درس خارج فقه استاد هادی عباسی خراسانی

99/09/22

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 

موضوع: مسائل مستحدثه (بورس)/قراردادهای آتی /احتمالات در معنای غرر در قراردادهای آتی - اباحه تصرفات در معاملات آتی

 

1- حدیث اخلاقی (کمالات مؤمن)

حدیث امروز، فرمایش بسیار مهم حضرت سرّالانبیاءوالمرسلین، حضرت امیرالمؤمنین، (علیه‌السلام) است؛ حدیث، هم در بحار و هم در غررالحکم و در سایر مجامع روایی ذکر شده است.

این حدیث، دستورالعملی است برای همه فرزانگان و علما و اساتید و طلاب و فضلای محترم، و همه کسانی که حضرت امیرالمؤمنین، (علیه‌السلام) را امام و پیشوای خود قرار داده‌اند. حضرت فرمود:

«يا كميل، أحسن حلية المؤمن التواضع، و جماله التعفف، و شرفه التفقه، و عزه ترك القال والقيل».[1]

خطاب به جناب کمیل یار همیشگی حضرت و اهل سرّ حضرت است که دعای کمیل هم از ایشان است. یک دستورالعمل بسیار سنگین است.

حضرت فرمودند:

1) بهترین زینت انسان با ایمان، تواضع و فروتنی است؛

2) زیبایی و جمال او در عفت و پاکدامنی است؛

3) شرافت او در تفقه و اسلام‌شناسی و آگاهی به امور دین است؛

4) عزت او به این است که گفتگوهای بی‌مورد را ترک کند.

1.1- تواضع، بهترین زینت مؤمن

این تواضعی که حضرت فرمودند، ما برای این برنامه‌ریزی کنیم. در یک روایت دیگری حضرت فرمودند: «تواضع، محبت می‌آورد و تکبر دشمنی می‌آورد».[2]

1.1.1- اقسام تواضع

تواضع هم انواع و اقسامی دارد؛ تواضع در مقابل خداوند، به عبادت و عبودیت است؛ تواضع در مقابل امام و رهبر و رسول، به اطاعت است؛ و تواضع در مقابل خلق و دیگران، به این است که انسان برای آنها ارزشی قائل باشد. می‌توانیم بگوییم، محبت به خلق است. تواضع مقابل حق، پذیرش حق است. خیلی چیز مهمی است. گاهی انسان، لسان عنود دارد و قلب منکَر و منکِر دارد؛ یعنی نمی‌پذیرد و نه پذیرش دارد و اهل تسلیم نیست.

1.1.2- راه رسیدن به تواضع در برابر حضرت حق: ترک محرمات و انجام واجبات و نوافل

ما باید تمرین کنیم و اقسام تواضع را در خود پیاده کنیم. اولین تواضع، تواضع نسبت به حق است. برای این نوع از تواضع، برنامه‌ریزی داشته باشیم. فروتنی در مقابل حق و کمال فروتنی به این است که انجام واجبات و ترک محرمات داشته باشیم و حتی اضافه‌کاری داشته باشیم؛ نوافل، اضافه‌کاری انسان است و نشانه کمال تواضع انسان است. در روایات داریم که «نمازخواندن، واجب است و سجده شکر، کمال نماز است»؛[3] همان‌طور که «نمازهای مستحبی، اتمام و اکمال نماز است»؛[4] مکمل نواقص است. طلبه باید در روز، چند رکعت نماز استحبابی داشته باشد؛ حداقل نماز شب داشته باشد. اگر نمی‌تواند همه‌اش انجام دهد، حداقل دو رکعت نماز شب بخواند. کسی که می‌خواهد پیشوای مردم باشد، باید پرچم‌دار تواضع باشد. و اولین قسم تواضع، تواضع در برابر حق و حق پذیری و حق‌پرستی است. حق را بپرستد. از سیاق حدیث و بیان کلمات امام هم گویا سیر منطقی استفاده می‌شود.

1.2- عفت و پاکدامنی، مایه زیبایی مؤمن

«و جماله التعفف»؛ اگر کسی تواضع داشت، به زیبایی‌ای که نتیجه برخورد خوب انسان است، می‌رسد که نتیجه‌اش عفت و پاکدامنی است. می‌شود بگوییم که تواضع، پیش نیاز عفت و پاکدامنی است.

