درس خارج فقه استاد هادی عباسی خراسانی

99/09/30

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 

موضوع: مسائل مستحدثه (بورس)/قراردادهای آتی و معاملات بورس /اقسام معاملات بر اساس سود در روایات

 

1- حدیث اخلاقی

1.1- عاجزترین مردم، عاجز در به دست آوردن یا از دست دادن دوست

کلام حضرت امیرالمؤمنین علیه‌السلام - امیر عرفان و قرآن - واقعا امیر کلام است. همان طور که فرمودند: «وَ إِنَّا لَأُمَرَاءُ الْكَلاَمِ»،[1] در همه جهات امیرند. فرمایش امروز از امیرالمؤمنین علیه‌السلام است با وزن افعل التفضیل:

وَقَالَ(عليه السلام): «أَعْجَزُ النَّاسِ مَنْ عَجَزَ عَنِ اكْتِسَابِ الإخْوَانِ، وَأَعْجَزُ مِنْهُ مَنْ ضَيَّعَ مَنْ ظَفِرَ بِهِ مِنْهُمْ».[2]

ناتوان‌ترین مردم ،کسی است که در پیدا کردن دوست و دوست‌یابی ناتوان باشد؛ و از او ناتوان‌تر، کسی است که دوست را به دست آورده و بعد، او را ضایع کند و نتواند او را نگه دارد.

1.2- دوست‌یابی مورد سفارش اهل بیت علیهم‌السلام

در این کلام، چند مطلب استفاده می‌شود:

1) انسان، بی دوست نمی‌شود؛ آیین دوست‌یابی در فرمایش‌های ائمه علیهم‌السلام، مهم است؛ کسی که دوست نداشته باشد یا نگه ندارد مخالف با روش ائمه علیهم‌السلام است؛ ما مأمور به دوست‌یابی هستیم.

«دشمن دوست نما را نتوان داد تمیزشاخه را مرغ چه داند که قفس خواهد شد»[3]

1.3- دوستان انسان، اندوخته‌های او هستند

2) ما باید با دوستان صادق و راستگو، با عهد و باصلابت و با سخاوت، دوست شویم و دوست را نگه داریم. گفت آنچه که قدیمش از جدیدش بهتر است، دوست است. در غرر است که حضرت فرمودند: «من لا صدیق له لا ذُخرَ له»؛[4] کسی که دوست ندارد، این شخص، اندوخته ندارد؛ اندوخته‌های روابط آدم، دوست آدم است. خوشا به حال آنانی که دوستان‌شان، دوستان خوبی هستند.

1.4- دوست، از فامیل به انسان نزدیک‌تر است

در یک فرازی از الهی نامه عرض کردم: «الهی! صد هزار مرتبه شکر که دوستانم از دوستان‌اند»؛ این دوستان‌اند، دو معنا دارد؛ هم دوست حق، هم دوست خود انسان. می‌شود استفاده کرد که آن شهرتی که بین مردم است، آیا فامیل، دوست است؟ و یا دوست، فامیل است؟ حضرت امیر علیه‌السلام فرمودند: «الصدیق اقرب الأقارب»؛[5] دوست است که فامیل است؛ فامیلی که دوست باشد، ارزش دارد. یکی از پشتوانه‌های انسان، دوست انسان است. در انتخاب دوست، دقت کنید.

1.5- 1،تفاوت محبت با مودت

﴿إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمَنُ وُدًّا﴾؛[6] مودت بالاتر از محبت است؛ محبت آن دوستی ای است که هزینه نیست ولی در مودت برای دوستی، هزینه می‌کند بر خلاف صرف محبت. اگر طوری شدیم که «من لانت عریکته وجبت محبته»؛[7] هر کس نرم‌خو باشد، محبتش واجب است. «من لان عوده كثفت اغصانه»؛[8] هرچه شاخه‌های درخت بیشتر باشد، بهره‌مندی‌اش بیشتر است. باید احترام متقابل داشته باشیم. در احترام متقابل دوست پیدا میکنیم و در دوستی‌ها، صلابت پیدا می‌کنیم. با کسانی که بخل ندارند و حسادت ندارند و صداقت دارند، دوست شویم.

