درس خارج فقه استاد هادی عباسی خراسانی

99/12/05

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 

موضوع: مسائل مستحدثه (بورس)/سهام استقراضی /شرط ضمان در سهام استقراضی

 

1- حدیث اخلاقی

خدا را شاکریم که در این ماه رجب، متلفظ و متکلم به کلمات معصومین علیهم‌السلام هستیم.

1.1- وابسته بودن چهار خصلت، به چهار کار

حدیث اخلاقی و سیر و سلوکی امروز، حدیث گران‌سنگی از رسول مکرم اسلام صلی‌الله‌علیه‌وآله است. این حدیث، در ینابیع‌الحکمة، ج4، ص237 آمده است:

از احادیثی است که نیاز دارد انسان برای این حدیث، جدا برنامه‌ریزی کند. ایشان فرمودند:

«إن الله تعالی وضع أربعا فی أربع: برکة العلم، فی تعظیم الأستاذ؛ و بقاء الإیمان، فی تعظیم الله؛ و لذة العیش، فی برّ الوالدین؛ و النجاة من النار، فی ترک إیذاء الخلق».[1]

1.1.1- وابسته بودن برکت علم، به تعظیم استاد

«إن الله تعالی وضع أربعا فی أربع»: خداوند چهار چیز را، در چهار چیز قرارداده است؛ لا إله إلا الله؛ چقدر این چهار موضوعی که مطرح کردند، موضوع مهمی است:

1) «برکة العلم، فی تعظیم الأستاذ»: نخستین چیزی که خداوند قرار داده است، این که خداوند، برکت علم را در تعظیم استاد قرار داده است.

«سعی نابُرده در این راه، به جایی نرسید    مزد اگر می‌طلبی، طاعت استاد ببر»[2]

این، نخستین درس علمی و عملی برای همه من و شمایی است که ان‌شاءالله در مسیر علم و آموختن و تعلیم و تعلم و تدریس و تدرس هستیم. باید بدانیم که برکت علمی ما، به این است که مواظب گذشته‌ها باشیم؛

1.1.1.1- رعایت ادب در نقد بزرگان علمی

حتی اعزه من، در نقد و تحلیل بزرگان علمی، باید انسان رعایت ادب علمی و تعلیمی و تعلمی را داشته باشد، تا برکت علم، نصیبش شود. این علمی که ما بحمدالله‌رب‌العالمین در کنار سفره بزرگان خوشه چین هستیم، بزرگانی بر این سفره علمی نشسته و برخاسته‌اند. همه اینها، مرهون ولایت و نبوت است. ماه رجب است. اگر روز بعثت نبود، و روز نزول فرشته‌های الهی و رسول مکرم اسلام صلی‌الله‌علیه‌وآله که ﴿وَعَلَّمَكَ مَا لَمْ تَكُنْ تَعْلَمُ﴾[3] نبود، هیچ کس آشنایی با علوم نداشت؛ این خودش، بهترین تکریم استاد است.

هرچه استاد ازل بگوید، می‌گویم. برای تعظیم اساتیدمان، برنامه‌ریزی داشته باشیم. خدایا به همه آنها که زنده هستند، یا به ملکوت اعلی پیوسته‌اند، بهترین جزا را از تعلیم و تعلم عنایت بفرما.

1.1.2- وابسته بودن بقاء ایمان، در تعظیم خداوند

2) «و بقاء الإیمان، فی تعظیم الله»: خداوند، بقای ایمان را در تعظیم حضرت حق، قرار داده است. اگر می‌خواهیم مؤمن باقی بمانیم و ایمان باقی باشد، باید تعظیم حضرت حق کنیم. تعظیم مؤمن هم، خارج از تعظیم الهی نیست. «من وقّر مؤمنا، فقد وقّر الله»؛ روایت، نبوی است. باید با تعظیم حضرت حق، ایمان را باقی نگه داریم. باید برای تکریم حضرت حق، برنامه‌ داشته باشیم.

1.1.3- وابسته بودن لذت زندگی، به نیکی به والدین

3) «و لذة العیش، فی برّ الوالدین»: حضرت حق، لذت زندگی را در خوبی کردن به والدین قرار داده است؛ ﴿أَنِ اشْكُرْ لِي وَلِوَالِدَيْكَ﴾؛[4] لذت زندگی، در خوبی به والدین است؛ این قدر احترام دارند که احترام‌شان، در کنار احترام حضرت حق قرار داده شده است. ان‌شاءالله به والدین‌مان، تکریم و اکرام داشته باشیم؛ این تکریم، منحصر در زمان حیات نیست؛ در حیات و ممات است.