1.3- تفقه، عامل شرف و بزرگواری مؤمن

و هر دوی اینها پیش‌نیاز شرف انسان است. و شرف انسان در اسلام شناسی و تفقه است. چطور الآن من و شما مسائل فقهی را می‌خوانیم که فقیه شویم؛ اولین فقاهت ما این است که نفس ما فقیه شود؛ آگاه بشویم و اولین آگاهی و فقاهت ما این است که بدانیم حقی است و باید در مقابل حق و خلق، متواضع شویم.

1.4- ترک قیل و قال، عامل عزت مؤمن

و عزت ما در این است که ترک قیل و قال کنیم. گفتمان‌های علمی، بدون اظهار نظر نمی‌شود و اظهار نظر بدون تزاحم و تصادم نمی‌شود. اینجا است که حضرت فرمودند باید قیل و قال، ترک شود؛ اگر قیل و قال ترک شد، حضرت فرمودند: «لجاجت در حق مطلوب نیست»، چه برسد به ناحق. در مورد لجاجت در روایتی از پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) خطاب به امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) آمده است: «یا علی إیاک و اللجاجة فإن أولها جهل و آخرها ندامة»؛[5] لجاجت، اولش جهالت است و آخرش ندامت است. و هیچ‌گاه، عالم به جهل و پشیمانی گرفتار نمی‌شود.

1.5- نشانه تواضع در برابر خلق: سلام کردن

تمرین کنیم تواضع نسبت به خلق را که نمادش سلام است. انتظار نداشته باشیم دیگران به ما سلام کنند؛ ما هم به دیگران سلام کنیم. برای سلام کردن برنامه ریزی کنیم. ان‌شاءالله امیدواریم که این حدیث را علماً و عملاً در خودمان و کسانی که با آنها رفت‌وآمد و ارتباط داریم، نهادینه کنیم.

2- خلاصه جلسه گذشته

در مسائل بورس، موضوع بحث، قراردادهای بورس بود. به بحث بازار مشتقه رسیدیم ؛ قراردادهایی که در این بازار وجود دارد، قرارداد آنی شکی در صحتش نیست؛ نقدا معامله می‌کند. قراردادی که یک مقداری نیاز به بررسی داشت، قرارداد آتی بود که به لحاظ صغروی و مصداقی و موضوعی دارای مواد و خصوصیاتی بود که در این مواد و خصوصیات، عنوان تضمین و عنوان وکالت کارگزار یا معامله‌گر در آن بود. داشتیم این قسمت را تحلیل می‌کردیم؛ گرچه در معاملات بورس، خود ناظرین بورس و اتاق پایاپای بر اجرای دستورالعمل‌ها نظارت دارند، بده‌بستان‌ها باید با یک دقتی انجام شود؛ بحث به اینجا رسید که آیا شرایط ضمن عقد، عهد است یا معاهده است؟ عهد ابتدایی است یا عهد مترتب بر عقد است؟ آیا این جمله‌ای که به هم وکالت می‌دهند یا قرارداد می‌بندند، و در آن قرارداد، هر یک دیگری را مجاز به تصرف در ثمن و مثمن می‌کنند، یا پول یا سهام دیگری صورت می گیرد، آیا واجب‌الوفاء است یا نیست؟

2.1- 2،ممنوع بودن معاملات غرری در روایات

با توجه با اخبار و روایات صحیحی که مطرح کردیم، به این نتیجه رسیدیم که عهود و عقود، واجب‌الوفاء است. «المؤمنون عند شروطهم»،[6] ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَوْفُواْ بِالْعُقُودِ﴾؛[7] مگر جاهایی که خلاف شرع باشد؛ شرطی مخالف کتاب الله باشد؛ مگر جایی که قرارداد یا معامله، غرری باشد؛ چون روایاتی داشتیم که نهی النبی عن بیع الغرر. و روایاتش را در وسائل ملاحظه فرمودید بعضی را مطرح کردیم؛ ج17، ص448 ملاحظه می‌فرمایید.