1.6- حضرت زینب سلام الله علیها، نمونه والای دوستی به سیدالشهداء علیه السلام

امروز روز ولادت با سعادت صَدیقه و صِدّیقه کربلا، حضرت زینب سلام‌الله‌علیها است؛ آن که فامیل بودنش را با همگامی با امیر شهیدان ثابت کرد؛ طوری که هر کجا می‌خواهند خواهر وفادار را مثال بزنند، حضرت زینب سلام‌الله‌علیها است.

1.7- عقیله‌ای که در شرایط حساس، عقلش حاکم بر احساساتش کرد

از این سیره ام المصائب، عقیله و فرزانه بنی هاشم استفاده کنیم. عقیله تایش برای تأنیث نیست؛ برای مبالغه است. این‌جور نیست که به مرد بگوییم عقیل، به زن بگوییم عقیلة؛ تای مبالغه است؛ یعنی بسیار فهیم؛ هر کجا آمدند از احساساتش استفاده کنند، عقلش را حاکم بر احساسات کرد. باید محافظت از دوست و دوستی را از حضرت امیر المؤمنین علیه‌السلام نسبت به آقا رسول الله صلی الله علیه و آله فرابگیریم. این صدیق و این صدیقه مانند مادرشان، کمال صداقت را ثابت کردند؛ تا جایی که با آن رنج‌ها فرمودند: ما رأیت الا جمیلا.

1.8- آزادی حضرت زینب سلام الله علیها در حال اسارت

جا دارد تشکر کنیم از کسانی که امروز را روز پرستار نامیدند. پرستار مریض بودن، آن هم مریضی مانند امام سجاد علیه‌السلام؛ پرستار آسیب‌دیده‌ها و مرضی و کسانی که به ظاهر اسیر بودند، ولی آزاد شده بودند و آزاد می‌کردند؛ گرچه ظاهرا در اسارت بودند. اگر آدم، عقل و ادب و وفا پیدا کند، اسارت ندارد؛ گرچه به ظاهر اسیر باشد.

1.9- تشکر از پرستاران

در این سالی که ویروس منحوس هست، روز پرستار را تبریک می‌گوییم و از پرستاران که از بیماران پرستاری می‌کنند، تشکر می‌کنیم؛ کسی که دعایش مستجاب است؛ اگر پرستار دعا کند و مریض آمین بگوید یا بر عکس، مستجاب است. ان شاء الله شر این ویروس منحوس کم شود. پرستاران با کرامت و شجاعت، ان شاء الله در این کارشان پیروز باشند. امروز به همه آنها که متعلق به حضرت زینب سلام‌الله‌علیها است، مبارک باشد. ان شاء الله کرامت و صداقت را از ایشان یاد بگیریم.

2- خلاصه جلسه گذشته

در مباحث مربوط به بورس به این نتیجه رسیدیم که معاملات در بازار مشتقه، معاملات آنی و معاملات آتی، آتی یکسان و غیر یکسان و یا معاملات اختیار معامله و به ویژه در جلسات گذشته، به این نتیجه رسیدیم که به طور کلی در معاملات اگر معامله‌ای بر معامله‌ای انجام شود و عهدی بر تعهدی انجام گیرد، شرعیت دارد یا خیر؟ می‌توانند اینها معامله‌ای که کردند و هنوز جنس تحویل و تحول نشده است و ثمن و مثمن مؤجل است، می‌شود چیز اضافی بگیرند و خرید و فروش کنند؟ جایز است یا خیر؟

3- روایات مربوط به بیع مرابحه

3.1- روایت اول

صاحب وسائل در کتاب التجارة، أبواب أحکام العقود، در باب11، باب اختلاف البایع و المشتری، و در باب 12، باب جواز بیع المرابحة دارند.

می‌شود با خرید و فروش چیزی سود کرد؟

باب حكم اختلاف البائع والمشتري في قدر الثمن

محمد بن يعقوب، عن عدة من أصحابنا، عن سهل بن زياد، عن أحمد بن محمد بن أبي نصر، عن بعض أصحابه، «عن أبي عبدالله عليه‌السلام في الرجل يبيع الشيء فيقول المشتري: هو بكذا وكذا بأقل مما قال البائع، فقال: القول قول البائع مع يمينه إذا كان الشيء قائما بعينه».[9]

در سهل بن زیاد، تأمل است.