1.1.4- وابسته بودن نجات از جهنم، به ترک آزار دیگران

4) «و النجاة من النار، فی ترک إیذاء الخلق»: خداوند، نجات از آتش دوزخ را در این قرار داده است که اذیت کردن مردم را ترک کند.

پس این چهار چیز مهم عبارت است از: تکریم استاد، تعظیم حضرت حق و احترام والدین و اینکه نجات دوزخ، در ترک مردم‌آزاری است.

ان‌شاءالله اینها را سرلوحه زندگی‌مان قرار دهیم و به مرحله‌ای برسیم که بتوانیم عبد شکور باشیم.

2- خلاصه جلسه گذشته

بحمدالله‌رب‌العالمین در مباحث معاملات بورس و خرید و فروش بعضی از سهام یا اوراقی که معامله می‌شد و به خصوص در فروش استقراضی و عاریه‌ای که مورد بحث بود، این مطلب گذشت که آیا این فروش‌ها، وجه شرعی دارد یا خیر؟

3- عدم ضمان در عاریه، مگر اینکه شرط ضمان کنند

ملاکش را عرض کنم و بحث را ادامه دهیم. روایات را خواندیم و اقوال را نقل کردیم که در فروش‌های عاریه‌ای، عاریه، ضمان ندارد، مگر اینکه شرط ضمان بگذارند. معیر و مستعیر، کسی که جنسی را به عاریه می‌دهد و کسی که می‌گیرد، در عاریه، انتفاع، رایگان است؛ و چون چنین است، ضمانتی هم در کار نیست. اگر روزی شرط گذاشتند، طبق روایات که صحیحه بود، ضمان دارد. بحمد مدالله الله روایات را خواندیم؛ به خصوص روایت جناب حلبی از امام صادق علیه السلام: «لیس علی مستعیر عاریة ضمان و صاحب العاریة و الودیعة مؤتَمَن».[5] نتیجه اینکه ضمان ندارد، مگر اینکه شرط ضمان بگذارند.

4- اشکال: شرط ضمان در عاریه، مخالف مقتضای عقد عاریه است

اگر احیانا روزی عقدی داشتیم که مانند عاریه، ضمان ندارد و شرط ضمان گذاشت، شرط مخالف عقد هست، یا خیر؟ شرط مخالف مقتضای عقد، باعث بطلان آن عقد هست یا خیر؟ در فروش استقراضی و عاریه‌ای، اگر شرط ضمان کرد، آیا منافات با اصل عقد عاریه و قرارداد ندارد؟ اگر منافات دارد، چگونه شرط کند؟

4.1- جواب

4.1.1- 1،شرط ضمان، اگر در ضمن عقد عاریه باشد، اشکال وارد است

بله، اگر با همان عقدی که منعقد شده است، شرط ضمان را بگذارد، اینجا شرط مخالف با عقد است. عقد عاریه به این است که مستعیر و معیر، ضمان نداشته باشند. اگر در خود همین عقد شرط کند، شاید شرط مخالف عقد باشد و منافات با مقتضای عقد داشته باشد. شرط مخالف مقتضی عقد، به نظر برخی آقایان، باعث بطلان عقد است؛

4.1.2- 4،1،شرط ضمان، اگر در عقد دیگری باشد، اشکال وارد نیست

ولی اگر آمد و در عقد دیگری شرطی را انجام داد، به عنوان شرط ضمن عقد که مفاد آن شرط ضمن عقد یا شرط دیگری که گذاشته است، ضمانت در بحث عاریه‌ای باشد، اینجا اشکال ندارد. دو مطلب است؛ شرط ضمان در عاریه از خود عاریه باشد، جایز نیست؛ شرط ضمان عاریه با شرط ضمن عقدی باشد که از آن، خودش را مدیون و متعهد کرده است که شرطی را رعایت کند، لازم الاجرا است.

4.1.3- 4،1،مثال

شما جنسی را عاریه به کسی می‌دهید و تا فلان تاریخ می‌گویید از آن استفاده کند؛ این ضمانت ندارد مگر درهم و دینار که در روایت بود و یا شرط بگذارند؛ گاهی کتاب، یا قلم را به دوست‌تان می‌دهید و می‌گویید عوض اینکه در اختیار شما باشد، فلان عاریه که از شما می‌خواهم بگیرم، ضمان داشته باشد؛ این اشکال ندارد؛ ضمانی که مخالف مقتضای عقد عاریه است، از قرارداد دیگر استفاده شده است، نه نفس همان قرارداد.