روایات مختلفه‌ای که عند شروطهم وقتی است که غرر نباشد. چون در مضمون روایت، عبارت «قد نهی رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌وآله) و سلم عن بیع المضطر و عن بیع الغرر».[8] داشتیم.

3- تبیین و تحلیل معنای غرر

بیع غرری چیست؟ آیا معاملات آتی، جزو معاملات غرری و خلاف کتاب می‌شود یا خیر؟ اگر خدای نخواسته در این معاملات، سوددهی‌های بی‌مورد باشد، جزو معاملات ربوی قرضی یا غیر قرضی شود، حرمت دارد و نباید وارد معامله و خرید و فروش این سهام شد؛ اگر غرر باشد صحت ندارد؛ اگر شرط مخالف کتاب باشد، اعتبار ندارد. برای همین باید دید غرر چیست؟

4- معانی غرر در معامله و قدر متیقن از غرر در معامله

غرر، گول زدن و فریب دادن و خدعه است؛ کسی نسبت به دیگری، زرنگی به خرج دهد؛ به تعبیر مشهور که در بازار است، کلاه سر دیگری بگذارد؛ واقع را غیر واقع جلوه دهد؛ مثلا در خرید و فروش سهام و بورس بداند فلان سهم، نوسان دارد و احیانا افول دارد و سیر صعودی ندارد و شاخص آن نزولی است؛ با دیگری معامله کند و به او خدعه و نیرنگ بزند. به این معنا است که دیگری آگاهی به این خدعه ندارد؟ یا خدعه به این معنا است که معامله، معامله‌ی خطرناک است. خطر، ضرر است. مثلا انسان می‌رود مغازه، چیزی مانند برنج بخرد؛ فروشنده سالم و ناسالم را قاطی کند؛ مثل اینکه وسط کیسه برنج یا حبوبات را نامطلوب می‌ریزند که تفاوت قیمت دارد و بالا و پایین آن را برنج مطلوب می‌ریزند؛ این معامله غرری است. نهی النبی صلی‌الله‌علیه‌وآله عن بیع الغرر. و قدر متیقن و واقعی غرر، همین فریب دادن است؛ چه مشتری و چه بایع دیگری را فریب دهد. در نتیجه فریب خوردن هم به جهل است.

5- خروج موضوعی معنای اول غرر در معاملات آتی

آیا الآن در معاملات آتی این‌گونه است؟ ما عرض‌مان این است که در معاملات آتی قراردادی که می‌بندند، هر دو ظاهرا به نوسان‌های بازار، عالم هستند؛ جهلی اینجا نیست. و گاهی هر دو متخصص خرید و فروش هستند؛ و هر دو کسانی هستند که جهل به ثمن و مثمن ندارند؛ اگر این گونه باشد، معاملات آتی از معاملات غرری، خروج موضوعی می‌یابد؛ چون معاملات غرری، معاملاتی است که ثمن و مثمن در آن مجهول است؛ ولی در اینجا به ثمن و مثمن، آگاهی دارند.

6- ملاک بودن زمان حال در غرر نه زمان آینده

اگر بایع و مشتری و معامله‌گری در بورس، سهامی را خرید و الآن آگاه به خصوصیات سهام است، ولی شاخص فردا و پس‌فردا، طور دیگری است، آیا می‌شود بگوییم این جهل به معامله و جهل به ثمن و مثمن از سوی بایع یا مشتری به وجود می‌آید؟ عرض ما این است که این جهل به آینده، جهل نیست. حالات آینده جنس در حالات فعلی، دخیل نیست؛ یعنی باعث ضرر نمی‌شود؛ چون الآن دارد خرید و فروش می کند. در بازار معمولی هم اگر کسی خرید و فروش می‌کند، نمی‌داند فردا جنس او یا ثمن و مثمن او چه تغییر و تحولی می‌کند؟ چون این تغییرات و تحولات زمانی است؛ بالفعل نباید جاهل باشد.