3.2- روایت دوم

باب 12: باب جواز بيع المرابحة

محمد بن الحسن بإسناده عن الحسين بن سعيد، عن النضر بن سويد وفضالة، عن موسى بن بكر، عن علي بن سعيد، قال: «سئل أبو عبدالله عليه‌السلام عن رجل يبتاع ثوبا فيطلب مني مرابحة ترى ببيع المرابحة بأسا إذا صدق في المرابحة، وسمى ربحا دانقين أو نصف درهم؟ فقال : لا بأس ... الحديث»؛[10]

روایت، تقریبا موثقه است. کسی جامه‌ای خریده است و از من سودی می‌خواهد. مرابحه، معامله‌ای است که انسان جنسی خریده است و می‌گوید به این قدر سود به تو می‌دهم؛ فرمودند اشکالی ندارد.

یکی از بیع‌هایی که داریم بیع مرابحه است؛ بیع مرابحه یعنی کسی چیزی را خریده است. می‌گوید: این قدر سرمایه است که خریدم و این قدر سود می‌گیرم؛ فرمودند اشکالی ندارد.

3.3- روایت سوم

وبإسناده عن أحمد بن محمد بن عيسى، عن ابن فضال، عن عبدالله بن بكير، عن بعض أصحابنا، قال: «سالت أبا عبدالله عليه‌السلام عن الرجل يبيع البيع بأكثر مما يشتري؟ قال: جائز».[11]

از آنی که خریده بیشتر می‌فروشد. فرمودند جایز است.

3.4- روایت چهارم

عبدالله بن جعفر في (قرب الإسناد) عن عبدالله بن الحسن، «عن جده علي بن جعفر، عن أخيه موسى بن جعفر عليه‌السلام قال: سألته عن الرجل يبيع السلعة، ويشترط أن له نصفها، ثم يبيعها مرابحة أيحل ذلك؟ قال: لا بأس».[12]

کسی جنسی را می‌فروشد و شرط می‌کند که نصفش را به مرابحه بفروشد؛ فرمودند اشکالی ندارد.

می‌توان گفت: در معاملات آتی یا اختیار معامله چه در بورس و چه در غیر بورس کسی حقی دارد؛ می‌شود بفروشد؟ اگر گفتیم مالیت دارد و قابل ملکیت است، اشکالی ندارد.

4- روایات مربوط به بیع مساومه و کراهت تعیین قیمت خرید

4.1- روایت اول

باب استحباب اختيار بيع المساومة على غيره ، وكراهة نسبة الربح إلى المال ، وجواز نسبته إلى السلعة ، وجواز نسبة الاجرة في حمل المال اليه

محمد بن يعقوب، عن علي بن إبراهيم، عن أبيه، عن ابن أبي عمير، عن حماد، عن الحلبي، «عن أبي عبدالله عليه‌السلام قال: قدم لابي متاع من مصر فصنع طعاما ودعا له التجار، فقالوا: نأخذه منك بده دوازده، قال لهم أبي: وكم يكون ذلك؟ قالوا: في عشرة آلاف ألفين، فقال لهم أبي: فإني أبيعكم هذا المتاع باثني عشر ألفا، فباعهم مساومة».[13]

ده دوازده، همان ده درصد امروز ما است؛ آن زمان ده دوازده می‌گفتند؛ گفتگو و مساومه می‌کند و نرخی را معلوم می‌کند؛ این هم اشکالی ندارد.

