بر مالکیت شخص اعتباری بود، باید تن بدهیم.