5- شباهت این مسئله با معامله دین به دین، یا معامله‌ای که سبب ایجاد دین شود

قبلا گفتیم که فرق است بین معامله دین به دین باشد، با اینکه مبیع ما، دین باشد؛ فرق است بین اینکه دارد معامله دین به دین می کند، یا خودش را مدیون می کند که دارد، بیع انجام می‌دهد. به قدری فقه ما پویا و از دقت خاصی برخوردار است که به تعبیر روایات ما «إنما یحل الکلام و یحرم الکلام»؛[6] با یک سخنی، معامله‌ای صحیح است و با سخنی، معامله‌ای باطل است؛ و همین جا است که بر اساس روایات، توصیه شده که «الفقه ثم المتجر»؛[7] اول باید ما آگاهی به مسائل فقهی و معاملاتی داشته باشیم؛ بخصوص که ما عرض کردیم، اسلام در بحث معاملات، محدِّد است؛ محدودیت‌آور است؛ هیچ موقع، نهادآور و بنیادآور نیست، الا ما خرج بالدلیل؛ بنابراین معاملات، بر اساس عرف و سیره عقلا چینش می‌شود؛ و این چینش، تا قیام قیامت، باز است؛ یعنی باید ببینیم آیا منعی از جانب شارع رسیده است، یا خیر؟

 

6- شامل شدن اطلاقات قرآنی و روایی در صحت عاریه و سهام استقراضی

عرض ما این است که مطلقات باب، یعنی ﴿أَحَلَّ اللّهُ الْبَيْعَ﴾[8] و ﴿لاَ تَأْكُلُواْ أَمْوَالَكُمْ بَيْنَكُمْ بِالْبَاطِلِ إِلاَّ أَن تَكُونَ تِجَارَةً عَن تَرَاضٍ مِّنكُمْ﴾،[9] شامل می‌شود؛ و شامل که شد، وجوب وفا می‌آید. ﴿أَوْفُواْ بِالْعُقُودِ﴾،[10] شرط‌های ضمن عقود دیگر را شامل خواهد شد؛ فرقی ندارد شرط ضمن عقد باشد، یا شرط ابتدایی؛ معامله اولیه باشد، یا ثانویه. «المؤمنون عند شروطهم»،[11] یا «المسلمون عند شروطهم»،[12] شامل بحث می‌شود.

7- عدم ضمان عاریه و سهام استقراضی مگر با شرط ضمان، مادامی که ربوی و غرری نباشد

عرض ما این است که اگر شرط ضمانت و هلاکت، و تأمین منافع را در عاریه نکرده باشد، ضمان ندارد، ولی اگر شرط کرد، ضمانت‌آور است؛ در نتیجه، اگر روزی فروش عاریه‌ای داشت، یا فروش استقراضی داشت، سهامی را به عنوان قرض داد، یا سهامی را به عنوان ودیعه واگذار کرد، با سررسید زمان مشخص، یا خود سهم، سررسید مشخص داشت، بر اساس عرف خرید و فروش، این فروش‌ها در صورتی که ربوی و غرری نباشد، اشکالی نداراد.

8- وجود داشتن راههای برون‌رفت از ربا در فقه

ان شاء الله باید وارد بحث برخی معاملات ربوی شویم که در مباحث معاملات، مهم است. باید دید آیا همه اقسام ربا، نامشروع است؟ برخی به اسم ربا است، ولی حرام نیست و ربا نیست. ما روایاتی داریم به عنوان راه‌های برون‌رفت از بن‌بستی که به ظاهر، گمان می‌شود خلاف شرع است. ما هم، در معاملات راه برون‌رفت داریم و هم، در ابواب دیگر. بارها گفتیم: فقه، بن‌بست ندارد و پویا است.

9- نتیجه

نتیجه اینکه فروش استقراضی و عاریه‌ای، اگر منافات با خطوط قرمز شارع نداشته باشد، اشکالی ندارد.

 


[1] ینابیع الحکمة، ج4، ص237.
[2] غزلیات حافظ، غزل شماره250.
[3] نساء/سوره4، آیه113.
[4] لقمان/سوره31، آیه14.
[5] وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج19، ص93، أبواب العاریة، باب1، ح6، ط آل البيت.
[6] وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج18، ص50، أبواب أحکام العقود، باب8، ح4، ط آل البيت.
[7] وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج17، ص381، أبواب آداب التجارة، باب1، ح1، ط آل البيت.
[8] بقره/سوره2، آیه275.
[9] نساء/سوره4، آیه29.
[10] مائده/سوره5، آیه1.
[11] وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج21، ص276، أبواب المهور، باب20، ح4، ط آل البيت.
[12] وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج18، ص16، أبواب الخیار، باب6، ح2، ط آل البيت.