4.2- روایت دوم

وعن محمد بن يحيى، عن أحمد بن محمد، عن الحسين بن سعيد، عن النضر بن سويد، عن القاسم بن سليمان، عن جراح المدائني قال: «قال أبو عبدالله عليه‌السلام: إني أكره البيع بده يازده ودوازده، ولكن أبيعه بكذا وكذا».[14]

آیا این دلیل بر حرمت است و یا ارشاد است؟

4.3- روایت سوم

وعنه، عن أحمد بن محمد، عن حنان بن سدير قال: «كنت عند أبي عبدالله عليه‌السلام فقال له جعفر بن حنان: ما تقول في العينة في رجل يبايع رجلا فيقول: أبايعك بده دوازده، وبده يازده؟ فقال ابو عبدالله عليه‌السلام: هذا فاسد ولكن يقول: اربح عليك في جميع الدراهم كذا وكذا، ويساومه على هذا فليس به بأس وقال : اُساومه وليس عندي متاع؟ قال : لا بأس».[15]

حنان بن سدیر می‌گوید: خدمت حضرت بودم و پرسیدم نظرتان درباره عینه چیست؟ قبلا معامله عینه داشتیم؛ حضرت فرمودند: این فاسد است که به ده یازده بفروشید؛ ولی اگر بگوید در همه دراهم این مقدار به تو سود می‌دهم، اشکال ندارد؛ بعد راوی گفت: سؤال کردم اگر متاع نداشته باشم چطور؟ فرمودند: اشکالی ندارد. اینکه روایت می‌گوید: یحلل الکلام و یحرم الکلام، اینجا است.

4.4- اقسام معامله برای میزان کسب سود بر اساس این روایات

ما چهار نوع معامله داریم:

1) معامله مرابحه: معامله ای که سودآور است؛ معامله مرابحه این است که فروشنده به مشتری می‌گوید: این را به ده تومان خریدم؛ به دوازده تومان می‌فروشم؛ بر اساس روایات، این اشکال ندارد. در ما نحن فیه سهامی را خریده است و می‌گوید: من اول صبح یا دیروز - زمانش مهم نیست - این قدر خریدم؛ این مقدار می‌فروشم؛ یا اصلا لازم هم نیست بگوید؛ مشتری خودش مثلا از کارگزاران بورس است و خبر دارد و گفتن هم لازم نیست.

2) معامله تولیه: معامله تولیه، معامله‌ای است که به همان قیمتی که خریده، به همان قیمت می‌فروشد؛ در سهام، وقتی است که مثلا پیش‌بینی می‌کند که ظهر این سهام افت می‌کند و سودش در فروش است؛ بحث دیگری است که آیا مشتری باید از افت خبر داشته باشد یا خیر؟ بحثی است که یک روز باید بحث کنیم که آیا صعود و نزول شاخص‌های قیمتی را طرفین باید بدانند یا خیر؟ یا همان اول معامله گر که وارد می‌شود، سوالات کارگزار را جواب می‌دهد؛ این نشانه این است که باید با خبرویت وارد شود؛ آیا خبرویت، خبرویت فعلی است یا خبرویت قرارداد کفایت از خبرویت فعلی می کند؟ باید بحث شود.

پس در معامله تولیه می‌گوید: به همان قیمتی که خریدم می‌فروشم.

3) معامله مواضعه: معامله مواضعه از وضع است؛ یعنی کمتر از قیمت می‌فروشد؛ یعنی سهام را خریده الآن از قیمت دیروز کمتر می‌فروشد؛ چون یا پولش را لازم دارد و یا اگر تا فردا باشد، ارزشش کمتر می‌شود.

4) معامله مساومه: معامله مساومه، فروشنده قیمت خرید را مشخص نمی‌کند؛ ولی می‌گوید این سهم را به این مقدار می‌فروشم؛ آیا کمتر، بیشتر یا مساوی است؟ چیزی نمی‌گوید؛ فقط گفتگو در فروش و خرید است. به عبارت بهتر در قراردادهایی که مطرح است و معامله گرها در بورس معامله می کنند - عنایت دارید که در مواد بورس هم خواندیم - که معامله‌گرها که فروشنده و خریدار بورس هستند، به واسطه کارگزار خرید و فروش می‌کنند؛ یعنی ثبت خرید و فروش آنها توسط کارگزار انجام می‌شود؛ لذا کسی که می‌خواهد وارد بورس شود، اول قراردادش با کارگزار است؛ بعد قراردادش با طرف‌های سهام و شرکت‌ها است.