و اگر بایع و مشتری خودشان می‌دانند این معامله ضرر و خطر و مشکل دارد و معامله‌ کردند، آیا معامله آنها صحیح است یا خیر؟

7- احتمالات در معنای غرر در معاملات آتی

این نکته دقیقی است؛ اگر ما غرر را به معنای فریب دادن و خدعه و نیرنگ و زرنگی گرفتیم و استفاده کردن از نادانی طرف مقابل بگیریم، اینجا ظاهرا در معاملات آتی هر دو آگاه هستند و مواد قرارداد را دیده‌اند و خوانده‌اند و جهل به ثمن و مثمن وجود ندارد؛ می‌دانند ده تا سهم می‌خرد و می‌داند الآن ارزش ده سهم چقدر است؛ حال آینده هر چه می‌خواهد باشد؛ ظاهرا قدر متیقن از معاملات غرری، همین باشد که این در معاملات آتی منتفی است.

ولی اگر مراد به غرر این باشد که باید معامله ضرری نباشد و خطر نداشته باشد، ظاهر امر این است که اینجا طوری است که در معاملات آتی، این خطر وجود دارد. با این تعبیر، این معاملات، باطل است. آیا غرری بودن در اینجا، معامله را باطل می‌کند؟ بر این فرض، معامله باطل است؛ چون «نهی النبی عن بیع الغرر».

8- ثمره دو معنای غرر در صحت یا بطلان معاملات آتی

عرض ما این است که با توجه به معنای اول یعنی غرر به معنای خدعه و نیرنگ که معمولا هم همین است، معاملات آتی موضوعا و تخصصا از بحث ما خارج است؛ و در نتیجه حکماً هم خارج خواهند بود؛ در نتیجه، معاملات آتی را می‌توانیم وجه صحت برایش درست کنیم؛ اما اگر به معنای دوم بگیریم، این خطر و این ضرر همیشه هست. اگر این طور باشد، بازار باید ضرری باشد. چون حالات ثمن و مثمن در آینده، قابل مشاهده و مقایسه نیست و علم به آن ندارد مگر اینکه بازاریِ زیرکی باشد که بتواند حالات آینده را پیش‌بینی کند.

9- در معاملات آتی، وکالت به اباحه در تصرفات می دهند

ولی شرط اباحه و تضمین می‌گذارند؛ مال را در اختیار فرد می‌گذارد و می‌گوید: شما در اباحه تصرفات، وکیل هستی. ما در جلسات گذشته عرض کردیم این اباحه تصرفات اگر عرف، تصرفات مالکانه را هم قبول داشته باشد، شاملش می‌شود؛ مثلا در بازار تهران، قم، نجف یا هر جای دیگر، اگر کسی کتاب یا پول را داد – البته ما عرض‌مان این است که کتاب با پول، تفاوت دارد؛ ثمن و مثمن، با هم تفاوت دارد؛ هر یکی خصوصیات خودش را دارد - پول را اگر اباحه تصرف داد، می‌تواند تصرفات مالکانه داشته باشد؛ اما در عرف می‌گویند: تصرفات با خود حقیقت و ارزش پول، نباید داشته باشد.

10- وکالت تا قبل از امضا جایز و بعد از آن لازم‌الوفاء است

ظاهرا وکالت، گرچه عقدی جایز است، ولی مفادش امر لازم می‌شود. اباحه از عقود لازمه نیست، ولی مفادش از عقود لازم است؛ کسی که دیگری را وکیل می‌کند، می‌تواند وکالت بدهد یا نه، ولی اگر وکالت داد، در خصوصیات و قیود وکالتش باید تسلیم باشد؛ هر وکالتی که داده باشد.