حال که خرید و فروش می‌کند، این معامله‌اش جایز است یا خیر؟

4.5- روایت چهارم

روایت را بنگرید:

وعن الحسين بن محمد، عن معلّى بن محمد، عن الحسن بن علي، عن أبان بن عثمان، عن محمد قال: «قال أبو عبدالله عليه‌السلام: اني لاكره بيع عشرة باحدى عشر، وعشرة باثني عشر ونحو ذلك من البيع، ولكن أبيعك بكذا وكذا مساومة قال: وأتاني متاع من مصر فكرهت أن أبيعه كذلك وعظم عليّ ، فبعته مساومة».[16]

حضرت فرمودند: من نمی‌پسندم که آدم چیزی که ده درهم ارزش دارد، به یازده بفروشد؛ ولی بگوید: به این قیمت می‌فروشم؛ کراهت دارد که انسان قیمت خریدش را مشخص کند. از این چهار قسم مساومه، تولیه، مواضعه و مرابحه که فروشنده یا قیمت را مشخص می‌کند و با همان قیمت می‌دهد که تولیه است؛ یا بیشتر می‌دهد که مرابحه است، یا کمتر می‌دهد که مواضعه است، و یا قیمت معلوم نمی‌کند که مساومه است؛ معصومین علیهم‌السلام، مساومه را می‌پسندند.

در ما نحن فیه هم اگر معامله‌ای با سود یا بی‌سود یا با ضرر، زیر قیمت خرید اگر معامله کرد، اشکالی ندارد.

4.6- روایت پنجم

وعنه، عن صفوان، عن فضالة، عن العلاء قال: قلت لابي عبدالله عليه‌السلام: «الرجل يبيع البيع فيقول: أبيعك بده دوازده ، أو ده يازده، فقال: لابأس إنما هذه المراوضة ، فاذا جمع البيع جعله جملة واحدة؛ هو البيع يجعله جملة واحدة».[17]

این ده دوازده، همان درصد است؛ همه را جمع کند، جملة واحدة‌ است و اشکالی ندارد.

جلسه بعدی از باب 15 برخی روایات را بیاوریم که خرید و فروش قبل از پرداخت ثمن جایز است یا نیست؟

5- نتیجه

تا کنون به این نتیجه رسیدیم که این روایات، دلیل بر این است که برخی معاملات مکروه است؛ کل مکروه جایز؛ نه اینکه حرام باشد.

در نتیجه بیع بر بیع و معاهده بر معاهده به نظر ما اشکالی ندارد؛ البته اگر ربوی و غرری نباشد و شرط مخالف با کتاب الله نباشد، اشکال ندارد؛ گاهی اینها رخ می‌دهد و معامله را باطل می‌کند.


[1] نهج البلاغة، الدشتي، محمد، ج1، ص239، خطبه 233.
[2] نهج البلاغة، الدشتي، محمد، ج1، ص320، حکمت 12.
[3] صائب تبریزی.
[4] غرر الحكم و درر الكلم، التميمي الآمدي، عبد الواحد بن محمد، ج1، ص636.
[5] غرر الحكم و درر الكلم، التميمي الآمدي، عبد الواحد بن محمد، ج1، ص42.
[6] مریم/سوره19، آیه96.
[7] غرر الحكم و درر الكلم، التميمي الآمدي، عبد الواحد بن محمد، ج1، ص599.
[8] غرر الحكم و درر الكلم، التميمي الآمدي، عبد الواحد بن محمد، ج1، ص613.
[9] وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج18، ص59، أبواب أحکام العقود، باب11، ح1، ط آل البيت.
[10] وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج18، ص60، أبواب أحکام العقود، باب12، ح1، ط آل البيت.
[11] وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج18، ص60، أبواب أحکام العقود، باب12، ح2، ط آل البيت.
[12] وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج18، ص60، أبواب أحکام العقود، باب12، ح3، ط آل البيت.
[13] وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج18، ص61، أبواب أحکام العقود، باب14، ح1، ط آل البيت.
[14] وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج18، ص62، أبواب أحکام العقود، باب14، ح2، ط آل البيت.
[15] وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج18، ص63، أبواب أحکام العقود، باب14، ح3، ط آل البيت.
[16] وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج18، ص63، أبواب أحکام العقود، باب14، ح4، ط آل البيت.
[17] وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج18، ص63، أبواب أحکام العقود، باب14، ح5، ط آل البيت.