11- تمثیلی بودن معاملات در عصر شارع

اگر قراردادهای آتی و امثال آتی به عنوان وکالت اباحه تصرفات است و تا زمان تسویه حساب یا تعبیر خودشان سررسید با شرط تضمین و شرط وکالت قرارداد را امضا می‌کنند، این قرارداد محرزی است؛ چون «المؤمنون عند شروطهم»؛ و ما مبنای‌مان با کمال صراحت این است که این خصوصیات عقدی و خصوصیات معامله چه در بورس و چه در غیر آن موضوعا و مفهوما، بستگی به عرف عقلا دارد. و ما سیره را سیره عقلاییه متشرعه می‌دانیم. با این مبنا و با این تعبیر که هم سیره را حجت می‌دانیم و هم در معاملات، قائل به تمثیل هستیم نه تخصیص،‌ عقود زمان شارع را مثال می‌دانیم؛ و مثال هم قابل زیاده و نقصان است؛ نه اینکه خصوصیت بدانیم؛ و اگر روایات را بیان مصادیق زمان شارع می‌دانیم، دلیل نیست که مصادیق دیگر نداشته باشد؛ یعنی ﴿یا أیها الذین آمنوا أوفوا بالعقود﴾ چنان که در معاملات زمان شارع به دلیل عقلی و عقلایی، وفا لازم بود، الآن هم در معاملات امروز وفا لازم است. «المؤمنون عند شروطهم» و ﴿یا أیها الذین آمنوا أوفوا بالعقود﴾، مصادیق عقود، واگذار به عرف شده است؛ یعنی اطلاق مقامی استفاده می‌کنیم؛ با توجه به اطلاق مقامی، می‌گوییم وکالتی که موضوعش، اباحه تصرفات است، یا قراردادی که موضوعش، اباحه‌ی تصرفات است - بحث اباحه تصرفات را در معاطات داشتیم که آیا معاطات اباحه تصرفات است، یا امر دیگری است - وکالت به لحاظ نفس عقد، جایز می‌شود؛ ولی به لحاظ مفاد عقد، لازم است؛ اما این لازم‌الوفاء به حکم عقلا است.

12- عرف و عقلا، مرجع تشخیص خصوصیات معامله و اباحه تصرفات

نکته دقیق دیگر که عرض ما است و بر این هم اصرار داریم، این است که حتی اباحه تصرفات را هم از عرف می‌فهمیم و اباحه تصرفات نسبت به هر کالایی، متغیر می‌دانیم؛ چون دید عرف و عقلا، متغیر است؛ مثال بزنیم: الآن قرارداد آتی بسته است با سررسید مشخص در آینده که بایع و مشتری تسویه حساب کنند، ولی فلان سهم را از فلان شرکت حقوقی دارد خرید و فروش می‌کند؛ - حالا چه شرکت حقوقی خود بورس باشد یا شرکت دیگری باشد - آیا این قرارداد که سهم فلان شرکت است، آیا سهم فلان شرکت، بسته نیست؟ مانع ندارد؟ خرید و فروشش در بورس باز است یا بسته است؟ اگر اجازه خرید و فروش دادند، آیا سهم خرید و فروش، کف و سقف دارد یا ندارد؟ اینها در معاملات، مختلف است. مثلا در نفتی که معامله می‌شود، آیا این نفت، قابل تملک شخصی است یا خیر؟ حقیقی است یا حقوقی است؟ عرض ما این است که در خود اباحه تصرفات هم باید به سراغ عرف برویم؛ عرف اینها را می‌فهمد.

13- نتیجه

نتیجه اینکه معاملات آتی اگر به معنای قدر متقین غرر است که فریب است، معاملات آتی موضوعا از این معنا خارج است؛ چون در معاملات آتی، بایع و مشتری می‌دانند که چیست و غرری نیست؛ ولی اگر خصوصیات آینده است، این هم شرط نیست؛ خصوصیات بالفعل شرط است؛ و اگر به معنای ضرر و خطر است که این معاملات بی‌خطر و بی‌ضرر نمی‌شود. در اولی، تخصصا خارج است و در دومی، باید دید عقلا چه می‌گویند. اباحه تصرفات هم ظاهرا به معنای همه تصرفات مقیده به خود همان جنس است و قابل تغییر و تغیر است.


[1] بحار الأنوار - ط دارالاحیاء التراث، العلامة المجلسي، ج74، ص413.
[2] ميزان الحكمة، المحمدي الري شهري، الشيخ محمد، ج4، ص3558.
[3] وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج7، ص6، أبواب سجدتی الشکر، باب1، ح3، ط آل البيت.
[4] وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج4، ص74، أبواب أعداد الفرائض و نوافلها و ما یناسبها، باب17، ح10، ط آل البيت.
[5] بحار الأنوار - ط دارالاحیاء التراث، العلامة المجلسي، ج74، ص67.
[6] وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج21، ص276، أبواب المهور، باب20، ح4، ط آل البيت.
[7] مائده/سوره5، آیه1.
[8] وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج17، ص448، أبواب آداب التجارة، باب40، ح3، ط آل البيت.